همانگونه که در پرسش آمده، خدای متعال در سورهی عبس به انسان توصیه مینماید تا نسبت به طعام و غذایی که به دست میآورد و از آن تغذیه میکند، دقت کافی به خرج دهد:
«فَلْیَنْظُرِ الْإِنْسانُ إِلى طَعامِهِ»؛ پس انسان باید به غذاى خود بنگرد.
این جمله با توجه به حرف «فاء» که در اولش آمده، در ادامه جملات و آیات قبل است. در این آیه خداوند، نظر و دقت انسان را پیرامون طعامى که میخورد و با آن نیرو و توان به دست میآورد، لازم میداند. البته نعمت غذا یکى از میلیونها نعمتى است که خداوند آنها را براى رفع نیاز انسان در زندگیاش فراهم کرده است. خدای متعال دستور میدهد که اگر انسان در همین یک نعمت هم دقت و اندیشه کند، گسترهی تدبیر ربوبى را مشاهده خواهد کرد. تدبیرى که عقل انسان را متحیر میسازد. اگر تأمل و اندیشه کند خواهد فهمید که خداى تعالى چقدر نسبت به صلاح حال انسان و استقامت امر او عنایت دارد.[1]
بیگمان معناى ظاهرى آیه - به ویژه با ملاحظه آیات بعدی - همان غذاهاى مادی است؛ اما با توجه به اینکه آیات قرآن بطون مختلفی دارد؛ در تفسیری باطنی از امام باقر(ع) و امام صادق(ع) نقل شده است که منظور از «طعام» در اینجا علم و دانش است که غذاى روح انسان است:
«... عَنْ زَیْدٍ الشَّحَّامِ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع فِی قَوْلِ اللَّهِ فَلْیَنْظُرِ الْإِنْسانُ إِلى طَعامِهِ، قَالَ: قُلْتُ مَا طَعَامُهُ؟ قَالَ: عِلْمُهُ الَّذِی یَأْخُذُهُ مِمَّنْ یَأْخُذُه».[2]
در توضیح این روایت میتوان گفت؛ هر چند ظاهر آیه، غذای مادی است؛ اما غذاى روح را نیز از طریق قیاس اولویت میتوان از آن استفاده کرد؛ چرا که انسان ترکیبى است از روح و جسم، و همانگونه که جسم انسان نیاز به غذاى مادى دارد، روح او نیز محتاج به غذاى روحانى است. و جایى که انسان باید در غذاى جسمانیاش دقت کند، ضروری است در غذاى روحانى خود نیز دقت به خرج دهد.
انسان باید درست بنگرد که سرچشمه اصلى علم و دانش او که غذاى روحانى او است کجا است، مبادا از سرچشمه آلودهاى تغذیه شود و روح و جان او را بیمار کند و او را به تباهی بکشاند.[3]
جناب مولانا در همین معنا این ابیات را سروده است:
دلا نزد کسی بنشین که او از دل خبر دارد به زیر آن درختی رو که او گلهای تر دارد
در این بازار عطاران، مرو هر سو چو بیکاران به دکان کسی بنشین که در دکان شکر دارد
به هر دیگی که میجوشد میاور کاسه و منشین که هر دیگی که میجوشد درون چیزی دگر دارد.[4]
واضح است که معنا و تفسیر باطنی آیات بدان معنا نیست که معنای ظاهری آنها اعتباری ندارد، بلکه هم معنای ظاهری و هم معانی گسترده باطنی آنها مشترکا سازنده آموزههای دینی میباشند.
[1]. ر. ک: طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 20، ص 208- 209، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1417ق.
[2]. برقی، ابو جعفر احمد بن محمد بن خالد، محاسن، محقق، مصحح، محدث، جلال الدین، ج 1، ص 220، قم، دار الکتب الإسلامیة، چاپ دوم، 1371ق؛ بحرانی، سید هاشم، البرهان فی تفسیر القرآن، ج 5، ص 585، تهران، بنیاد بعثت، چاپ اول، 1416ق.
[3]. ر. ک: مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 26، ص 145- 146، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، 1374ش.
[4]. مولانا جلال الدین رومی، دیوان شمس، غزلیات، غزل شمارهی 563.