«أَ فَأَمِنُوا مَکْرَ اللَّهِ فَلا یَأْمَنُ مَکْرَ اللَّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْخاسِرُون»؛[1]
آیا آنها خود را ایمن از مکر الهى میدانند؟! این تنها زیانکارانند که (به اشتباه) خود را ایمن از مکر خدا میپندارند!
«مکر» در لغت به معنای خدعه و نیرنگ است.[2] و از آنجا که در بیشتر موارد، خدعه و نیرنگ در راستای اهداف نادرست مورد استفاده قرار میگیرد، آنرا از صفات ناپسند و مذموم به شمار میآورند؛ اما باید توجه داشت مکری ناپسند است که به هدف ضرر و زیانزدن بیجهت به دیگران باشد که از آن به نقشههاى شیطانی نیز یاد میشود، ولی اگر مکر در مواردی به عنوان یک ترفند برای جلوگیری از ضرر و یا برای مقابله با مکر حیلهگران باشد، دیگر نمیتوان آنرا ناپسند دانست.[3] و مکری که به خدا نسبت داده میشود، از نوع دوم است، نه نوع اول که زشت و ناپسند باشد.
در همین راستا، خداوند در آیهای میفرماید:
وَمَکَرُوا وَمَکَرَ اللَّهُ وَاللَّهُ خَیْرُ الْمَاکِرِینَ.
و آنان مکر کردند و خداوند نیز (برای مقابله با حیلهی آنان) ترفندی زد و خداوند بهترین ماکران است (و کسی نمیتواند با مکر و حیله در مقابل ترفند خدا مقاومت کند).
در حقیقت این نوع مکر به معنای چارهاندیشی پسندیده است، نه معنای خدعه و نیرنگ ناپسند.[4]
به بیان دیگر، از این جهت که مکر خداوند مجازاتِ مکر است، به آن مکر گفته میشود. البته واژههای منفی دیگری نیز با همین نگاه در آیات قرآن کریم مورد استفاده قرار گرفته است که در اصطلاح ادبی از آن به مزاوجة الکلام نام میبرند:[5]
فَمَنِ اعْتَدَى عَلَیْکُمْ فَاعْتَدُوا عَلَیْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدَى عَلَیْکُمْ.
هر کس به شما ستم کرد، شما نیز مانند ستمش بر او ستم کنید.
وَجَزَاءُ سَیِّئَةٍ سَیِّئَةٌ مِثْلُهَا.
مجازات هر رفتار بد، رفتار بدی مانند آن است.
بنابراین، آنچه در قرآن در ارتباط با مکر خداوند آمده، به معنای کیفر و ترفندی است که خداوند در برابر مکر کافران اتخاذ میکند.[6] به عنوان نمونه، در برابر کفر و گناه آنان، فورا عذاب نازل نمیکند؛ بلکه به آنها فرصت میدهد و آنها را غرق در نعمت میکند تا بیشتر گناه کنند و عذاب آخرت آنان بیشتر شود. کافران و گناهکاران از اینکه در نعمت هستند فریب میخورند که مجازاتی در کار نیست و وفور نعمت را نشانهی حقانیت افکار خود میپندارند.
اما در پاسخ به این بخش از پرسش که چرا مؤمنان نباید خود را از مکر خدا در امان بدانند؟ باید گفت؛ انسان همیشه در معرض امتحان و آزمایش الهی است، و واکنش خداوند نسبت به رفتارهای ما متفاوت است. بنابراین مؤمنان نباید خود را از مکر خداوند در امان بدانند. به عنوان نمونه همواره نعمتی که خداوند به آنها ارزانی داده را نشانگر پاداش عمل خویش نپندارند، بلکه این احتمال را نیز بدهند که شاید این نعمت به مجازات یک گناه و در راستای قانون استدراج باشد؛ از اینرو اگر فرد باایمان خود را از مکر الهی در امان بداند زیان خواهد دید.
گفتنی است، حتى پیامبران و امامان(ع) نیز همواره مراقب اعمال خویش بودند که مبادا کوچکترین لغزشى از آنها سر بزند؛ زیرا میدانیم مقام معصوم بودن، مفهومش این نیست که انجام کار خلاف براى آنها محال است؛ بلکه آنها با نیروى اراده و ایمان، و با استفاده از اختیار خود و مددهاى الهى، در برابر خطاها و لغزشها مصونیت دارند. آنها حتى از ترک اولى میترسیدند، و از اینکه مسئولیتهاى سنگین خود را به انجام نرسانند بیمناک بودند.
صفوان جمال میگوید: پشت سر امام صادق(ع) نماز میخواندم، دیدم میفرمود: «پروردگارا مرا از مکر خود ایمن مساز، سپس این قسمت از آیه را تلاوت فرمود: فَلا یَأْمَنُ مَکْرَ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْخاسِرُونَ».[7]
امام علی(ع) فرمود: حتى بر نیکان این امت از کیفر الهى ایمن مباش؛ زیرا خداوند میفرماید: «فَلا یَأْمَنُ مَکْرَ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْخاسِرُونَ».[8]
در حقیقت ایمن نبودن از مکر الهى به معناى ترس از مسئولیتها و خوف از کوتاهى در انجام وظائف است که همواره باید این «ترس» با «امید» به رحمت او به طور مساوى در دلهاى افراد باایمان باشد و موازنه این دو است که سرچشمه هرگونه حرکت و فعالیت مثبت خواهد بود و همان چیزى است که در تعبیر روایات به عنوان «خوف» و «رجا» از آنها یاد شده، و تصریح شده است که افراد باایمان همواره در میان این دو قرار دارند؛ لذا هیچگاه خود را از مکر الهی ایمن نمیدانند، ولى مجرمان زیانکار آنچنان کیفرهاى الهى را فراموش کردهاند که خود را در امنیت کامل میبینند.[9]
[1]. اعراف، 99.
[2]. ر. ک: جوهرى، اسماعیل بن حماد، الصحاح، ج 2، ص 819، بیروت، چاپ اول، 1376ق؛ فراهیدى، خلیل بن احمد، کتاب العین، ج 5، ص 370، قم، هجرت، چاپ دوم، 1409ق.
[3]. ر. ک: طباطبایى سید محمد حسین، المیزان فى تفسیر القرآن، ج 1، ص 96، قم، دفتر انتشارات اسلامى، چاپ پنجم، 1417ق.
[4].ر.ک: مکارم شیرازى، ناصر، تفسیر نمونه، ج 2، ص 566، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، 1374ش.
[5]. ر. ک: طبرسى، فضل بن حسن، مجمع البیان فى تفسیر القرآن، ج 2، ص 758، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، 1372ش. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج 5، ص 183، بیروت، چاپ سوم، 1414ق.
[6]. «فی عیون الاخبار عن الرضا (ع) حدیث طویل و فیه و قال، و سألته عن قول الله عز و جل، «سَخِرَ اللَّهُ مِنْهُمْ» و عن قوله. «یَسْتَهْزِئُ بِهِمْ» و عن قوله تعالى. «وَ مَکَرُوا وَ مَکَرَ اللَّهُ» و عن قوله عز و جل، «یُخادِعُونَ اللَّهَ وَ هُوَ خادِعُهُمْ».
فقال (ع): ان الله عز و جل لا یسخر و لا یستهزئ و لا یمکر و لا یخادع و لکنه عز و جل یجازیهم جزاء السخریة و جزاء استهزاء و جزاء المکر و الخدیعة تعالى عما یقول الظالمون علوا کبیرا». عروسى حویزى، عبد على بن جمعه، تفسیر نور الثقلین، ج 1، ص 345، قم، اسماعیلیان، چاپ چهارم، 1415ق.
[7]. «اللهم لا تؤمنى مکرک- ثم جهر- فقال فَلا یَأْمَنُ مَکْرَ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْخاسِرُونَ». عیاشى، محمد بن مسعود، تفسیر العیّاشی، ج 2، ص 23، تهران، المطبعة العلمیة، چاپ اول، 1380ق.
[8]. «لا تامنن على خیر هذه الامة عذاب اللَّه لقول اللَّه سبحانه فَلا یَأْمَنُ مَکْرَ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْخاسِرُونَ». شریف الرضى، محمد بن حسین، نهج البلاغة، محقق، صبحی صالح، ص 542، کلمات قصار جمله 377، قم، هجرت، چاپ اول، 1414ق.
[9]. ر. ک: تفسیر نمونه، ج 6، ص 272- 273.