در دانش لغت، واژه «تدلیس» از ریشه «دلس» به معناى ظلمت و پوشاندن است.[1] استفاده از این واژه را در دانشهای مختلف میتوانیم مشاهده نماییم.
تدلیس در فقه
تدلیس در اصطلاح فقهی، عبارت است از کتمان کردن و نگفتن عیبهایى که در خلقت، عیب محسوب میشود. تدلیس در معامله آن است که فروشنده امر را بر مشترى مبهم و مشتبه سازد و مبیع و کالایی که میفروشد را خلاف آنچه هست نشان دهد،[2] و عیب کالا را به مشتری اعلام نکند. در مسئله ازدواج نیز به موضوعی با عنوان «تدلیس ماشطه» پرداخته شده است که معنایش آن است که مشاطهای (آرایشگری)، یک خانم را به گونهای آرایش کند که صورت اصلى او پنهان بماند و سپس فردی با نگاه به این شکل و شمایل غیر واقعی با او ازدواج کرده و یا اگر کنیز است، او را خریده و به مالکیت خودش درآورد. در فقه اسلامی چنین رفتاری حرام اعلام شده و معامله و ازدواجی که همراه با تدلیس باشد، اعتباری ندارد،[3] مگر آنکه فردی که گول خورده بعد از علم به تدلیس نیز همچنان راضی به معامله و یا ازدواج باشد.
تدلیس در حدیث
تدلیس نزد محدثان بدان معنا است که فرد با رفتارهایی مانند دستکاری در سلسله سند در صدد آن باشد که روایتی را معتبرتر از آنچه هست نشان دهد. به عنوان نمونه یک راوى ضعیف را از سلسله سند حدیث حذف کند، به گونهای که حذفش فهمیده نشود و غیر واضح باشد و تنها حدیثشناسان بتوانند از آن آگاه شوند. اینگونه احادیث را در اصطلاح محدثان «مدلّس» میگویند.[4]
تدلیس نزد عارفان
در نگاه عارفان، تدلیس به این معنا است که شخص با ظاهری عارفانه و پرهیزکار و در سایه عبادت، شرک بورزد و عبادات را برای نمایش به مردم انجام دهد؛ یعنی با آراستن ظاهر، باطن را تباه کند که مفاسد بیشماری را به دنبال خواهد داشت.[5] این اصطلاح به نوعی معادل همان «ریا» است که مورد نکوهش فراوانی در متون دینی قرار گرفته است.[6]
[1]. ابن منظور، لسان العرب، ج 6، ص 86، بیروت، دار صادر، چاپ سوم، 1414ق.
[2]. ر.ک: جابرى عربلو، محسن، فرهنگ اصطلاحات فقه اسلامى، ص 93، تهران، امیرکبیر، چاپ اول، 1362ش.
[3]. ر.ک: سجادی، جعفر، فرهنگ معارف اسلامى، ج1، ص 503، تهران، کومش، چاپ سوم، 1373ش.
[4]. همان.
[5]. همان.
[6]. ر. ک: «درمان ریا»، 5073.