دختر ستیزی و دخترگریزی از باورهای غلط جاهلی بود که قرآن کریم و پیشوایان دینی به شدت با آن به مقابله برخاستند. اگر روایتی با مضمونی مشابه این باورها مشاهده شود، مورد پذیرش نخواهد بود، مگر آنکه بتوان برداشت صحیح دیگری از آن روایت داشت. در پاسخ تفصیلی، یکی از این روایات را مورد بررسی قرار خواهیم داد.
در روایتی منتسب به امام صادق(ع) این عبارت نقل شده است: «ثَلَاثَةٌ لِلْمُؤْمِنِ فِیهَا رَاحَةٌ دَارٌ وَاسِعَةٌ تُوَارِی عَوْرَتَهُ وَ سُوءَ حَالِهِ مِنَ النَّاسِ وَ امْرَأَةٌ صَالِحَةٌ تُعِینُهُ عَلَى أَمْرِ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ وَ ابْنَةٌ یُخْرِجُهَا إِمَّا بِمَوْتٍ أَوْ بِتَزْوِیجٍ»؛[1] سه چیز است که به آسایش فرد با ایمان خواهد انجامید:
یک. خانه مناسبی که آبرومندانه در آن زندگی کرده و پوشاننده مشکلات مادی او باشد تا او در برابر چشم مردم خوار نگردد.
دو. همسر نیکوکاری که هم در کارهای دنیا و هم در پیشرفتهای معنوی، یار و یاور او باشد.
سه. دختری که او را به سرانجام برساند یا با مرگ او و یا با ازدواجش!
اکنون به بررسی این روایت میپردازیم:
در ارتباط با دو موضوع اول، تردیدی نیست که داشتن حداقل امکانات مادی و نیز همسری با ایمان و نیکوکار، آسایش افراد با ایمان را در پی خواهد داشت، و طبیعی است که موضوع سوم یعنی به سرانجام رساندن دختران نیز خواهد توانست موجبات آرامش خاطر او را فراهم آورد.
اما آنچه محتوای بخشی از این روایت را با تردید روبرو میکند آن است که در انتهای حدیث، دو راه برای سرانجام دختران اعلام شده، یکی ازدواج و دیگری مرگ!
به عبارتی، در نگاه اول، معنای روایت آن است که اگر دختر فردی با ایمان بمیرد، او به آسایش و آرامش خواهد رسید!
اما آیا این موضوع قابل پذیرش است که انسان با مرگ دخترش به آرامش برسد؟!
در غیر این صورت، پس معنای روایت چیست؟!
واقعیت آن است که آموزههای دین اسلام - بر خلاف باورهای جاهلیت – ارزش والایی برای دختران قرار داده و این موضوعی نیست که از نگاه پژوهشگران بیطرف مخفی بماند. آیات بسیاری در قرآن کریم، دختر ستیزی زمان جاهلیت را مورد انتقاد شدید قرار میدهد.[2] رویکرد مبارزه با تفکر جاهلی دختر گریزی توسط پیشوایان معصوم نیز دنبال شده است.
شخصی به نام «جارود» نقل میکند که به امام صادق(ع) – که روایت مورد گفتوگو نیز منتسب به ایشان بود – عرض کردم: من دختران زیادی دارم! امام در پاسخ فرمودند: نکند که آرزوی مرگ آنان را در سر بپرورانی! آگاه باش اگر چنین آرزویی داشته باشی و اتفاقا آنان از دنیا بروند، پاداشی نخواهی برد و روز قیامت که با پروردگارت روبرو میشوی، با پروندهای گناه آلود به دیدار او خواهی رفت![3]
حضرتشان در روایت دیگری به نقل از حضرت ابراهیم(ع) میفرمایند که ایشان (با آنکه دست کم دو پسر داشتند که هر کدامشان پیامبری بزرگ بودند)، از پروردگارش درخواست کرد تا دختری به او هدیه دهد.[4]
آیا این پیشوایان و چنین مکتبی میتوانند مرگ دختران را موجب آرامش پدرانشان بدانند؟ هرگز!
بر این اساس، آرامش انسان با به سرانجام رساندن دختران، میتواند قابل قبول باشد؛ زیرا هر پدری در مقابل فرزندانش – به ویژه دختران – احساس مسئولیت میکند و تلاش در خوشبختی آنان دارد و هنگامی که این دختران به سرانجام مناسب رسیدند، او در وجودش احساس آرامش خواهد کرد، اما آنچه در انتهای روایت آمده که حتی با مرگ آنان نیز چنین آرامشی به سراغ او خواهد آمد، ممکن است تفسیری از جانب راویان باشد که بعدها به روایت افزوده شده باشد، یا آنکه ممکن است تفکیکی را در محتوای روایت متصور شویم؛ بدین ترتیب که آرامش ناشی از ازدواج، مربوط به دختران پاکدامن بوده و آرامش ناشی از مرگ، تنها مخصوص دخترانی باشد که از شاهراه هدایت بیرون افتاده و در منجلاب فساد غوطه ور شده و خانواده خود را در معرض بدنامی قرار دادهاند.
توجیه دیگری را نیز شاید بتوان ارائه کرد که انسان با ایمانی که در رسیدگی به دخترانش از هیچ تلاشی دریغ نکرده و آنان را چون میوۀ جانش پرورش داده و هرگز از داشتن دختر نزد این و آن، زبان به شکوه نگشوده است، حتی اگر دختری از فرزندانش دچار مرگ زودرس شود، با آنکه در فراق عزیزش غمناک و دل شکسته است، اما نزد وجدان خود احساس آرامش خواهد کرد که مانند عربهای جاهلی از داشتن دختر، شرمنده نبوده، بلکه این هدیۀ زیبای خدا را تا زمانی که مصلحت پروردگار در زنده ماندن او بود، به خوبی نگهداری کرده است. در غیر این صورت، ما به دلیل مخالفت با آموزههای اصیل دینی، این بخش از روایت را نخواهیم پذیرفت.
[1]. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج 5، ص 328، دار الکتب الإسلامیة، تهران، 1407 ق.
[2]. نحل، 58-59؛ تکویر، 9؛ انعام، 151 و ...
[3]. کافی ، ج 6، ص 5، «عَنْ جَارُودٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع إِنَّ لِی بَنَاتٍ فَقَالَ لَعَلَّکَ تَتَمَنَّى مَوْتَهُنَ أَمَا إِنَّکَ إِنْ تَمَنَّیْتَ مَوْتَهُنَّ فَمِتْنَ لَمْ تُؤْجَرْ وَ لَقِیتَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَوْمَ تَلْقَاهُ وَ أَنْتَ عَاصٍ.»
[4]. همان، «عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِنَّ أَبِی إِبْرَاهِیمَ ع سَأَلَ رَبَّهُ أَنْ یَرْزُقَهُ ابْنَةً تَبْکِیهِ وَ تَنْدُبُهُ بَعْدَ مَوْتِهِ».