«وَ مَکَرُوا وَ مَکَرَ اللَّهُ وَ اللَّهُ خَیْرُ الْماکِرین»؛[1] آنان مکر کردند، و خدا هم مکر کرد، و خدا بهترین مکرکنندگان است.
واژهی «مکر» چند بار در قرآن مورد استفاده قرار گرفت که گاهی در مورد مکر کافران و دشمنان پیامبران(ع) به کار رفته و گاهی در مورد مکر خدای متعال در برابر کافران و مشرکان حیلهگر.
منظور از «مکر کنندگان» در آیهی مورد بحث، بنیاسرائیل هستند که علیه عیسى(ع) برای کشتن او توطئه کردند، به قرینه آیه «فَلَمَّا أَحَسَّ عِیسى مِنْهُمُ الْکُفْرَ».[2]، [3]
برای روشن شدن معنای این آیه نخست باید دید منظور از «مکر الهى» چیست؟
«مکر» در لغت عرب با آنچه در فارسى امروز از آن میفهمیم تفاوت بسیار دارد؛ زیرا در فارسى امروز «مکر» به نقشههاى شیطانى و زیانبخش گفته میشود، در حالیکه در لغت عرب هر نوع چارهاندیشى را «مکر» میگویند: «المکر صرف الغیر عما یقصده»؛[4] (مکر این است که کسى را از منظورش باز دارند). اعم از اینکه منظورش خوب باشد یا بد باشد.
بر این اساس، مکر در اصطلاح قرآن اختصاص به نقشههاى شیطانى و زیانبخش که در فارسى امروز استعمال میشود ندارد، بلکه هم در مورد نقشههاى زیانبخش، و هم چارهاندیشیهاى خوب به کار میرود. به همین دلیل در قرآن مجید گاهى «مکر» با کلمه «خیر» ذکر شده است، مانند: «وَ مَکَرُوا وَ مَکَرَ اللَّهُ وَ اللَّهُ خَیْرُ الْماکِرینَ».[5] و گاهى با کلمهی «سیئ» آمده است، مانند: «اسْتِکْباراً فِی الْأَرْضِ وَ مَکْرَ السَّیِّئِ وَ لا یَحیقُ الْمَکْرُ السَّیِّئُ إِلاَّ بِأَهْلِه».[6] (دورى آنان از راه؛ به جهت استکبار و بلندپروازى در زمین و نیز به علت مکر بدى که داشتند بود، و مکر بد جز به اهل مکر برنمیگردد).
منظور آیهی مورد بحث که «مکر» را به خدا نسبت میدهد؛ این است که دشمنان «مسیح» با طرحهاى شیطانى خود میخواستند جلوی این دعوت الهى را بگیرند، اما خداوند براى حفظ جان پیامبر خود و پیشرفت آیینش تدبیر کرد و نقشههاى آنها نقش بر آب شد.[7]
در همین راستا از امام رضا(ع) در مورد انتساب «خدعه»، «استهزاء» و «مکر» به خدا -که در قرآن ذکر شده است - سؤال شد؛ آنحضرت فرمود: «خدای عزّ و جلّ نه استهزاء میکند نه خدعه و نه مکر، بلکه جزای استهزاء و مکر و خدعه را میدهد».[8]
پس مکر الهی مختص کسانی است که با خدا مکر و حیله میکنند و جزائی متناسب با عمل آنها است. این مکر درجاتی دارد که هیچکس نباید خود را از آن در امان ببیند؛[9] چرا که نفس انسان بسیار فریبکار است.
برای مثال انسان موقع انجام برخی اعمال دینی به خود مغرور میشود و خود را برتر از دیگران میداند و میخواهد این اعمال را دامی برای جذب کردن مردمان و صید آنان قرار دهد و با اینکار به خیال خود خدا را فریب میدهد و چون خدا او را به حال خود رها کند و با اسباب مختلفی مانع این فریبکاری نشود و این شخص را از خواب غفلت بیدار نکند در واقع جزای مکر او را با مکر داده است. بنابراین، مکر خدا مکری نیکو است؛ چرا که جزای مکر است، اما مکر انسان ریشه در پلیدی او دارد.
پس در واقع این مکرِ خود انسان است که بر سر او میشکند و همین معنای مکر الهی است.
برخی از بزرگان، افعال خداوند در قبال انسان را به آفتابی تشبیه کردهاند که بر همگان یکسان میتابد، اما اگر جسمی مانع نور شد سایهای ایجاد خواهد شد، حال اگر این جسم راست یا کج باشد سایه آن هم متناسب با آن خواهد بود. منیت انسان هم مانند جسم تاریکی است که در برابر نور خدا قرار دارد؛ این منیت باعث تاریکی خواهد شد (مثلاً عذاب و ...) ولی اگر منیت نبود، فعل خداوند در قبال چنین شخصی جز نور هدایت و محبت نخواهد بود. همچنانکه خداوند با بندگان مخلص همینگونه است و شیطان هم با این افراد کاری ندارد. و هر اندازه که فردِ خودپرست و منافق در مکر خود، پیچیدهتر عمل کند، جزای الهی هم به همان اندازه پیچیده خواهد بود. اما عامل آن خود فرد است. همچنانکه عامل ایجاد سایه، جسم تاریک است نه آفتاب؛ بگذریم از اینکه اگر آفتاب نبود نه نوری بود و نه ظلمتی، بلکه همه چیز تاریک بود:
مکر حق تبدیل حق بر باطل است مر جزاى مکر مکر عاجل است
مکر از عجز است و فقدان و قصور نیست عاجز حق بتدبیر امور
مکرها در نفس نادرویش تست هر چه آرى مکر مثلش پیش تست
پیش ضوء آفتاب از مایهاش هر چه آرى اندر افتد سایهاش
شمس را نه سایه باشد نه سواد سایه هر چه آرى به پیش، آن سان فتاد
چون شوى کج سایهات هم کج شود راست گشتى راست در منهج شود
همچنین دان جمله فعل و خوى خویش بینى از آیینه خود روى خویش
مکر کردى هم جزایش مکر بین گفت زین و الله خیر الماکرین[10]
بنابر این، مکر همیشه و در همه جا بد نیست. هنگامى که این واژه در مورد خداوند به کار میرود به معناى خنثا کردن توطئههاى زیانبار است، و هنگامى که درباره مفسدان به کار میرود به معناى جلوگیرى از برنامههاى اصلاحى است.[11]
[1]. آل عمران، 54.
[2]. همان، 52.
[3]. طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 3، ص، 206، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1417ق.
[4]. راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، ص 772، واژهی «مکر».
[5]. آل عمران، 54
[6]. فاطر، 43
[7]. ر. ک: مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 2، ص 566- 567، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، 1374ش.
[8]. شیخ صدوق، محمد بن علی، توحید، محقق، مصحح، حسینی، هاشم، ص 163، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، 1398ق.
[9]. اعراف، 99.
[10]. صفی علیشاه، حسن بن محمد باقر، تفسیر صفی، ص 108، تهران، منوچهری، چاپ اول، 1378ش.
[11]. تفسیر نمونه، ج 15، ص 498.