وقتى می گوییم اسلام دین کاملى است؛ یعنى هر آنچه را که لازمۀ یک زندگى سعادتمند دنیوی و اخروى است، دارد. پس لازم است این دین در همۀ عصرها و زمانها و در همۀ شئون زندگى انسان برنامههاى قوى و سازنده داشته باشد.
کلید جواب به این سؤال فوق در بحث خاتمیت است. بدین معنا که بحث کامل بودن اسلام و خاتمیت دو روى یک سکهاند؛ چراکه اگر اثبات شد دین اسلام خاتم ادیان است، لازمهاش آن است که کاملترین آنها تا روز قیامت نیز باشد؛ چون اگر کاملترین نباشد پس ناقص خواهد بود و با وجود نقصش نمیتواند انسانها را آنگونه که شایسته و بایسته است به سوى کمال هدایت نماید و این امر نیز با عدالت الاهی منافات دارد و بر خداوند قبیح است. پس لازم است دین اسلام، هرآنچه را که آدمى براى هدایت لازم دارد، دارا باشد تا ادله و حجج بر انسان تمام شده باشد.
حال سخن اینجا است که با استفاده از چه قرائن و شواهدى ما متوجه میشویم که اسلام دین کاملى است و براى سعادت و کمال انسان برنامههایى در همۀ عصرها و زمانها دارد، آن هم در همۀ زمینهها؟
جواب آن است که دین مبین اسلام از یک سری ابزارهایى استفاده نموده که این ابزارها سبب جاودانگى و کمال آن شده است که ذیلاً به نحو اختصار به آن میپردازیم:
- دین اسلام براى هدایت انسانها از یکسو از قواعد کلى و عام استفاده نموده که در واقع منبع قواعد امور لا یتغیرى هستند که به مرور زمان تغییر و تبدل نمیپذیرند. این منابع عبارتاند از:
الف) حکمِ عقل سلیم که خداوند آنرا در استنباط احکام شرعى حجت دانسته؛ مثل قبیح بودن ظلم یا نیکو بودن عدل.
ب) خداوند احکام را تابع مصالح و مفاسد قرار داده است. پس هر امرى که مصلحت بیشترى داشته باشد، از نظر شارع مقدم بر امر دیگر است.
ج) قوانین کلى وجود دارند که میتوانند محدود کنندۀ بقیۀ احکام باشند؛ مثل عدم وجود حرج در دین، یا عدم وجود اکراه و اضطرار در احکام دینى. پس اگر مکلفى به واسطۀ حکم شرعى دچار حرج شده بود، متناسب با وضعیتش، حکم شرعى او تبدیل به حکم دیگرى میشود.
د) اسلام از قوانینى استفاده نموده که مطابق با فطرت است و در آنها رعایت سرشت تغییر ناپذیر انسان شده است و نیز در طریق قانونگذارى خداوند راه اعتدال را پیش گرفته است که اینها همگى به ماندگارى و جاودانگى احکام کمک میکنند.
هـ) اجتهاد یکى دیگر از ابزارهایى است که در اسلام استفاده شده تا موضوعات پدید آمده با کلیات موجود در دین تطبیق داده شود.
- راه دیگرى که اسلام براى ماندگارى استفاده نموده، تنوع و تعدد احکام در گسترۀ بسیار وسیع زندگى است که شامل ابتداییترین امور؛ مثل آشامیدن میشود. از سویى نیز در برگیرندۀ احکام معاملات و احکام حکومتى نیز هست.
- تفوق اخلاقى و اصول آن بر دیگر مذاهب و مکاتب اخلاقى و کمالى را که اسلام به انسان مینمایاند، نیز یکى دیگر از راههایى است که سبب ماندگارى اصول اسلامى شده است.
براى ذکر ادلهاى دیگر میتوان به امور زیر اشاره نمود:
- بررسى جزء به جزء احکام اسلامى با دیگر احکام مشابه در ادیان دیگر حکایت از مترقى بودن و کامل بودن این احکام میکند.
- بررسى آیات و روایات نشان دهندۀ کامل بودن دین اسلام است که به طور مثال آیۀ 107 انبیا اسلام را بلاغ مینامد؛ یعنى چیزى است که شما به وسیلۀ آن به آرزوى خویش میرسید. یا در خطبۀ غدیر پیامبر صریحاً میفرمایند هر آنچه را که مبعّد(باعث دوری) شما از بهشت بود و هرآنچه را که مقرّب(نزدیک کننده) شما به آن بوده ذکر نمودهام.
قبل از ورود به اصل بحث لازم میدانیم که منظور از کلمۀ "کامل" در متن سؤال را روشن نماییم. کلمۀ کامل در اینجا ظاهراً در مقابل ناقص است. به طور کلى وقتى میگوییم دین کامل؛ یعنى دینى که ناقص نیست. به عبارت دیگر، یعنى دینى که براى سعادت دنیوى و اخروى انسان کمبودى ندارد و هر آنچه را که آدمى براى کمال لازم دارد به او میدهد.
کلید دستیابى به دلایل کامل بودن اسلام در مسئلۀ خاتمیت است. بدین معنا که خاتم بودن پیامبر اسلام(ص) و اعتقاد به اینکه بعد از ایشان نیازى به ارسال رسل دیگرى نیست، در واقع ما را رهنمون میشود به اینکه قاعدتاً این دین باید دینى کامل باشد؛ چرا که اگر کامل نمیبود بر خداوند لازم بود که براى کامل شدن هدایت انسان، دین دیگرى را بفرستد. در حالیکه طبق ادلۀ عقلیه و نقلیه میدانیم خداوند دین دیگری را نمیفرستد، پس باید این دین هر آنچه را که انسان تا روز قیامت لازم دارد، دارا باشد که اگر چنین نباشد لازم میآید خداوند در هدایت نمودن انسان ادله و حجتها را تمام نکرده باشد که این هم بر شارع مقدس قبیح است.
پس ملاحظه میفرمایید مسئلۀ خاتمیت و بحث کامل بودن، یا به تعبیر بهتر کاملترین بودن اسلام دو روى یک سکهاند و به یکدیگر مرتبطاند.
در این نوشتار ما در مقام پاسخ به سؤال مذکور هستیم و در واقع همان راهى را طى مینماییم که براى اثبات خاتمیت ذکر نمودهاند، لیکن نیم نگاهى هم در همین راستا به بحث کامل بودن دین اسلام خواهیم داشت. ذیلاً ادلهاى را بیان میکنیم که حاکى از کامل بودن دین اسلام هستند، و مقدمتا میگوییم: قوانین اسلام همواره تازه و نو و داراى طراوتى است که در هیچیک از قوانین دیگر چنین طراوتى دیده نمیشود و این شادابى است که قوانین اسلام را براى همۀ زمانها متناسب نموده است. بدین معنا که در هر عصر و زمانى و براى هر عملى شما میتوانید از قوانین اسلام حکمى را بیابید و این چنین است که در مییابید این دین در هر مسئلهاى حکمى دارد و بیتفاوت و یا ساکت از کنار آن عبور ننموده است. همین وجه میتواند یکى از وجوه کامل بودن اسلام باشد.
دین اسلام براى آنکه بتواند در هر زمان و براى هر مسئلهاى جواب داشته باشد، از یک ابزارها و مکانیزمى استفاده مینماید که در سیستمهاى قانونگذارى بینظیر است. ذیلاً اشارهاى داریم به آن ابزارها:
- استفاده نمودن دین اسلام از قواعد و قوانین کلى که این قواعد در واقع رمز و سرّ شمولیت و فراگیرى این آیین الاهی است. اما براى اینکه قواعد کلى همیشه بتوانند فراگیر باشند و در هر مسئلهاى به تناسب آن مشکلگشا گردند، لازم است که از منابع خاصى گرفته شوند. و همچنین به نحو خاصى مورد استفاده قرار گیرند که در اینجا ما به آن منابع اشاره میکنیم:
الف) خداوند احکام عقل سلیم را در استنباط احکام شرعى حجت دانسته است؛ مثل حکم به قبیح بودن مجازات بدون بیان قبلىِ حکم، یا حکم عقل به قبیح بودن ظلم یا حسن بودن عدل و... بدین ترتیب ملاحظه میفرمایید توجه اسلام به احکام عقل سلیم یک سرى قواعد کلى را ایجاد میکند که این قواعد داراى شمولیت است که براى هر زمان و هر مسئلهاى میتوان این قواعد فراگیر استفادۀ بجا نمود.
ب) خداوند احکام را تابع مصالح و مفاسد قرار داده است. به طور مثال هر امرى که داراى مصلحت بیشتر باشد، یا داراى اهمیت بالاترى باشد نسبت به امور فرو دست خویش رحجان دارد.
ج) وجود قوانین کلى که این قواعد میتوانند محدود کنندۀ بقیۀ احکام الاهی باشند. از جمله اینکه خداوند میفرمایند: "خدا در دین براى شما حرج و سختى قرار نداد.[1] که این قانون میتواند احکام دینیاى را که براى انسان ایجاد مشقت مینماید محدود نماید و به نوع دیگرى تبدیل نماید. بدینسان یک حکم دینى به تناسب موقعیت و وضعیت مکلف قابل تغییر و تبدیل خواهد بود. قواعد مربوط به اضطرار و اکراه نیز از این قبیلاند.
د) قوانین اسلام مطابق با فطرت آدمى است و خداوند در قوانین اسلامى رعایت سرشت تغییرناپذیر انسان را نموده است. آنچه که ملائم با طبع سلیم انسانى بوده است براى او لحاظ نموده و در طریق قانونگذارى راه اعتدال را پیش گرفته است. به عبارت دیگر، خداوند متعال در تدوین قوانین کلى رعایت فطرت پاک انسان را نمود. از جملۀ این قوانین مربوط به زن و مرد است که قوانین اختصاصى براى هر یک از آنها قرار داده است.
هـ) اجتهاد یکى دیگر از اصول پذیرفته شده (خصوصاً) در تشیع است که با تدوین و قرار داده شدن آنها در دین اسلام، این آیین قادر میشود تا از فراگیرى و شمولیت لازم برخوردار گردد. بدین نحو که مجتهد با در دست داشتن کلیاتى، مسائل جدید را با آنها تطبیق میدهد و این چنین است که دین براى هر امر حادثی در هر زمانى میتواند راه حلى ارائه نماید.
نهایتاً با وجود این منابع کلى و این راهها است که علامۀ شعرانى میگوید: "فقه اسلام ناقص نیست، بلکه ما کلیاتى داریم که در هر زمان میتوانیم مسائل مستحدثه را از آنها استخراج نماییم و این امر از زمان شیخ طوسى تا زمان ما رایج بوده است.[2]
- یکى دیگر از ابزارهایى که دین اسلام براى شامل و فراگیر بودن استفاده مینماید، تعدد و تنوع احکام است، شما وقتى در کتب فقهى مینگرید، ملاحظه میکنید که طیف وسیعى از احکام اسلام وجود دارد که شامل ابتداییترین مسائل زندگى؛ مثل آشامیدن و خوردن تا پیچیدهترین روابط اجتماعى از بیع و حکومت و... است. پس علاوه بر آن کلیاتى که در قسم قبل متذکر شدیم و میتواند راهگشا باشد، اسلام به طور موردى و جزئى نیز احکام زیادى در طیف وسیعى از زندگى فردى و اجتماعى انسان دارد و این نیز یکى دیگر از جلوههاى شمولیت و فراگیرى اسلام است، در عین حال یکى از رموز کامل بودن این دین الاهی است.
تا اینجا ما به یکى از دلایل کامل بودن دین اسلام که همان فراگیر بودن احکام دین الاهی است، اشاره نمودیم. در ادامۀ بحث براى روشن شدن وجه کمال اسلام به ادلۀ دیگرى میتوان اشاره نمود:
- بررسى جزء به جزء احکام اسلامى و مقایسۀ آنها با احکام مشابه در ادیان الاهی یا دیگر نظامهاى حقوقى فعلى، یکى دیگر از راههایى است که میتواند مترقى و کامل بودن احکام دین اسلام را هویدا نماید. به طور نمونه احکام معاملات؛ مثل بیع یا نکاح در اسلام و یهودیت و مسیحیت، اگر با یکدیگر مقایسه شوند، تنوع و وسعت نظر قانونگذار اسلامى ستودنى است. حتى در میان قوانین موضوعۀ فعلى دنیا، قانون مدنى ایران که نشأت گرفته از فقه شیعۀ جعفرى است به اذعان اساتید و کارشناسان مربوطه از مترقیترین قوانین مدنى دنیا است.
- یکى دیگر از وجوه کمال اسلام، تفوق اخلاق اسلامى و سلوک نبوى بر دیگر مکاتب اخلاقى - چه در زمان ظهور چه در زمان فعلى- است. اخلاق اسلامى شامل دستور العملهایى در خصوص رفتارهاى فردى و اجتماعى است که در ظرف دنیا و آخرت لحاظ گردیده و این علیرغم دیدگاه یهودیت و مسیحیت است که یکى به دنیا زیاد توجه نموده است و دیگرى به آخرت. یا بر عکس مکاتب اخلاقى امروزى که بیش از یک بعد انسان را نتوانستهاند جوابگو باشند. اما اخلاق اسلامى ضمن جمعآورى همۀ ابعاد انسان و پاسخگویى به این نیازها توانسته هدف بسیار والایى را براى زندگى انسان ترسیم کند و آن چیزى جز قرب الاهی نیست.
- از میان ادلۀ کامل بودن اسلام میتوان به آیات و روایات متعددی اشاره نمود؛ از جمله:
الف) "إِنَّ فی هذا لَبَلاغاً لِقَوْمٍ عابِدینَ"؛[3] در این، ابلاغ روشنى است براى جمعیّت عبادت کنندگان.
علامه طباطبائى در تفسیر این آیه مینویسد: ابلاغ به معناى کافى بودن و بس شدن و نیز به معناى آن چیزى است که آدمى به وسیلۀ آن به آرزوى خویش میرسد.[4] شما این آیه را در کنار آیۀ "الیوم اکملت لکم دینکم"،[5] بگذارید آنگاه متوجه میشوید اسلام آن دین کاملى است که انسان به واسطۀ آن به آرزوى خویش که همان قرب الی اللَّه است میرسد.
ب) "هو الذى ارسل رسوله بالهدى و دین الحق لیظهره على الدین کله".[6] مفاد آیه همان غلبۀ بر همۀ ادیان است و این که بعد از آن دین دیگرى نمیآید. پس اگر قرار بود که دین دیگرى بعد آن بیاید لازم میبود که آیه نسخ گردد. و از سویى نیز؛ چون اگر این دین که آخرین دین است کامل نمیبود، پس لازم میآمد که هدایت انسان نقصان میپذیرفت و این بر خداوند قبیح میبود.
ج) سماعه از امام موساى کاظم(ع) نقل مینماید که به امام عرض کردم: آیا رسول خدا(ص) آنچه را که براى مردم در عصر خودش کافى بود اتیان نمودند؟ امام جواب دادند بله، بلکه آنچه را که مردم تا روز قیامت نیاز دارند پیامبر برایشان آوردند.[7]
د) حضرت رسول(ص) در خطبۀ حجة الوداع فرمودند: "اى مردم! نیست چیزى که شما را به بهشت نزدیک نماید و از آتش دور کند، جز آنکه برایتان امر کردم و نیست چیزى که شما را به آتش نزدیک کند و از بهشت دور نماید، جز آنکه شما را از آن نهى نمودم".
از این قبیل آیات و روایات که به طور مستقیم دلالت بر تکمیل بودن اسلام دارد، میتوان ادلۀ روائى ختم نبوت را نیز به آن منضم نمود.[8]
[1]. حج، 78.
[2]. خرازى، محسن، بدایة المعارف الالهیة، ج 1، ص 270، به نقل از کتاب راه سعادت، ص 214.
[3]. انبیا، 106.
[4]. طباطبائى، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 28، ص 186، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1417ق.
[5]. مائده، 5.
[6]. توبه، 33.
[7]. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 1، ص 57، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق.
[8]. براى مطالعۀ بیشتر، ر. ک: حسینى قزوینى، آیا قوانین اسلام ارتجاعى است؟؛ خرازى، محسن، بدایة المعارف الالهیه؛ سبحانى، جعفر، محاضرات فى الالهیات؛ شیرازى، نقد و طرح اندیشهها در مبانى اعتقادى؛ طباطبائى، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 28؛ کلینى، کافى، ج 1.