خدای متعال در آیات متعددی از قرآن کریم به حمد و تسبیح موجودات عالم هستی نسبت به خود تصریح دارد. از جمله در آیه 44 سوره اسراء میفرماید:
«تُسَبِّحُ لَهُ السَّماواتُ السَّبْعُ وَ الْأَرْضُ وَ مَنْ فیهِنَّ وَ إِنْ مِنْ شَیْءٍ ...»؛ آسمانهاى هفتگانه و زمین و تمام کسانى که در آنها هستند، همه تسبیح او میگویند و اساسا چیزی نیست مگر آنکه تسبیح و حمد او میگوید.
پرسش اینجا است که کفّار و مشرکان و ملحدانی؛ مانند فراعنه، نمرودیان، یزیدیان و ... با اینهمه ظلم و الحاد، آیا باز هم میتوان آنان را از تسبیحکنندگان به شمار آورد؟!
در پاسخ به این پرسش باید گفت؛ تسبیح به معناى «اعلام منزه بودن خداوند از نقص» است، و لازم نیست چنین
اعلامی با سخن و صدا باشد؛ بلکه این اعلام میتواند با هر روشی باشد.
(به عنوان نمونه، شما با صدای بلند اعلام میکنید که فردی در اینجا مخفی نشده،؛اما همزمان با انگشتان خود
به مخفیگاه او اشاره میکنید!).
با این توضیح میتوان گفت؛ تمام موجودات -حتی کسانی که با صراحت اعلام میکنند به خدا باور ندارند- در عمل نوعی از تسبیح را انجام میدهند. البته نوعی که درکش برای همگان ممکن نیست؛ از اینرو خود خداوند نیز در ادامه آیه میفرماید: «وَلَکِنْ لَا تَفْقَهُونَ تَسْبِیحَهُمْ» ولی شما متوجه تسبیح آنان نمیشوید!
توضیح آنکه تمام موجودات در ذات خود ناقصاند و وجودشان عین فقر و نیاز است؛ از اینرو احتیاج و نقصشان کاشف از این است که موجودی بینیاز و بینقص وجود دارد، که تمام موجودات ناقص و نیازمند را سرپا نگهمیدارد؛ پس تمامى موجودات عالم با توجه حاجت و نقصى که در ذات خود دارند، در عمل از وجود پدیدآورندهاى «غنى در وجود» و «کامل در ذات» خبر مىدهند و او را از هر نقص و عیبی منزه میدانند.
بنابر این، حتى مشرکانی که براى خدا شریکانی میپندارند و یا نقص و عیبى به او نسبت میدهند، و نیز کافرانی که به صراحت اعلام میکنند که هیچ اعتقادی به وجود خدا ندارند، با همین گفتار خود، تقدس خدا را از شریک و برائتش را از نقص اثبات میکنند؛ زیرا معنایى که در ذهن و ضمیر آنها نقش بسته، الفاظى که با استفاده از آنها سخن میگویند و همه اعضایى که براى رساندن این عقیده کفرآمیز خود استخدام میکنند، تمامشان از پروردگارى واحد و بدون شریک و نقص خبر میدهند؛ لذا انسانى که توحید آفریدگار خود را انکار میکند، مانند فردی است که با صدای بلند فریاد برمیآورد که «یک نفر هم در جهان وجود ندارد تا سخن بگوید!». چنین شخصی غافل از آن است که همین فریاد او بهترین دلیل بر آن است که ادعایش درست نیست، و در ادامه هر چه پافشارى بیشترى کند و یا شاهدان بیشترى بیاورد، دلیل قویتری بر نادرستی ادعایش خواهد شد![1]
با این نگاه، هر موجودی -حتی ستمکارانی مانند نمرود و فرعون و یزید- در حال تسبیح خداو است؛ اما خود و بسیاری از دیگران، متوجه تسبیح آنان نمیشوند.
طبیعی است اجر و پاداشی که به تسبیحکنندگان مژده داده شده، شامل حال اینگونه افراد نخواهد شد؛ زیرا پاداش برای افرادی است که با اختیار و اعتقاد به تسبیح خدا مشغول باشند.
[1]. ر. ک: طباطبائى، سید محمد حسین، المیزان فى تفسیر القرآن، ج 13، ص 108-110، قم، دفتر انتشارات اسلامى، چاپ پنجم، 1417ق.