کد سایت
fa26898
کد بایگانی
32148
نمایه
معنای ابداع و بدیع
طبقه بندی موضوعی
پروردگار. نامها و ویژگی ها,صفات الهی
خلاصه پرسش
ابداع به چه معنا است؟ و آیا از صفات الهی است؟
پرسش
سلام. آیا ابداع از صفات الهی است؟ و به چه معنا است؟
پاسخ اجمالی
در منابع دینی ابداع به صورتهای مختلف به عنوان صفت خداوند تبارک و تعالی آمده است. در قرآن فقط به صورت صیغه مشبهه (بدیع) آمده است، اما در روایات به صورتهای مختلف؛ مانند صیغه مشبهه(بدیع)، اسم فاعل(مبدع)، فعل(ابدع)، (ابتدع) آمده است. ابداع به معنای اختراع بدون داشتن نمونه و الگو است. حکیمان الهی در مورد لفظ ابداع مقداری اختلاف دارند؛ برخی آنرا به «خلقت اولین» معنا میکنند؛ یعنی مبدَع آن موجودى است که میان او و خداوند تعالى، واسطهاى نباشد؛ در نتیجه مبدَع منحصر در عقل اول خواهد شد. اما بیشتر حکیمان ابداع را به معنای «خلقت بدون نیاز به ماده و زمان» میدانند. براین اساس هر چند دایره مبدَعات وسیعتر از معنای اولی است ولی منحصر در جمیع عقول خواهد شد. اما نظریه دیگر این است که ابداع منحصر در مخلوق خاص نمیباشد؛ بلکه همه موجودات و مخلوقات از مبدَعات هستند. به نظر میرسد این نظریه با آیات و روایات هماهنگ است.
پاسخ تفصیلی
در منابع دینی ابداع به صورتهای مختلف به عنوان یکی از اوصاف خداوند تبارک و تعالی آمده است. در قرآن فقط به صورت صیغه مشبهه(بدیع) آمده است: «بَدیعُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ إِذا قَضى أَمْراً فَإِنَّما یَقُولُ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ».[1]
اما در روایات به صورتهای مختلف آمده است. گاهی در هیئت صیغه مشبهه یعنی بدیع، مانند: «یَا بَدِیءُ یَا بَدِیعُ یَا قَوِیُّ یَا مَنِیعُ یَا عَلِیُّ یَا رَفِیع».[2] گاهی به صورت اسم فاعل(مبدع) آمده است؛ مانند:« مُبْدِعُ الْأَشْیَاءِ وَ خَالِقُهَا وَ مُنْشِئُ الْأَشْیَاءِ بِقُدْرَتِه».[3] در برخی موارد نیز به صورت فعل(ابدع)، (ابتدع) آمده است؛ مانند: «صَوَّرَ مَا أَبْدَعَ عَلَى غَیْرِ مِثَال. [4]ابْتَدَعَ مَا خَلَقَ بِلَا مِثَالٍ سَبَق».[5]
اما ابداع در فرهنگ عربی به معنای اختراع بدون داشتن نمونه و الگو است.[6] علامه طباطبائی میگوید: کلمه بدیع صفت مشبهه از مصدر بداعت است، و بداعت هر چیز، به معناى بىمانندى آن است، البته مانندى که ذهن بدان آشنا باشد.[7]
این معنا از روایات نیز به دست میآید؛ زیرا در روایات به دنبال ابدع یا ابتدع، ظاهراً به عنوان توضیح «بلا مثال» نیز آمده بود، در نتیجه معنا چنین میشود که خداوند پدید آورنده بدون نمونه و مثال است.
فیلسوفان و حکیمان الهی در مورد لفظ ابداع مقداری اختلاف دارند؛ ابن سینا، ابداع را به «خلقت اولین» معنا میکند. در نظر او مبدَع آن موجودى است که میان او و خداوند تعالى، واسطهاى نباشد؛ در نتیجه مبدَع در نزد ابن سینا منحصر در عقل اول است. اما ابداع در نظر جمهور حکماء به معنای «خلقت بدون نیاز به ماده و زمان» است. پس طبق مبناى جمهور حکماء جمیع عقول، بلکه نفوس فلکى از مبدَعاتاند. به همین جهت جمهور حکیمان موجودات عالم را بر سه قسم کردهاند: مبدعات، مخترعات و مکوّنات. مبدعات آن سلسله موجوداتى هستند که در خلقت محتاج به ماده و مدت نیستند؛ مانند: عقول مجرده. مخترعات موجوداتى را گویند که در خلقت محتاجاند به ماده فقط چون فلکیات، مکوّنات موجوداتى هستند که هم محتاج به مادهاند و هم به مدت که عالم عناصر است و عالم کون و فسادش نیز گویند. پس ابداع در رتبه اعلاى از آن دو است.[8]
در این میان علامه طباطبایی ابداع را منحصر در مخلوق خاص نمیداند، بلکه در نظر وی همه موجودات و مخلوقات از مبدَعات هستند. به نظر میرسد این نظریه با آیات و روایات هماهنگ است.
وی در توضیح نظریه خود میگوید: تجربه ثابت کرده است، هر دو موجودى که فرض شود، هر چند در کلیات و حتى در خصوصیات متحد باشند، به طورى که در حس آدمى جدایى نداشته باشند، در عین حال یک جهت افتراق بین آن دو خواهد بود، و گر نه دو تا نمیشدند و اگر چشم عادى آن جهت افتراق را حس نکند، چشم مسلح به دوربینهاى قوى آنرا مىبیند.
برهان فلسفى نیز این معنا را ایجاب مىکند؛ زیرا وقتى دو چیز را فرض کردیم که دو تا هستند، اگر به هیچ وجه امتیازى خارج از ذاتشان نداشته باشند، لازمهاش این مىشود که آن سبب کثرت و دوئیت، داخل در ذاتشان باشد نه خارج از آن، و در چنین صورت ذات صرفه و غیر مخلوطه فرض شده است، و ذات صرف نه دو تایى دارد و نه تکرار مىپذیرد، در نتیجه چیزى را که ما دو تا و یا چند تا فرض کردهایم، یکى میشود و این خلاف فرض ما است.
پس نتیجه مىگیریم که هر موجودى از نظر ذات مغایر با موجودى دیگر است و چون چنین است، پس هر موجودى بدیع الوجود است؛ یعنى بدون اینکه قبل از خودش نظیرى داشته باشد، و یا مانندى از آن معهود در نظر صانعش باشد وجود یافته، در نتیجه خداى سبحان مبتدع و بدیع السماوات و الارض است.[9]
اما در روایات به صورتهای مختلف آمده است. گاهی در هیئت صیغه مشبهه یعنی بدیع، مانند: «یَا بَدِیءُ یَا بَدِیعُ یَا قَوِیُّ یَا مَنِیعُ یَا عَلِیُّ یَا رَفِیع».[2] گاهی به صورت اسم فاعل(مبدع) آمده است؛ مانند:« مُبْدِعُ الْأَشْیَاءِ وَ خَالِقُهَا وَ مُنْشِئُ الْأَشْیَاءِ بِقُدْرَتِه».[3] در برخی موارد نیز به صورت فعل(ابدع)، (ابتدع) آمده است؛ مانند: «صَوَّرَ مَا أَبْدَعَ عَلَى غَیْرِ مِثَال. [4]ابْتَدَعَ مَا خَلَقَ بِلَا مِثَالٍ سَبَق».[5]
اما ابداع در فرهنگ عربی به معنای اختراع بدون داشتن نمونه و الگو است.[6] علامه طباطبائی میگوید: کلمه بدیع صفت مشبهه از مصدر بداعت است، و بداعت هر چیز، به معناى بىمانندى آن است، البته مانندى که ذهن بدان آشنا باشد.[7]
این معنا از روایات نیز به دست میآید؛ زیرا در روایات به دنبال ابدع یا ابتدع، ظاهراً به عنوان توضیح «بلا مثال» نیز آمده بود، در نتیجه معنا چنین میشود که خداوند پدید آورنده بدون نمونه و مثال است.
فیلسوفان و حکیمان الهی در مورد لفظ ابداع مقداری اختلاف دارند؛ ابن سینا، ابداع را به «خلقت اولین» معنا میکند. در نظر او مبدَع آن موجودى است که میان او و خداوند تعالى، واسطهاى نباشد؛ در نتیجه مبدَع در نزد ابن سینا منحصر در عقل اول است. اما ابداع در نظر جمهور حکماء به معنای «خلقت بدون نیاز به ماده و زمان» است. پس طبق مبناى جمهور حکماء جمیع عقول، بلکه نفوس فلکى از مبدَعاتاند. به همین جهت جمهور حکیمان موجودات عالم را بر سه قسم کردهاند: مبدعات، مخترعات و مکوّنات. مبدعات آن سلسله موجوداتى هستند که در خلقت محتاج به ماده و مدت نیستند؛ مانند: عقول مجرده. مخترعات موجوداتى را گویند که در خلقت محتاجاند به ماده فقط چون فلکیات، مکوّنات موجوداتى هستند که هم محتاج به مادهاند و هم به مدت که عالم عناصر است و عالم کون و فسادش نیز گویند. پس ابداع در رتبه اعلاى از آن دو است.[8]
در این میان علامه طباطبایی ابداع را منحصر در مخلوق خاص نمیداند، بلکه در نظر وی همه موجودات و مخلوقات از مبدَعات هستند. به نظر میرسد این نظریه با آیات و روایات هماهنگ است.
وی در توضیح نظریه خود میگوید: تجربه ثابت کرده است، هر دو موجودى که فرض شود، هر چند در کلیات و حتى در خصوصیات متحد باشند، به طورى که در حس آدمى جدایى نداشته باشند، در عین حال یک جهت افتراق بین آن دو خواهد بود، و گر نه دو تا نمیشدند و اگر چشم عادى آن جهت افتراق را حس نکند، چشم مسلح به دوربینهاى قوى آنرا مىبیند.
برهان فلسفى نیز این معنا را ایجاب مىکند؛ زیرا وقتى دو چیز را فرض کردیم که دو تا هستند، اگر به هیچ وجه امتیازى خارج از ذاتشان نداشته باشند، لازمهاش این مىشود که آن سبب کثرت و دوئیت، داخل در ذاتشان باشد نه خارج از آن، و در چنین صورت ذات صرفه و غیر مخلوطه فرض شده است، و ذات صرف نه دو تایى دارد و نه تکرار مىپذیرد، در نتیجه چیزى را که ما دو تا و یا چند تا فرض کردهایم، یکى میشود و این خلاف فرض ما است.
پس نتیجه مىگیریم که هر موجودى از نظر ذات مغایر با موجودى دیگر است و چون چنین است، پس هر موجودى بدیع الوجود است؛ یعنى بدون اینکه قبل از خودش نظیرى داشته باشد، و یا مانندى از آن معهود در نظر صانعش باشد وجود یافته، در نتیجه خداى سبحان مبتدع و بدیع السماوات و الارض است.[9]
[1]. «پدیدآور آسمانها و زمین است و چون (انجام) کارى را بخواهد تنها مىگوید: باش! بىدرنگ خواهد بود». بقره، 117. چنانکه در آیه 101 سوره انعام نیز چنین میفرماید: «بَدیعُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ أَنَّى یَکُونُ لَهُ وَلَدٌ وَ لَمْ تَکُنْ لَهُ صاحِبَةٌ وَ خَلَقَ کُلَّ شَیْءٍ وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلیمٌ».
[2]. مجلسى، محمد باقر، بحار الأنوار، ج، 49، ص 83، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ دوم، 1403 ق.
۳. همان، ج 3، ص 224.
[4]. همان، ج 37، ص 205.
[5]. همان، ج 4، ص 270.
[6]. الخوری الشرتونی، سعید، اقرب الموارد، واژه «بدع».
[7]. طباطبائی، سید محمد حسین، تفسیر المیزان، ترجمه، موسوى همدانى، سید محمد باقر، ج 1، ص 395، دفتر انتشارات اسلامى، قم، چاپ پنجم، 1374 ش.
[8]. حسن زاده آملى، حسن، نصوص الحکم بر فصوص الحکم، ص 202، رجاء، تهران، چاپ دوم، 1375ش.
[9]. ترجمه تفسیر المیزان، ج 1، ص 396.