قدیم ذاتی و قدیم بالحق، صفتی از صفات اختصاصی ذات واجب تعالی است؛ از این رو ادلهای که برای نفی تکثر و تعدد از واجب الوجود ذکر میشود، برای نفی تعدد نسبت به قدیم نیز ثابت است. به عبارت دیگر، تصور قدیمهای متعدد همانند تصور شرکای متعدد برای ذات باری تعالی است، و از این رو محال است.
برای روشن شدن موضوع مورد بحث، ضروری است چند مسئله تحلیل و بررسی شود:
جایگاه اولی
اولین موضوع این است که این بحث در کجا و برای چه منظوری مطرح شده است؟ در مورد جایگاه اصلی این بحث میگوییم: در علم کلام و در بحث از صفات خداوند متعال و اینکه آیا این صفات عین ذات حق سبحانه و تعالی هستند، یا زائد بر ذاتاند؛ اختلافی میان متکلمان وجود دارد که عمده نزاع میان دو گروه است:
1. اشاعره: اشاعره میگویند، صفات خداوند زائد بر ذات خداوند هستند و از آنجا که خداوند متعال قدیم است صفات او نیز باید قدیم باشند.[1]
2. معتزله: معتزله معتقدند، اگر صفات خدا زائد بر ذات او باشند مستلزم تعدد قدما است که محال است؛ لذا باید صفات عین ذات باشند و هرچه که در غیر خدا از صفات زائده بر ذات نشأت میگیرد، در خداوند سبحان از ذات او نشات میگیرد.[2]
پس بحث تعدد قدما در علم کلام و در مقام رد قول اشاعره نسبت زیادت صفات بر ذات خداوند متعال مطرح شده است.
تعریف قدیم
موضوع دوم که طرح آن لازم است تعریف صحیح و روشن واژه قدیم است.
برخی از اندیشمندان در مورد معنای «قدیم» میگویند: در میان عامه مردم وقتی دو شیء به اینگونه باشند که یکی در زمانی قبل از شیء دیگر موجود باشد و دیگری در آن زمان وجود نداشته باشد، شیء اول را قدیم میگویند و شیء دوم را حادث یا جدید مینامند. اما همین معنا با توسعه و تعمیم در آن، معنایی میشود که حکما و فلاسفه آنرا از احوال موجود بما هو موجود ذکر میکنند.[3] در تعابیر حکما[4] میبینیم قدیم و حادث را اینگونه تعریف کردهاند: قدیم یعنی آنچه که وجودش مسبوق به عدم نیست و در مقابل آن حادث است (که وجودش مسبوق به عدم است).[5] یا میگویند: وقتی وجودی بعد از عدم (یا غیر آن) نباشد، قدیم نامیده میشود و حدوث را هم از مخالف همین معنا میتوان فهمید.[6]
اقسام قدیم
پس از بیان تعریف قدیم و حادث، با توجه به اینکه اولاً: مسبوق بودن یا نبودن در تعریف قدیم و حادث لحاظ شده است. ثانیاً: سابقیت یک شیء بر شیء دیگر خود دارای اقسام مختلفی است و از میان آنها «سابقیت و تقدم زمانی، سابقیت و تقدم ذاتی، سابقیت و تقدم دهری، سابقیت و تقدم بالحق» است که در بحث قدم و حدوث مطرح می شود؛ از این رو برای قدم و حدوث چهار نوع مختلف ذکر شده است:
1. قدم و حدوث زمانی: وقتی چیزی بعد از اینکه در زمانی نبود، به وجود آمد، و امکان هم نداشت که در آن زمان با وجود عدم زمانی، وجود داشته باشد، این شیء حادث زمانی است و در مقابل آن اگر یک شیء به گونهای باشد که هیچ عدم زمانی مسبوق بر آن نباشد؛ یعنی هیچ زمانی نباشد که او در آن زمان نبوده باشد، به آن شیء قدیم زمانی میگویند که در هر قطعه از زمان که فرض شود بوده است. این قدیم و حادث اختصاص به زمان و زمانیات دارد و قدیم به این معنا اگر متعدد باشد، هیچ محالی پیش نمیآید.
2. قدم و حدوث ذاتی: اگر عدم در ذات یک شیء قرار گرفته باشد-به این معنا که اگر مرجح و علت موجده آن یافت نشود، آن شیء خارجا معدوم خواهد بود- آن شیء، حادث است، در مقابل اگر شیئی چنین نبود قدیم است.[7] لذا هر ممکنی و هر دارای ماهیتی چون ذاتاً معدوم است -هر چند به حمل اولی لا موجوده و لا معدومه باشد- حادث است و تنها واجب الوجود است که متصف به قدیم میشود؛ چون این معنا از حدوث، در ذات او راه ندارد.
وقتی قدیم به این معنا اختصاص به ذات واجب الوجود پیدا کرد، ادلهی توحید، تعدد قدماء به این معنا را نفی میکند. به عبارت دیگر، تعدد قدماء به این معنا مستلزم شرک است!
3. قدم و حدوث بالحق: وجود معلول از آن جهت که وجود ربطی است و عین فقر و احتیاج به علت است، مسبوق و متأخر از وجود علت تامه خویش است، لذا وجود معلول چون مسبوق است حادث، و وجود علت چون سابق است قدیم است.
تعدد قدما با توجه به این معنا از قدم و حدوث نیز محال است؛ زیرا علت تامهای که معلول هیچ علتی نبوده و در ذات خود مفتقر و محتاج هیچ غیری نباشد تا قدیم به این معنا بر او صادق باشد، جز وجود واجب الوجود نیست و تعدد در واجب الوجود توسط ادله توحید و نفی شرک، منتفی است.
4. قدم و حدوث دهری: هر ماهیت موجودهای که معلول واقع میشود؛ چون در مرتبه سابقه خود که مرتبه علتش است معدوم است، آنرا حادث میگویند و علت آن معلول؛ چون نسبت به آن معلول چنین تقدمی دارد آنرا قدیم میگویند.
این معنا از قدیم بر مراتب مختلف از علل صادق است هر علتی نسبت به معلول خود (که در مرتبه بعد قرار دارد) قدیم است؛ لذا تعدد قدما طبق این معنا محال نمیباشد.[8]
بنابر این، در میان اقسام قدم و حدوث فقط دو قسم است که استحاله تعدد قدما در آن مطرح میشود یکی قدم و حدوث ذاتی است و دیگری قدم و حدوث بالحق است، که چون طبق این دو معنا، قدیم از صفات مختص واجب الوجود است، تعدد قدیم به معنای تعدد واجب الوجود خواهد بود که با ادله توحید، و استحاله تعدد و تکثر واجب، نفی میشود؛ لذا در کلمات متکلمان یکی از طعنههایی که به اشاعره زده میشود این است که شما وضعتان از مسیحیان که قائل به تثلیث هستند بدتر است؛ چون شما قائل به خدایان هشتگانه[9] شدهاید![10]
[1]. خاتمی، سید احمد، فرهنگ علم کلام، ص 146، انتشارات صبا، تهران، چاپ اول، 1370ش.
[2] نعمانی، شبلی، ترجمه، فخر داعی،َ سید محمد، تاریخ علم کلام، ص 17، اساطیر، تهران، چاپ اول، 1386 ش.
[3]. طباطبایی، سید محمد حسین، بدایة الحکمة، ص 114، 115، موسسة النشر الاسلامی، قم، بی تا.
[4]. اینکه برای تعریف قدیم از کلمات حکما استفاده میشود به این علت است که قدم و حدوث چون از احوال وجود بما هو وجود است در مباحث فلسفی که موضوع آن موجود بما هو موجود است مطرح میشود.
[5]. علامه حلی، فاضل مقداد، ابوالفتح ابن مخدوم حسینی، الباب الحادی عشر مع شرحیه النافع یوم الحشر و مفتاح الباب، ص 119، مؤسسه مطالعات اسلامی، تهران، چاپ اول، 1365 ش.
.[6]إذ الوجود لم یکن بعد العدم أو غیره فهو مسمى بالقدم
و ادر الحدوث منه بالخلاف صف بالحقیقی و بالإضافی. سبزواری، ملاهادی، شرح منظومه، ج 2، ص 285، نشرناب، تهران، چاپ اول، 1369ش.
[7] . به بیان دیگر، آن عدمی را که از وجود قدیم نفی میکنند عدم در یک زمان نباشد، بلکه مطلق عدم باشد چه عدم غیر مجامع مانند عدم زمانی و چه عدم مجامع مانند عدم ذاتی که در ذات همه ممکنات ثابت است. بدایة الحکمة، ص 114، 115.
[8]. طباطبایی، سید محمد حسین، نهایة الحکمة، ص 231 – 234، موسسة النشر الاسلامی، قم، بی تا.
[9]. اشاره به هشت صفتی که برای خداوند متعال ذکر میکنند و آنها را قدیم میدانند.
[10]. فاضل مقداد، جمال الدین، مقداد بن عبدالله، اللوامع الإلهیة فی المباحث الکلامیة، ص 208 ، دفتر تبلیغات اسلامی، قم، چاپ دوم، 1422 ق؛ سبحانی، جعفر، رسائل و مقالات، ج 5، ص 229، موسسه امام صادق(ع)، قم، چاپ دوم، 1425 ق.