کد سایت
fa24858
کد بایگانی
29682
نمایه
اسطوره و ادیان آسمانی
طبقه بندی موضوعی
Philosophy of History
خلاصه پرسش
اسطوره چیست؟ اسطوره در ادیان مختلف به خصوص اسلام چه نقشی دارد؟
پرسش
اسطوره چیست؟ اسطوره در ادیان مختلف به خصوص اسلام چه نقشی دارد؟ آیا مردمان امروز، اعم از دیندار و غیر دیندار نیز خالق اسطوره هستند؟
پاسخ اجمالی
نگاه به اسطوره، دو رویکرد کاملا متفاوت را تجربه کرده است. یکی تا قرن نوزدهم و دیگری رویکردی که از قرن نوزده شروع شد و در قرن بیستم به شکوفایی رسید. رویکردی که تا قبل از قرن نوزدهم میلادی وجود داشت، مطابق معنای لغوی به معنای یک تخیل و تفکر مصنوعی بود که هیچ واقعیت و ارزش خارجی نداشت و تنها به عنوان تخیل عادی از آن یاد میشد. این نگاه حتی در زمان ظهور اسلام نیز وجود داشت؛ مخالفان قرآن برای ابراز مخالفت خود با این کتاب آسمانی، صفت اسطوره بودن را بر آن حمل میکردند و قرآن در آیات متعددی گفتار آنها را نقل کرده و به شدت مورد مذمت قرار میدهد.
اما از قرن نوزدهم میلادی به بعد انقلابی در رویکرد به اسطورهها در میان دانشمندان پدید آمد. آنها اسطوره را به معنای سرگذشتی واقعی و بسیار ارزشمند و گرانقدر، نمونهوار و پر معنا دریافتند. البته این بدان معنا نیست که تمام اسطورهها راست بوده و حقیقت دارند، بلکه مورد نظر این است که اسطورهها نیز از واقعیت سرچشمه گرفته و برخی از آنها منبعی واقعی دارند که به وسیله افراد مختلف و ذهنهایی با قابلیت فراوان بیان شدهاند.
اسطوره در میان پیروان ادیان الهی نیز شیوع بسیار دارد. شاید اصلیترین علت آن میل به بزرگ کردن و تقدس دادن به اشخاص و اعتقادات دینی میباشد به خصوص که در ادیان نسلهای متفاوتی وجود دارد و به غیر از نسل اول، کمتر وجود پیامبر و بزرگان دین را احساس کردهاند و تنها گفتارهایی را شنیدهاند. این دوری از مبدأ در ادیان سبب خلق اسطوره در اینها شده که گاه از واقعهای حقیقی سرچشمه گرفته و بیان شده و گاهی نیز یک دروغ محض میباشد. البته در بیشتر موارد این اسطورهها مورد قبول و پذیرش قرار گرفتهاند.
اما از قرن نوزدهم میلادی به بعد انقلابی در رویکرد به اسطورهها در میان دانشمندان پدید آمد. آنها اسطوره را به معنای سرگذشتی واقعی و بسیار ارزشمند و گرانقدر، نمونهوار و پر معنا دریافتند. البته این بدان معنا نیست که تمام اسطورهها راست بوده و حقیقت دارند، بلکه مورد نظر این است که اسطورهها نیز از واقعیت سرچشمه گرفته و برخی از آنها منبعی واقعی دارند که به وسیله افراد مختلف و ذهنهایی با قابلیت فراوان بیان شدهاند.
اسطوره در میان پیروان ادیان الهی نیز شیوع بسیار دارد. شاید اصلیترین علت آن میل به بزرگ کردن و تقدس دادن به اشخاص و اعتقادات دینی میباشد به خصوص که در ادیان نسلهای متفاوتی وجود دارد و به غیر از نسل اول، کمتر وجود پیامبر و بزرگان دین را احساس کردهاند و تنها گفتارهایی را شنیدهاند. این دوری از مبدأ در ادیان سبب خلق اسطوره در اینها شده که گاه از واقعهای حقیقی سرچشمه گرفته و بیان شده و گاهی نیز یک دروغ محض میباشد. البته در بیشتر موارد این اسطورهها مورد قبول و پذیرش قرار گرفتهاند.
پاسخ تفصیلی
«اسطوره» در لغت عربی به معنای گفتاری است که هیچگونه پایه و اساسی ندارد و از آن به عنوان گفتاری باطل، یاد شده است.[1]
در ادبیات فارسی نیز اسطوره به 1. افسانه و قصه 2. سخن بیهوده و پریشان معنا شده است.[2] البته در زبان فارسی کاربردی دیگر برای این لفظ وجود دارد که در محاورات عامه مردم مورد استفاده قرار میگیرد. این اسطوره به معنای سمبل و الگو است. این نوع از استعمال با آنچه ما مورد استفاده قرار میدهیم و در بحث اسطوره شناسی مورد بحث قرار میگیرد، کاملا متفاوت است.
معادل انگلیسی این کلمه نیز Myth است. لغتدانان زبان انگلیسی نیز دو معنا برای این لغت آوردهاند:
1. داستانهای باستانی، 2. عقیده و نظریات باطل،[3] این لغت همچنین هم ریشه با Mouth به معنای دهان و روایت نیز میباشد.[4]
نگاه به اسطوره، دو رویکرد کاملاً متفاوت را تجربه کرده است. یکی تا قرن نوزدهم و دیگری رویکردی که از قرن نوزده شروع شد و در قرن بیستم به شکوفایی رسید.
رویکردی که تا قبل از قرن نوزدهم میلادی وجود داشت، مطابق همین معنای لغوی (گفتار باطل) بود و از اسطوره همین معنای لغوی لحاظ میشده است. اسطوره در این نگاه، یک تخیّل و تفکّر مصنوعی بود که هیچ واقعیت و ارزش خارجی نداشت و تنها به عنوان تخیّل عادی از آن یاد میشد.[5] این رویکرد در میان عوام مردم و دانشمندان یکسان بود؛ لذا چه در محاورات عامه و چه در کتابهای آن زمان به این معنا فرض میشد. این نگاه حتی در زمان ظهور اسلام نیز وجود داشت؛ مخالفان قرآن برای ابراز مخالفت خود با این کتاب آسمانی، صفت اسطوره بودن را بر آن حمل میکردند؛ صفتی که تماماً نشانه مذمت آن بود و آنرا به عنوان یک دلیل برای مخالفت خود با قرآن میپنداشتند. قرآن کریم در آیات متعددی گفتار این مخالفان را نقل کرده و به شدت مورد نکوهش قرار میدهد: «وَ مِنْهُمْ مَنْ یَسْتَمِعُ إِلَیْکَ وَ جَعَلْنا عَلى قُلُوبِهِمْ أَکِنَّةً أَنْ یَفْقَهُوهُ وَ فی آذانِهِمْ وَقْراً وَ إِنْ یَرَوْا کُلَّ آیَةٍ لا یُؤْمِنُوا بِها حَتَّى إِذا جاؤُکَ یُجادِلُونَکَ یَقُولُ الَّذینَ کَفَرُوا إِنْ هذا إِلاَّ أَساطیرُ الْأَوَّلینَ»[6] ابتدای این آیه با تأکید و تفصیل بیان می دارد، کسانی که قرآن را اسطوره میدانند چه نوع افرادی هستند و چگونه مورد غضب الهی قرار دارند.
این نگاه و بیان از اسطوره، در میان دانشمندان غیر دینی نیز وجود داشته و اسطوره را به معنای حقیقت و درستی معنا نمیکردند.
اما از قرن نوزدهم میلادی به بعد انقلابی در رویکرد به اسطورهها در میان دانشمندان پدید آمد. آنها دیگر اسطوره را تخیّل و خیال صِرف و بدون هیچگونه واقعیت خارجی فرض نمیکردند. آنها اسطوره را به معنای سرگذشتی واقعی و بسیار ارزشمند و گرانقدر، نمونهوار و پرمعنا دریافتند.[7] البته این بدان معنا نیست که تمام اسطورهها راست بوده و حقیقت دارند، بلکه مورد نظر این است که اسطورهها نیز از واقعیت سرچشمه گرفته و منبعی واقعی دارند که به وسیله افراد مختلف و ذهنهایی با قابلیت فراوان بیان شدهاند. این رویکرد جدید تنها در میان دانشمندان بوده و عموم مردم کمتر این معنای اسطوره را بهکار بردهاند.
رویکرد جدید دانشمندان نسبت به معنای اسطوره مشکلات بسیاری را پدید آورد. اولین آنها تعریف اسطوره بر اساس مبنا و رویکرد جدید بوده است. تعاریف بسیار مختلفی در میان دانشمندان وجود دارد که هر یک براساس مبنا و رویکردی مخصوص در مورد اسطوره میباشد. اما بسیاری از آنها اذعان کردهاند، تعریفی که بتواند تمام اسطورهها با وسعتی که دارا هستند، را در بر بگیرد و مانع موارد غیر باشد، قابل بیان نیست؛ اما در عین حال میتوان بیانی در مورد اسطوره داشت که در فهم معنا و مراد امروزی آن کمک کننده باشد: «اسطوره عبارت است از روایت یا جلوهای نمادین درباره ایزدان، فرشتگان موجودات فوق طبیعی و بهطور کلی جهان شناختی که یک قوم به منظور تفسیر خود از هستی به کار میبندد. اسطوره سرگذشتی راست و مقدس است که در زمانی ازلی رخ داده و به گونهای نمادین، تخیلی و وهم انگیز میگوید که چگونه چیزی پدید آمده، هستی دارد، یا از میان خواهد رفت، و در نهایت اسطوره به شیوهای تمثیلی کاوشکر هستی است».[8]
ذکر این نکته لازم است؛ آنچه دانشمندان در مورد اسطورهها میگویند، نمیتواند به تمامه برای ما و پیروان ادیان الهی مورد قبول باشد؛ زیرا بسیاری از این اسطورهها که در میان ادیان ابتدایی و غیر الهی وجود داشته و در مورد خدایگان، خلقت جهان و انسانها است، منافات با اعتقادات مسلمانان دارد؛ لذا ما کلام بزرگان این فن را در مورد مصادیقی از اسطورهها نمیپذیریم، اگرچه این گفتار به لحاظ مفهومی قابل بررسی بوده و در مورد بسیاری از اسطورهها -چه در ادیان الهی و چه در ادیان غیر الهی- قابلیت تطبیق دارد.
موضوعات اسطورهای و مصادیق آن؛ بیشتر در مورد موجودات ماورائی بوده و آنها در اسطورهها نقش مهمی را ایفا میکنند. اسطورهسازی با الهی کردن موجودات و وقایع زمینی اتفاق میافتد. عموم مثالها را میتوان در میان ادیان ابتدایی و باستان جستجو کرد که امروزه بیشتر مثالها از برای اسطوره از این نوع مثالها میباشد. اما این نوع از اسطوره، موضوع این مقاله نیست و برای اطلاع از آن میتوان به کتابهای مفصلی که به بیان و تحلیل اسطورههای باستان پرداختهاند، رجوع کرد.[9]
اسطوره در میان پیروان ادیان الهی
اسطوره در میان پیروان ادیان الهی نیز شیوع بسیار دارد. در ابتدای این بخش ذکر این نکته لازم است بحث ما، غیر از مباحث ادبی و حماسهسرایی است. اسطورهپردازی شریک جدا ناپذیر این گونه هنرها است. بحث ما در بیانات دینی و گفتارهای تاریخی است که مدعایشان، حقیقی و مدلول دین بودن است.
اما جستن علت اسطورهسازی در ادیان، امری مبهم و مشکل است. شاید اصلیترین علت آن میل به بزرگ کردن و تقدس دادن به اشخاص و اعتقادات دینی میباشد به خصوص که در ادیان نسلهای متفاوتی وجود دارد، جز نسل اول، کمتر وجود پیامبر و بزرگان دین را احساس کردهاند و تنها گفتارهایی را شنیدهاند. این دوری از مبدأ در ادیان سبب خلق اسطوره در اینها شده که گاه از واقعهای حقیقی سرچشمه گرفته و بیان شده و گاهی نیز یک دروغ محض میباشد. البته در بیشتر موارد این اسطورهها مورد قبول و پذیرش قرار گرفتهاند. در اینجا به صورت کلی و سر بسته کلید واژههای اسطوره در سه دین یهودیت، مسیحیت و اسلام را مورد بررسی قرار میدهیم، اگرچه تمرکز بحث ما در مسائل اسلامی و نقش اسطوره در آنها میباشد.
یهودیت به جهت برخورداری از قدمت زمانی، دارای اسطوره پردازیهای بیشتری شده است. در کتاب مقدس یهودیان به نام عهد قدیم[10] داستانها و گفتارهایی وجود دارد که میتوان آنها را جزو اسطورهها دانست.
علاوه بر اینها، بزرگداشتی که یهودیان امروز بر قومیت و نژاد خود میگذارند و بنی اسرائیل را فرزند خداوند میدانند نیز از همین اسطوره سازیها سرچشمه گرفته است. رهیافت توجهاتی که در کتاب مقدس به این قوم شده، سبب شکلگیری این اعتقاد نژادپرستی بوده است.
در مسیحیت نیز اسطورهسازی به فراوانی یافت میشود. حضرت عیسی(ع) که پیامبری الهی و اسوه اخلاق بود، شأن و منزلتی ماورائی به دست آورد و مسیحیان از او اسطورهای خدایی ساختند و اینگونه قائل به تثلیت و وجود خدایگان سهگانه شدند. البته در عصر روشنگری نیز انتقادات بسیاری بر مذهب مسیحیت وارد شد و در برخی از این مراحل تلاش شد که اسطوره را از مسیحیت محو کنند تا در نهایت به حقیقت اصیل مسیحیت پی ببرند. البته این رویکرد به صورت کلی نمیتواند درست بوده باشد؛ لذا انتقاداتی نیز بر خود این جریان وارد شده است.
علاوه بر اینها؛ اسطورههای بسیاری نیز در کتاب مقدس مسیحیان وجود دارد که در این مختصر مجال بیان آنها نیست.[11]
اما بحث اصلی ما در مورد اسلام و اسطوره؛ اسطورهسازی یا همان تبلور ذهنی اشخاص از واقعیتهای پیرامونی را به وفور در میان مسلمانان میتوان یافت. این نگاه چه در اشخاص و اسوههای دینی و چه در مسائل اعتقادی وجود داشته و امروزه نیز این سیر ادامه داشته و اسطوره سازیهای جدیدی در حال رخ نمایاندن هستند.
البته اسطوره دانستن موارد، به معنای تکذیب و باطل دانستن اصل این مصادیق نیست، بلکه تنها در بیان این است که برخی واقعیات خارجی که در مقام خود ارزشمند و قابل احترام هستند، از ذهن برخی راویان به گونه اسطورهای منتشر شدهاند و امروزه نیز برخی خواسته و یا ناخواسته تلاش میکنند نگاه ماورائی را در تمام امور دینی به خصوص مواردی که حساسیتها بدان بیشتر است، جاری کنند. بارزترین مثالی که میتوان در شیعه از اسطورهسازی مشاهده کرد، برخی نگاهها به اهل بیت(ع) به خصوص امام حسین(ع) و قیام آن حضرت میباشد. ما در امام بودن و اسوه بودن این بزرگواران، لحظهای شک و تردید به خود راه نمیدهیم، بسیاری از نقلها که از اینان وجود دارد نیز حقیقی و مسلم هستند. اما برخی به خصوص عوام، برای بزرگتر کردن این اشخاص، نقلها و گفتارهایی را بیان داشتهاند که به هیچ وجه قابل پذیرش نیست و تعبیر به خرافات در مورد آنها کاملاً بهجا و مناسب میباشد. در حالیکه نیازی به نقل و بیان به این نوع از اعتقادات نیست. منابع اصیل ما به درستی و به اندازه، آنچه باید بیان میشد را بیان کردهاند و نقلهای خرافی و اسطورهای، تنها ما را از مسیر حقیقی دور میکند. این گفتارها اگر چه از واقعهای درست و اصیل سرچشمه گرفته، اما با تراکنشهای ذهنی افراد دچار اسطورهسازی شدهاند. برای مثال نقلهایی وجود دارد که میگویند حضرت اباالفضل(ع) در کربلا چند هزار نفر را کشته است. این نقل یقیناً برای بیان شجاعت و دلیری آن بزرگمرد بوده است، اما از آن، تنها به اسطورهسازی میتوان تعبیر کرد که از واقعیتی خارجی سرچشمه گرفته است.
این روش در روایات نیز یافت میشود و میتوان احادیثی را یافت که با وجود واقعیت داشتن، با تخیلات در امیخته و در نهایت، اسطورهای را شکل داده است. البته در این گفتار تلاش کردیم از ذکر مثال خودداری کنیم؛ زیرا بیان هر حدیث و گفتاری از این باب، قطعا مخالفانی دارد که صرف نقل را سبب پذیرش حدیث میدانند. البته ذکر این نکته لازم است، تشخیص و تمییز این احادیث و اینکه چه مواردی قابل قبول و چه مواردی غیر قابل قبول بوده و با دروغ و تخیلات راوی در هم آمیخته، احتیاج به متخصص و متبهر امر دارد که عمری را در این راه خرج کرده باشد و توان شناسایی این امور را از یکدیگر داشته باشد و نمیتوان تنها به جهت قابل هضم نیودن مطلب را به اسطورهسازس برگشت داد.
اسطوره در جهان امروز
اسطوره سازی تنها در امور دینی و شخصیتهای مورد علاقه نیست، بلکه در تحت هر امری میتواند قرار گیرد و انسانهای امروز نیز در اسطورهسازی، کم از اهالی باستان ندارند. برای تشریح و تبیین اسطوره در میان مردم این زمان به نقل گفتار میرچا الیاده؛ اکتفا میکنیم:
«میتوان کتابی در اسطورههای انسانِ مدرن نگاشت، کتابی درباره اسطورههای استتار شده در نمایشهایی که انسان مدرن از آنها لذت میبرد و همچنین درباره کتابهایی که او مطالعه میکند؛ سینما آن کارخانه رؤیا، اندیشههای اساطیری بیشماری را در اختیار میگیرد و به کار میبندد ... انسان مدرن با مطالعه مجال مییابد تا از زمان پا فراتر نهد، درست مشابه همان کاری که در زمان گذشته اسطورهها میکردند ... ».[12]
در ادبیات فارسی نیز اسطوره به 1. افسانه و قصه 2. سخن بیهوده و پریشان معنا شده است.[2] البته در زبان فارسی کاربردی دیگر برای این لفظ وجود دارد که در محاورات عامه مردم مورد استفاده قرار میگیرد. این اسطوره به معنای سمبل و الگو است. این نوع از استعمال با آنچه ما مورد استفاده قرار میدهیم و در بحث اسطوره شناسی مورد بحث قرار میگیرد، کاملا متفاوت است.
معادل انگلیسی این کلمه نیز Myth است. لغتدانان زبان انگلیسی نیز دو معنا برای این لغت آوردهاند:
1. داستانهای باستانی، 2. عقیده و نظریات باطل،[3] این لغت همچنین هم ریشه با Mouth به معنای دهان و روایت نیز میباشد.[4]
نگاه به اسطوره، دو رویکرد کاملاً متفاوت را تجربه کرده است. یکی تا قرن نوزدهم و دیگری رویکردی که از قرن نوزده شروع شد و در قرن بیستم به شکوفایی رسید.
رویکردی که تا قبل از قرن نوزدهم میلادی وجود داشت، مطابق همین معنای لغوی (گفتار باطل) بود و از اسطوره همین معنای لغوی لحاظ میشده است. اسطوره در این نگاه، یک تخیّل و تفکّر مصنوعی بود که هیچ واقعیت و ارزش خارجی نداشت و تنها به عنوان تخیّل عادی از آن یاد میشد.[5] این رویکرد در میان عوام مردم و دانشمندان یکسان بود؛ لذا چه در محاورات عامه و چه در کتابهای آن زمان به این معنا فرض میشد. این نگاه حتی در زمان ظهور اسلام نیز وجود داشت؛ مخالفان قرآن برای ابراز مخالفت خود با این کتاب آسمانی، صفت اسطوره بودن را بر آن حمل میکردند؛ صفتی که تماماً نشانه مذمت آن بود و آنرا به عنوان یک دلیل برای مخالفت خود با قرآن میپنداشتند. قرآن کریم در آیات متعددی گفتار این مخالفان را نقل کرده و به شدت مورد نکوهش قرار میدهد: «وَ مِنْهُمْ مَنْ یَسْتَمِعُ إِلَیْکَ وَ جَعَلْنا عَلى قُلُوبِهِمْ أَکِنَّةً أَنْ یَفْقَهُوهُ وَ فی آذانِهِمْ وَقْراً وَ إِنْ یَرَوْا کُلَّ آیَةٍ لا یُؤْمِنُوا بِها حَتَّى إِذا جاؤُکَ یُجادِلُونَکَ یَقُولُ الَّذینَ کَفَرُوا إِنْ هذا إِلاَّ أَساطیرُ الْأَوَّلینَ»[6] ابتدای این آیه با تأکید و تفصیل بیان می دارد، کسانی که قرآن را اسطوره میدانند چه نوع افرادی هستند و چگونه مورد غضب الهی قرار دارند.
این نگاه و بیان از اسطوره، در میان دانشمندان غیر دینی نیز وجود داشته و اسطوره را به معنای حقیقت و درستی معنا نمیکردند.
اما از قرن نوزدهم میلادی به بعد انقلابی در رویکرد به اسطورهها در میان دانشمندان پدید آمد. آنها دیگر اسطوره را تخیّل و خیال صِرف و بدون هیچگونه واقعیت خارجی فرض نمیکردند. آنها اسطوره را به معنای سرگذشتی واقعی و بسیار ارزشمند و گرانقدر، نمونهوار و پرمعنا دریافتند.[7] البته این بدان معنا نیست که تمام اسطورهها راست بوده و حقیقت دارند، بلکه مورد نظر این است که اسطورهها نیز از واقعیت سرچشمه گرفته و منبعی واقعی دارند که به وسیله افراد مختلف و ذهنهایی با قابلیت فراوان بیان شدهاند. این رویکرد جدید تنها در میان دانشمندان بوده و عموم مردم کمتر این معنای اسطوره را بهکار بردهاند.
رویکرد جدید دانشمندان نسبت به معنای اسطوره مشکلات بسیاری را پدید آورد. اولین آنها تعریف اسطوره بر اساس مبنا و رویکرد جدید بوده است. تعاریف بسیار مختلفی در میان دانشمندان وجود دارد که هر یک براساس مبنا و رویکردی مخصوص در مورد اسطوره میباشد. اما بسیاری از آنها اذعان کردهاند، تعریفی که بتواند تمام اسطورهها با وسعتی که دارا هستند، را در بر بگیرد و مانع موارد غیر باشد، قابل بیان نیست؛ اما در عین حال میتوان بیانی در مورد اسطوره داشت که در فهم معنا و مراد امروزی آن کمک کننده باشد: «اسطوره عبارت است از روایت یا جلوهای نمادین درباره ایزدان، فرشتگان موجودات فوق طبیعی و بهطور کلی جهان شناختی که یک قوم به منظور تفسیر خود از هستی به کار میبندد. اسطوره سرگذشتی راست و مقدس است که در زمانی ازلی رخ داده و به گونهای نمادین، تخیلی و وهم انگیز میگوید که چگونه چیزی پدید آمده، هستی دارد، یا از میان خواهد رفت، و در نهایت اسطوره به شیوهای تمثیلی کاوشکر هستی است».[8]
ذکر این نکته لازم است؛ آنچه دانشمندان در مورد اسطورهها میگویند، نمیتواند به تمامه برای ما و پیروان ادیان الهی مورد قبول باشد؛ زیرا بسیاری از این اسطورهها که در میان ادیان ابتدایی و غیر الهی وجود داشته و در مورد خدایگان، خلقت جهان و انسانها است، منافات با اعتقادات مسلمانان دارد؛ لذا ما کلام بزرگان این فن را در مورد مصادیقی از اسطورهها نمیپذیریم، اگرچه این گفتار به لحاظ مفهومی قابل بررسی بوده و در مورد بسیاری از اسطورهها -چه در ادیان الهی و چه در ادیان غیر الهی- قابلیت تطبیق دارد.
موضوعات اسطورهای و مصادیق آن؛ بیشتر در مورد موجودات ماورائی بوده و آنها در اسطورهها نقش مهمی را ایفا میکنند. اسطورهسازی با الهی کردن موجودات و وقایع زمینی اتفاق میافتد. عموم مثالها را میتوان در میان ادیان ابتدایی و باستان جستجو کرد که امروزه بیشتر مثالها از برای اسطوره از این نوع مثالها میباشد. اما این نوع از اسطوره، موضوع این مقاله نیست و برای اطلاع از آن میتوان به کتابهای مفصلی که به بیان و تحلیل اسطورههای باستان پرداختهاند، رجوع کرد.[9]
اسطوره در میان پیروان ادیان الهی
اسطوره در میان پیروان ادیان الهی نیز شیوع بسیار دارد. در ابتدای این بخش ذکر این نکته لازم است بحث ما، غیر از مباحث ادبی و حماسهسرایی است. اسطورهپردازی شریک جدا ناپذیر این گونه هنرها است. بحث ما در بیانات دینی و گفتارهای تاریخی است که مدعایشان، حقیقی و مدلول دین بودن است.
اما جستن علت اسطورهسازی در ادیان، امری مبهم و مشکل است. شاید اصلیترین علت آن میل به بزرگ کردن و تقدس دادن به اشخاص و اعتقادات دینی میباشد به خصوص که در ادیان نسلهای متفاوتی وجود دارد، جز نسل اول، کمتر وجود پیامبر و بزرگان دین را احساس کردهاند و تنها گفتارهایی را شنیدهاند. این دوری از مبدأ در ادیان سبب خلق اسطوره در اینها شده که گاه از واقعهای حقیقی سرچشمه گرفته و بیان شده و گاهی نیز یک دروغ محض میباشد. البته در بیشتر موارد این اسطورهها مورد قبول و پذیرش قرار گرفتهاند. در اینجا به صورت کلی و سر بسته کلید واژههای اسطوره در سه دین یهودیت، مسیحیت و اسلام را مورد بررسی قرار میدهیم، اگرچه تمرکز بحث ما در مسائل اسلامی و نقش اسطوره در آنها میباشد.
یهودیت به جهت برخورداری از قدمت زمانی، دارای اسطوره پردازیهای بیشتری شده است. در کتاب مقدس یهودیان به نام عهد قدیم[10] داستانها و گفتارهایی وجود دارد که میتوان آنها را جزو اسطورهها دانست.
علاوه بر اینها، بزرگداشتی که یهودیان امروز بر قومیت و نژاد خود میگذارند و بنی اسرائیل را فرزند خداوند میدانند نیز از همین اسطوره سازیها سرچشمه گرفته است. رهیافت توجهاتی که در کتاب مقدس به این قوم شده، سبب شکلگیری این اعتقاد نژادپرستی بوده است.
در مسیحیت نیز اسطورهسازی به فراوانی یافت میشود. حضرت عیسی(ع) که پیامبری الهی و اسوه اخلاق بود، شأن و منزلتی ماورائی به دست آورد و مسیحیان از او اسطورهای خدایی ساختند و اینگونه قائل به تثلیت و وجود خدایگان سهگانه شدند. البته در عصر روشنگری نیز انتقادات بسیاری بر مذهب مسیحیت وارد شد و در برخی از این مراحل تلاش شد که اسطوره را از مسیحیت محو کنند تا در نهایت به حقیقت اصیل مسیحیت پی ببرند. البته این رویکرد به صورت کلی نمیتواند درست بوده باشد؛ لذا انتقاداتی نیز بر خود این جریان وارد شده است.
علاوه بر اینها؛ اسطورههای بسیاری نیز در کتاب مقدس مسیحیان وجود دارد که در این مختصر مجال بیان آنها نیست.[11]
اما بحث اصلی ما در مورد اسلام و اسطوره؛ اسطورهسازی یا همان تبلور ذهنی اشخاص از واقعیتهای پیرامونی را به وفور در میان مسلمانان میتوان یافت. این نگاه چه در اشخاص و اسوههای دینی و چه در مسائل اعتقادی وجود داشته و امروزه نیز این سیر ادامه داشته و اسطوره سازیهای جدیدی در حال رخ نمایاندن هستند.
البته اسطوره دانستن موارد، به معنای تکذیب و باطل دانستن اصل این مصادیق نیست، بلکه تنها در بیان این است که برخی واقعیات خارجی که در مقام خود ارزشمند و قابل احترام هستند، از ذهن برخی راویان به گونه اسطورهای منتشر شدهاند و امروزه نیز برخی خواسته و یا ناخواسته تلاش میکنند نگاه ماورائی را در تمام امور دینی به خصوص مواردی که حساسیتها بدان بیشتر است، جاری کنند. بارزترین مثالی که میتوان در شیعه از اسطورهسازی مشاهده کرد، برخی نگاهها به اهل بیت(ع) به خصوص امام حسین(ع) و قیام آن حضرت میباشد. ما در امام بودن و اسوه بودن این بزرگواران، لحظهای شک و تردید به خود راه نمیدهیم، بسیاری از نقلها که از اینان وجود دارد نیز حقیقی و مسلم هستند. اما برخی به خصوص عوام، برای بزرگتر کردن این اشخاص، نقلها و گفتارهایی را بیان داشتهاند که به هیچ وجه قابل پذیرش نیست و تعبیر به خرافات در مورد آنها کاملاً بهجا و مناسب میباشد. در حالیکه نیازی به نقل و بیان به این نوع از اعتقادات نیست. منابع اصیل ما به درستی و به اندازه، آنچه باید بیان میشد را بیان کردهاند و نقلهای خرافی و اسطورهای، تنها ما را از مسیر حقیقی دور میکند. این گفتارها اگر چه از واقعهای درست و اصیل سرچشمه گرفته، اما با تراکنشهای ذهنی افراد دچار اسطورهسازی شدهاند. برای مثال نقلهایی وجود دارد که میگویند حضرت اباالفضل(ع) در کربلا چند هزار نفر را کشته است. این نقل یقیناً برای بیان شجاعت و دلیری آن بزرگمرد بوده است، اما از آن، تنها به اسطورهسازی میتوان تعبیر کرد که از واقعیتی خارجی سرچشمه گرفته است.
این روش در روایات نیز یافت میشود و میتوان احادیثی را یافت که با وجود واقعیت داشتن، با تخیلات در امیخته و در نهایت، اسطورهای را شکل داده است. البته در این گفتار تلاش کردیم از ذکر مثال خودداری کنیم؛ زیرا بیان هر حدیث و گفتاری از این باب، قطعا مخالفانی دارد که صرف نقل را سبب پذیرش حدیث میدانند. البته ذکر این نکته لازم است، تشخیص و تمییز این احادیث و اینکه چه مواردی قابل قبول و چه مواردی غیر قابل قبول بوده و با دروغ و تخیلات راوی در هم آمیخته، احتیاج به متخصص و متبهر امر دارد که عمری را در این راه خرج کرده باشد و توان شناسایی این امور را از یکدیگر داشته باشد و نمیتوان تنها به جهت قابل هضم نیودن مطلب را به اسطورهسازس برگشت داد.
اسطوره در جهان امروز
اسطوره سازی تنها در امور دینی و شخصیتهای مورد علاقه نیست، بلکه در تحت هر امری میتواند قرار گیرد و انسانهای امروز نیز در اسطورهسازی، کم از اهالی باستان ندارند. برای تشریح و تبیین اسطوره در میان مردم این زمان به نقل گفتار میرچا الیاده؛ اکتفا میکنیم:
«میتوان کتابی در اسطورههای انسانِ مدرن نگاشت، کتابی درباره اسطورههای استتار شده در نمایشهایی که انسان مدرن از آنها لذت میبرد و همچنین درباره کتابهایی که او مطالعه میکند؛ سینما آن کارخانه رؤیا، اندیشههای اساطیری بیشماری را در اختیار میگیرد و به کار میبندد ... انسان مدرن با مطالعه مجال مییابد تا از زمان پا فراتر نهد، درست مشابه همان کاری که در زمان گذشته اسطورهها میکردند ... ».[12]
[1]. «الأَساطِیرُ: الأَباطِیلُ. و الأَساطِیرُ: أَحادیثُ لا نظام لها، واحدتها»؛ ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، دار الفکر للطباعة و النشر و التوزیع، ج 4، ص 363، بیروت، چاپ سوم، 1414ق.
[2]. معین، محمد، فرهنگ معین، لغت اسطوره، امیرکبیر، تهران، 1350.
[3]. Cambridge Advance Learners Dictionary- Myth.
[4]. اسماعیل پور، ابوالقاسم، اسطوره بیان نمادین، ص 13، سروش، تهران، 1387ش.
[5]. الیاده، میرچیا، چشم اندازهای اسطوره، ترجمه: ستاری، جلال، ص 9، توس، تهران، 1362ش.
[6]. انعام، 25: «گروهى از آنان به سخنانت گوش مىدهند، و ما [به کیفر لجاجت و کفرشان] بر دلهایشان پوششهایى قرار دادیم که آن را نفهمند، و در گوشهایشان سنگینى نهادیم [تا نشنوند]. و اگر همه نشانههاى حق را ببینند باز هم به آن ایمان نمىآورند تا آنجا که وقتى به محضرت میآیند، با تو مجادله و ستیزه میکنند، کافران [از روى لجاجت و عناد] میگویند: این [قرآن] جز افسانههاى پیشینیان نیست» و آیات دیگری از قبیل: نحل، 24 و ... .
[7]. چشم اندازهای اسطوره، ص 9.
[8]. اسطوره بیان نمادین، ص 14.
[9]. ر.ک: پ. م. شول و ...، اسطوره و آیین از روزگار باستان تا امروز، ترجمه: اسماعیلپور، ابوالقاسم، انتشارات اسطوره، تهران، 1388ش.
[10]. عهد قدیم، اصطلاحی است که به کتاب مقدس یهودیان اشاره دارد و شامل تعدادی از کتابها میباشد که از جمله آنها تورات است. این کتاب برای مسیحیان نیز مقدس بوده و جزئی از کتاب مقدس مسیحیان نیز میباشد.
[11]. ر.ک: اسطوره و آیین از روزگار باستان تا امروز، ص 29 – 52.
[12]. الیاده، میرچیا، مقدس و نامقدس، ص 205؛ به نقل از آلن سگال، رابرت، اسطوره، ترجمه: فرنودفر، فریده، صص 100 – 101، بصیرت، تهران، 1389.