بر اساس نقل منابع تاریخی، در ادیان و امت های گذشته، قربانی به گونه های مختلفی انجام می گرفته است که یکی از آنها، قربانى کردن انسان بوده است؛ تا این که دین اسلام قربانى محدود به حیوان حلال گوشت را پذیرفت.
انجام دستوراتی که مطابق فطرت و عقل سلیم انسانی باشد، نشانۀ ایمان واقعی خواهد بود؛ لذا عمل به دستورات الاهی، پیروی از یک سلیقۀ شخصی نیست تا مورد نکوهش قرار گیرد؛ مانند این که خدای تعالی پیامبر خود ابراهیم(ع) را به ذبح فرزندش اسماعیل دستور داد؛ امّا اگر دانش و بینش انسانی به قدرى ناچیز و رفتارش به قدرى سفیهانه باشد که فرزندان خود را براى بُت و یا براى جلوگیرى از تنگدستى و یا به جهت فرق گذاشتن میان پسر و دختر، به قتل برسانند، -همان طور که برخی از مشرکین دختران خود را زنده به گور می کردند- نمی توان نام قربانی را که مقدّس بوده، بر آن نهاد.
بنابراین، هر چند نذر قربانی کردن عبدالله توسط عبدالمطلب، در ظاهر مخالف فطرت و عقل بشری قلمداد می شود؛ امّا احتمالاً، چون اصل این کار، در آن زمان مخالف دستورات الاهی نبوده و یا الهامی از ساحت مقدّس خداوندی بود، ناپسند و مورد نکوهش واقع نمی شود؛ و گرنه پیامبر اکرم(ص) با عبارت «أَنَا ابْنُ الذَّبِیحَیْن» (اسماعیل و عبدالله) به آن افتخار نمی کرد.
«قربانى»، یک اصطلاح و از مراسم دینى است و لفظ «قربان» در زبان عربی، از ریشۀ «قُرب» به معنای نزدیکی است.[1] معنای این واژه می رساند که در همۀ قربانی ها، نزدیکی جستن به خدا یا خدایان (به عقیدۀ مشرکان) منظور بوده است. به بیان دیگر؛ قربانی، عبارت است از آنچه انسان به قصد تقرّب به خداوند بذل و بخشش مى کند.
بر اساس نقل منابع تاریخی، در ادیان و امت های گذشته، قربانی به گونه های مختلفی انجام می گرفته است؛[2] مانند این که، هابیل و قابیل از محصولات خود براى تقرّب و نزدیکی به خدای متعال قربانى دادهاند.[3] همان طور که در قرآن کریم می خوانیم: «(ای پیامبر!) داستان دو فرزند آدم را بحقّ بر آنها بخوان: وقتى که به قربانى تقرّب (به پروردگار) جستند».[4] یکی از اقسام قربانی، قربانى کردن انسان بوده است؛[5] تا این که دین اسلام قربانى را پذیرفت، منتها محدود به حیوان حلال گوشت نمود و آن را جزو مناسک حج در روز عید قربان قرار داد.
از جمله مطالبی که در بارۀ اجداد رسول خدا (ص) مطرح شده، داستان نذر عبد المطلب و ذبح عبد الله و حدیث «انا ابن الذبیحین»[6] است که از سوی مورّخان و محدّثان مورد بحث قرار گرفته و با مختصر اختلافی در کتاب های خود آورده اند.
در بارۀ اصل کار عبدالمطلب و نذر قربانی کردن فرزندش عبدالله، نکاتی بیان می شود:
1. از کردار حضرت عبد المطّلب معلوم مى شود که نذر قربانى کردن فرزند در شریعت ابراهیم (ع) سنّت بوده است.[7] به دیگر سخن، در شرایع گذشته، حرمت و جایز نبودن چنین نذری ثابت نشده بود.
2. این کار مخصوص عبد المطّلب بوده و به او الهام شده بود.[8]
3. عبد المطلب به مرتبه ای از تسلیم و ایمان به خدای تعالی رسیده بود که ایمان وی، ابرهه را مرعوب خود می سازد، و مردم را به مکارم اخلاق ترغیب نموده و از اشتغال به امور پست دنیائی باز می دارد. بنابر این، چه مانعی دارد که گفته شود اعتقاد اولیه وی آن بود که چنین تصرّفی در بارۀ فرزند خود و چنین نذری را بکند، و این نذر، نشانگر بزرگی روح عبد المطلب و پایبندی او به عقاید و ایمان خویش است.[9]
4. امام رضا(ع) در بخشی از سخن خود در توضیح «أَنَا ابْنُ الذَّبِیحَیْن» می فرماید: «...عبد المطلب در روزگار خود، رسومى از خود به یادگار نهاد که دین اسلام آنها را پذیرفت...اگر عمل عبد المطلب حجت نبود و ارادۀ وى بر ذبح فرزندش عبد اللَّه مانند ارادۀ ابراهیم بر ذبح اسماعیل نبود، هرگز پیامبر خدا به جهت انتساب به این دو نفر به عنوان دو ذبیح افتخار نمى کرد و نمی فرمود من فرزند دو ذبیح هستم، همان سببى که باعث شد خداوند از ذبح اسماعیل صرف نظر کند، به همان سبب از ذبح عبد اللَّه صرف نظر کرد و آن سبب عبارت بود از این که پیامبر خدا و ائمه در صلب آنها بودند و به جهت همین برکتِ پیامبر و ائمه، ذبح را از هر دو نفر برداشت و سنّت قربانى کردن فرزند در میان مردم رایج نشد...».[10]
5. انجام دستوراتی که مطابق فطرت و عقل سلیم انسانی باشد، نشانۀ ایمان واقعی خواهد بود؛ لذا عمل به سنّت ها و دستورات الاهی، پیروی از یک سلیقۀ شخصی نیست تا مورد نکوهش قرار گیرد؛ مانند این که همسر عمران در مورد فرزندی که در شکم دارد نذر می کند که او را به خدمت خانه خدا بسپارد تا خدمتکاری خانه خدا را انجام دهد،[11] یا آن که خدای تعالی پیامبر خود ابراهیم(ع) را به ذبح فرزندش اسماعیل دستور داده و امر می فرماید؛[12] امّا اگر دانش و بینش انسانی به قدرى ناچیز و رفتارش به قدرى سفیهانه باشد که فرزندان خود را براى بُت و یا براى جلوگیرى از تنگدستى و یا به جهت فرق گذاشتن میان پسر و دختر، به قتل برسانند، -همان طور که برخی از مشرکین دختران خود را زنده به گور می کردند- نمی توان نام قربانی را که مقدّس بوده، بر آن نهاد. پس، هر چند برخی از نذرها در ظاهر مخالف فطرت و عقل بشری قلمداد می شود؛ امّا چون اصل کار، مخالف دستورات الاهی نبوده و یا الهام و دستوری از ساحت مقدّس خداوندی است، ناپسند و ظلم و ستم نخواهد بود، بلکه خیر و مصلحت انسان ها در آن است.
6. اگر –به فرض- سنّت قربانی فرزندان از دستورات الاهی بود، حتماً خدای مهربان، به ازای پایبندی مردم به آن، رحمت، برکت و نیز مغفرت را برای گناهکار و مجازات شونده قرار می داد؛ به طوری که عقل سلیم به جهت خیر و مصلحتِ در اجرای این سنّت، آن را می پذیرفت؛ همان طور که به احکامی مانند حدود، قصاص هیچ عقل و فطرت سالمی اشکالی ندارد.
[1]. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، محقق و مصحح: فارس صاحب الجوائب، احمد، T ج 1، ص 662؛ دار الفکر للطباعة و النشر و التوزیع - دار صادر، بیروت، چاپ سوم، 1414ق؛ بستانى، فؤاد افرام، مهیار، رضا، فرهنگ ابجدى، ص 689، انتشارات اسلامی، تهران، چاپ دوم، 1375ش.
[2]. ر.ک: قدیانى، عباس، فرهنگ جامع تاریخ ایران، ج 1، ص 30، انتشارات آرون، تهران، چاپ ششم، 1387ش؛ پیرنیا، حسن، تاریخ ایران باستان، ج 1، ص 587، نشر دنیاى کتاب، تهران، چاپ اول، 1375ش؛ راوندى، مرتضى، تاریخ اجتماعى ایران، ج 1، ص 87 و 157، انتشارات نگاه، تهران، چاپ دوم، 1382ش.
[3]. شیخ کلینى، الکافی، ج 8، ص 113، دار الکتب الاسلامیة، تهران، چاپ دوم، 1362ش؛ ابن کثیر دمشقى، اسماعیل بن عمرو، تفسیر القرآن العظیم، ج 3، ص 75، دار الکتب العلمیة، منشورات محمدعلى بیضون، بیروت، چاپ اول، 1419ق.
[4]. مائده، 27.
[5]. ر.ک: فراهانی، حسن، قربانی در ادیان، فصلنامه معرفت، شماره 51.
[6]. اصل حدیث «انا ابن الذبیحین » که از رسول خدا(ص) نقل شده در منابع شیعه و اهل سنت آمده است، و منظور از ذبیح اول، حضرت اسماعیل (ع) و منظور از ذبیح دوم نیز «عبد الله» پدر رسول اکرم «ص» است. منابعی مانند: قمى، على بن ابراهیم، تفسیر القمی، محقق و مصحح: موسوى جزائرى، طیّب، ج 2، ص 226، دار الکتاب، قم، چاپ سوم، 1404ق؛ علامه مجلسى، بحار الأنوار، ج 36، ص 47، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ دوم، 1403ق؛ فخرالدین رازى، ابوعبدالله محمد بن عمر، مفاتیح الغیب، ج 26، ص 347، دار احیاء التراث العربى، بیروت، چاپ سوم، 1420ق.
[7]. علامه مجلسى، حیاة القلوب، ج 3، ص 73، نشر سرور، قم، چاپ ششم، 1384ش.
[8]. حیاة القلوب، ج 3، ص 73.
[9]. یوسفى غروى، محمد هادى، موسوعة التاریخ الإسلامى، ج 1، ص 247 و 248، نشر مجمع اندیشه اسلامى، قم، چاپ اول، 1417ق.
[10]. شیخ صدوق، الخصال، محقق و مصحح: غفارى، على اکبر، ج 1، ص 57، جامعه مدرسین، قم، چاپ اول، 1362ش.
[11]. آل عمران، 35: «(به یاد آورید) هنگامى را که همسرِ عمران گفت: خداوندا! آنچه را در رحم دارم، براى تو نذر کردم، که محرَّر (و آزاد، براى خدمت خانه تو) باشد. از من بپذیر، که تو شنوا و دانایى!».
[12]. صافات، 101 و 102: «ما او [ابراهیم] را به نوجوانى بردبار و صبور بشارت دادیم! هنگامى که با او به مقام سعى و کوشش رسید، گفت: پسرم! من در خواب دیدم که تو را ذبح مىکنم، نظر تو چیست؟ گفت: پدرم! هر چه دستور دارى اجرا کن، به خواست خدا مرا از صابران خواهى یافت!».