واژههای «زوال» و «اضمحلال» معنای نزدیک به یکدیگر دارند؛ به گونهای که به صورت مترادف نیز به کار میروند.[1]
لغتشناسان عرب، اضمحلال[2] و زوال[3] را به معنای رفتن شیء گرفتهاند، با این تفاوت که رفتن در زوال را، به صورت رهاکردن و کنارهگرفتن از مسیر و حالت سابق[4] معنا کردهاند، و اضمحلال را رفتن به صورت تغییر شیء از کمال به نقص یا از زیادی به کمی.[5] از اینرو به تغییر مسیر خورشید در هنگام ظهر زوال گفته میشود؛ نه اضمحلال.
[1]. ابن سیده، علی بن اسماعیل، المحکم و المحیط الأعظم، ج 9، ص 104، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1421ق؛ ابن منظور، لسان العرب، ج 11، ص 313، بیروت، دار صادر، چاپ سوم، 1414ق.
[2]. لسان اللسان، ج 2، ص 70؛ جوهری، اسماعیل بن حماد، الصحاح، محقق، مصحح، عطار، احمد عبد الغفور، ج 5، ص 1748، بیروت، دار العلم للملایین، چاپ اول، 1410ق..
[3]. صاحب بن عباد، المحیط فی اللغة، محقق، مصحح، آل یاسین، محمد حسن، ج 9، ص 88، بیروت، عالم الکتاب، چاپ اول، 1414ق.
[4]. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، تحقیق، داودی، صفوان عدنان، ص 387، دمشق، بیروت، دارالقلم، الدار الشامیة، چاپ اول، 1412ق.
[5]. جهامی، جیرار، موسوعه مصطلحات الکندی و الفارابی، ج 2، ص 64، بیروت، مکتبه لبنان ناشرون، چاپ اول، 2002م.