کد سایت
fa28986
کد بایگانی
34823
نمایه
حکم تهمت زنندگان به زنا
طبقه بندی موضوعی
تفسیر
خلاصه پرسش
چرا آیات قرآن در مورد مجازات تهمت به زنان پاک، دو آیه با دو حکم مختلف دارد؟
پرسش
آیا کسانی که به زنان تهمت ناپاکی میزنند بخشیده میشوند؟ در (سوره 24 آیه 5) جواب، آری است، اما در (سوره 24 آیه 23) جواب، خیر است، این تناقض نیست؟!
پاسخ اجمالی
انتساب زنا به دیگران بدون وجود دلیل کافی، تهمت بوده و گناه بزرگی است؛ لذا عذاب دنیایی و اخروی را به همراه خواهد داشت. قرآن در آیهای پیرامون داستان افک، که افرادی به زنان پیامبر تهمت زنا زده بودند، حکم اینگونه افراد را بیان میکند، البته مانند بسیاری از دیگر آیاتی که در مورد خاص نازل شدهاند، این آیه نیز عمومیت داشته و تمام موارد تهمت به زنا را در بر میگیرد: «وَ الَّذِینَ یَرْمُونَ الْمُحْصَنَاتِ ثمَُّ لَمْ یَأْتُواْ بِأَرْبَعَةِ شهُدَاءَ فَاجْلِدُوهُمْ ثَمَانِینَ جَلْدَةً وَ لَا تَقْبَلُواْ لهَمْ شهَادَةً أَبَدًا وَ أُوْلَئکَ هُمُ الْفَاسِقُونَ * إِلَّا الَّذِینَ تَابُواْ مِن بَعْدِ ذَالِکَ وَ أَصْلَحُواْ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ».[1]
در این آیه تهمت زنندگان به زنا را مستحق هشتاد ضربه شلاق میداند، در عین حال آنها را فاسق دانسته و شهادت آنها را پذیرفتنی نمیداند که طبیعتاً عقاب اخروی را نیز به دنبال خواهد داشت. اما در ادامه، خداوند افرادی را از اینان استثنا میکند و عقاب اخروی را از آنان بر میدارد؛ آنان تهمت زنندگانی هستند که توبه کنند.
در آیه دیگری نیز حکم چنین تهمت زدنی بیان شده است: «إِنَّ الَّذِینَ یَرْمُونَ الْمُحْصَنَاتِ الْغَافِلَاتِ الْمُؤْمِنَاتِ لُعِنُواْ فىِ الدُّنْیَا وَ الاَخِرَةِ وَ لهَمْ عَذَابٌ عَظِیمٌ».[2] خداوند در این آیه نیز آنها را لعنت شده دانسته و به مانند آیه بالا، در نتیجه محتوای آیه، آنها را مستحق عذاب دنیایی و اخروی میداند. اما در این آیه دیگر بحث از توبه را مطرح نکرده است. حال این پرسش پدید میآید که آیا این دو متناقض هستند؟ در جواب باید یادآور شویم که تناقض در موردی است که دو حکم یکدیگر را صریحاً نقض کنند، نه اینکه یکی حکمی را بگوید و دیگری آنرا نگوید و ساکت بگذارد. بحث در مورد این آیه نیز از این باب میباشد که در آیه اول استثنائی بر حکم بیان شده وجود دارد(بخشش در صورت توبه)، ولی در آیه دوم این استثنا ذکر نشده است؛ لذا تناقضی میان آنان نیست بلکه این دو آیه از موارد عموم و خصوص میباشند و ما باید عموم آیه دوم را به استثنایی که در آیه اول آمده، تخصیص بزنیم؛ بنابر این، آیه دوم نیز لعنت شدن در دنیا و آخرت را برای تهمت زنندگان میداند، مگر اینکه آنها از این عمل توبه کرده باشند. این استثنا به قدری واضح است که بیشتر مفسران آنرا مسلم پنداشته و هیچ اشکالی را در مورد آن مطرح نکردهاند، بلکه برخی از آنها نیز صریحاً وجود این استثنا را در تفسیر خود بیان کردهاند.[3] از طرفی وجود برخی از آیات قرآن نیز این معنا را تأیید میکند که هر گناهی غیر از شرک، میتواند با توبه کردن بخشیده شود: «مسلماً خدا اینرا که به او شرک ورزیده شود نمىآمرزد، و غیر آنرا براى هر کس که بخواهد مىآمرزد ....».[4]
البته لازم به ذکر است که تعداد معدودی از مفسران اهل سنت، حکم در این آیه را تنها در مورد تهمت زنندگان به زنان پیامبر و در همان داستان خاص که در مورد آن نازل شده، میدانند و معتقدند که ذکر نکردن توبه در این آیه به این جهت است که توبه در مورد آنها راهی نخواهد داشت و اصلاً توبه آنها پذیرفته نیست.[5] البته این قول تنها از اقلیتی بوده که به هیچ وجه قابل دفاع نیست و دلائل مختلفی نیز در رد آن وجود دارد.[6]
در این آیه تهمت زنندگان به زنا را مستحق هشتاد ضربه شلاق میداند، در عین حال آنها را فاسق دانسته و شهادت آنها را پذیرفتنی نمیداند که طبیعتاً عقاب اخروی را نیز به دنبال خواهد داشت. اما در ادامه، خداوند افرادی را از اینان استثنا میکند و عقاب اخروی را از آنان بر میدارد؛ آنان تهمت زنندگانی هستند که توبه کنند.
در آیه دیگری نیز حکم چنین تهمت زدنی بیان شده است: «إِنَّ الَّذِینَ یَرْمُونَ الْمُحْصَنَاتِ الْغَافِلَاتِ الْمُؤْمِنَاتِ لُعِنُواْ فىِ الدُّنْیَا وَ الاَخِرَةِ وَ لهَمْ عَذَابٌ عَظِیمٌ».[2] خداوند در این آیه نیز آنها را لعنت شده دانسته و به مانند آیه بالا، در نتیجه محتوای آیه، آنها را مستحق عذاب دنیایی و اخروی میداند. اما در این آیه دیگر بحث از توبه را مطرح نکرده است. حال این پرسش پدید میآید که آیا این دو متناقض هستند؟ در جواب باید یادآور شویم که تناقض در موردی است که دو حکم یکدیگر را صریحاً نقض کنند، نه اینکه یکی حکمی را بگوید و دیگری آنرا نگوید و ساکت بگذارد. بحث در مورد این آیه نیز از این باب میباشد که در آیه اول استثنائی بر حکم بیان شده وجود دارد(بخشش در صورت توبه)، ولی در آیه دوم این استثنا ذکر نشده است؛ لذا تناقضی میان آنان نیست بلکه این دو آیه از موارد عموم و خصوص میباشند و ما باید عموم آیه دوم را به استثنایی که در آیه اول آمده، تخصیص بزنیم؛ بنابر این، آیه دوم نیز لعنت شدن در دنیا و آخرت را برای تهمت زنندگان میداند، مگر اینکه آنها از این عمل توبه کرده باشند. این استثنا به قدری واضح است که بیشتر مفسران آنرا مسلم پنداشته و هیچ اشکالی را در مورد آن مطرح نکردهاند، بلکه برخی از آنها نیز صریحاً وجود این استثنا را در تفسیر خود بیان کردهاند.[3] از طرفی وجود برخی از آیات قرآن نیز این معنا را تأیید میکند که هر گناهی غیر از شرک، میتواند با توبه کردن بخشیده شود: «مسلماً خدا اینرا که به او شرک ورزیده شود نمىآمرزد، و غیر آنرا براى هر کس که بخواهد مىآمرزد ....».[4]
البته لازم به ذکر است که تعداد معدودی از مفسران اهل سنت، حکم در این آیه را تنها در مورد تهمت زنندگان به زنان پیامبر و در همان داستان خاص که در مورد آن نازل شده، میدانند و معتقدند که ذکر نکردن توبه در این آیه به این جهت است که توبه در مورد آنها راهی نخواهد داشت و اصلاً توبه آنها پذیرفته نیست.[5] البته این قول تنها از اقلیتی بوده که به هیچ وجه قابل دفاع نیست و دلائل مختلفی نیز در رد آن وجود دارد.[6]
[1].نور، 4 – 5: «و آنان که به زنان با عفت مؤمنه نسبت زنا دهند آن گاه چهار شاهد (عادل) بر دعوى خود نیاورند آنان را به هشتاد تازیانه کیفر دهید، و دیگر هرگز شهادت آنها را نپذیرید، و آنان مردمى فاسق و نادرستند. * مگر آنهایى که بعد از آن فسق و بهتان به درگاه خدا توبه کنند و در مقام اصلاح عمل خود برآیند، در این صورت خدا البته بسیار آمرزنده و مهربان است».
[2]. نور، 23: «بىتردید کسانى که زنان عفیفه پاکدامن با ایمان را [که از شدت ایمان از بىعفتى و گناه بىخبرند] متهم به زنا کنند، در دنیا و آخرت لعنت مىشوند، و براى آنان عذابى برزگ است».
[3]. بیضاوی، عبدالله بن عمر، أنوار التنزیل و أسرار التأویل، تحقیق: المرعشلی، محمد عبد الرحمن، ج 4، ص 103، دار احیاء التراث العربی، بیروت، چاپ اول، 1418ق.
[4]. نساء، 48: «إِنَّ اللَّهَ لا یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَکَ بِهِ وَ یَغْفِرُ ما دُونَ ذلِکَ لِمَنْ یَشاءُ ...».
[5]. به نقل از: فخرالدین رازی، ابوعبدالله محمد بن عمر، مفاتیح الغیب، ج 23، ص 353- 354، دار احیاء التراث العربی، بیروت، چاپ سوم، 1420ق.
[6]. برای اطلاعات بیشتر ر.ک: مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 14، ص 418، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ اول، 1374ش.