کد سایت
fa29823
کد بایگانی
32411
نمایه
نماز خواندن با کفش
طبقه بندی موضوعی
پوشش,بیشتر بدانیم
برچسب
نماز خواندن با کفش|نعلین عربی
خلاصه پرسش
چرا با آنکه در روایات، نماز با نعلین مجاز اعلام شده، ولی فقها از نماز خواندن با کفش منع کردهاند؟
پرسش
در برخی روایات سفارش شده به خواندن نماز با نعلین: «فصلّ فی نعلیک»! یا ائمّه(ع) در حال نماز با نعلین دیده شدهاند: (بحار، ج 80، ص 275). منظور از این نعلین چیست و چه ویژگیها یا شروطی باید داشته باشد؟ در چه صورت یا خصوصیّاتی نماز با نعلین یا کفش باطل است؟
پاسخ اجمالی
روایاتی پیرامون نماز خواندن با نعلین و مسح کشیدن بر روی نعلین وجود دارد که به لحاظ سندی نیز قابل اطمینان هستند و نمیتوان همه آنها را رد کرد. اما آنچه باید دقت کرد؛ این است که روایات در مورد نعل عربی وارد شده است که چیزی شبیه دمپایی انگشتی امروزی است که البته نوک آن بازتر بوده و نوک انگشتان در هنگام سجده به زمین برخورد میکند. این حکم در فقه نیز وجود دارد و پوشیدن آنچه مانع از رسیدن نوک پا به زمین در حال سجده نباشد، اشکال نداشته و میتوان با آن نماز خواند.
پاسخ تفصیلی
روایاتی پیرامون نماز خواندن با نعلین و مسح کشیدن بر روی نعلین وجود دارد:
۱. امام صادق(ع): «زمانی که نماز میگزاری، اگر نعلین تو پاک باشد با نعلین نماز بخوان که اینگونه نماز گزاردن از سنت است».[1]
۲. راوی: بارها امام صادق(ع) را دیدم که با نعلین نماز میگزارد و هیچگاه ندیدم بدون نعلین نماز بخواند».[2]
۳. راوی: «امام رضا(ع) را دیدم که در بالای قبر پیامبر(ص) شش یا هشت رکعت (سه یا چهار نماز دو رکعتی) نماز را با نعلین خود خواندند».[3]
۴. «امام باقر(ع): علی(ع) وضو میگرفتند؛ پس صورت و دستهایشان را شستند و سپس بر سر و بر نعلین خود مسح کشیدند و دست خود را به زیر بندها نمیبردند».[4]
از آنجا که برخی از روایات صحیح و قابل استناد میباشند؛[5] لذا فقها این روایات را پذیرفته و نعلین در روایت را به نعلین عربی حمل کردهاند. بنابر این، نماز خواندن با نعلین عربی را جایز دانستهاند: «نماز خواندن با نعلین عربی مستحب بوده و این فتوای علمای شیعه است. چنانکه از امام باقر(ع) روایت شده است: «إذا صلیت فصل فی نعلیک ... ».[6]
همچنین مسح بر روی نعل عربی نیز جایز دانسته شده است.[7]
حال باید دید نعلین عربی چیست که نماز با آن و مسح بر آن بدون اشکال است.
نعلین عربی چیزی شبیه صندل انگشتی بوده، منتها نوک آن پایینتر است؛ یعنی بالا و جلوی پا باز بوده و تنها کف پا پوشیده شده [8] و یک بند از کف کفش از لاى شصت پا بیرون آمده و به بندى که بالاى برآمدگى روى پا است وصل میشده و آن بند مفصلى از دو طرف به کف نعلین اتّصال داشته و سادهترین نوع دمپائى بوده، در این صورت دست زیر بند بردن براى مسح پا لزومى ندارد.[9]
با این تعریف مشخص میشود احکام صادره از فقها کاملا منطبق بر روایات بوده است؛ زیرا فقها از پوشیدن چیزی که مانع رسیدن نوک انگشتان پا در حال سجده از رسیدن به زمین شود منع کردهاند: «اگر کفش در پاى نمازگزار باشد و ساق را پوشیده باشد و سر انگشت شصت در حال سجده در زمین قرار گیرد ضرر ندارد».[10]
بنابراین، اگر کفشی باشد که مانع رسیدن نوک انگشت به زمین شود؛ نمیتوان با آن نماز خواند ولی اگر چیزی مانند نعل عربی، مانع رسیدن نوک انگشت به زمین نشود، اشکالی در آن نیست و میتوان با آن نماز خواند و این مفاد روایات است.[11]
همچنین با این توضیح مشخص میشود که شخص میتواند با وجود این دمپایی، وضو نیز بگیرد؛ زیرا با پوشیدن این دمپایی تمام سطح پا که برای وضو، مسح آن واجب است، آزاد بوده و هیچ مانعی در این مسح وجود ندارد.
۱. امام صادق(ع): «زمانی که نماز میگزاری، اگر نعلین تو پاک باشد با نعلین نماز بخوان که اینگونه نماز گزاردن از سنت است».[1]
۲. راوی: بارها امام صادق(ع) را دیدم که با نعلین نماز میگزارد و هیچگاه ندیدم بدون نعلین نماز بخواند».[2]
۳. راوی: «امام رضا(ع) را دیدم که در بالای قبر پیامبر(ص) شش یا هشت رکعت (سه یا چهار نماز دو رکعتی) نماز را با نعلین خود خواندند».[3]
۴. «امام باقر(ع): علی(ع) وضو میگرفتند؛ پس صورت و دستهایشان را شستند و سپس بر سر و بر نعلین خود مسح کشیدند و دست خود را به زیر بندها نمیبردند».[4]
از آنجا که برخی از روایات صحیح و قابل استناد میباشند؛[5] لذا فقها این روایات را پذیرفته و نعلین در روایت را به نعلین عربی حمل کردهاند. بنابر این، نماز خواندن با نعلین عربی را جایز دانستهاند: «نماز خواندن با نعلین عربی مستحب بوده و این فتوای علمای شیعه است. چنانکه از امام باقر(ع) روایت شده است: «إذا صلیت فصل فی نعلیک ... ».[6]
همچنین مسح بر روی نعل عربی نیز جایز دانسته شده است.[7]
حال باید دید نعلین عربی چیست که نماز با آن و مسح بر آن بدون اشکال است.
نعلین عربی چیزی شبیه صندل انگشتی بوده، منتها نوک آن پایینتر است؛ یعنی بالا و جلوی پا باز بوده و تنها کف پا پوشیده شده [8] و یک بند از کف کفش از لاى شصت پا بیرون آمده و به بندى که بالاى برآمدگى روى پا است وصل میشده و آن بند مفصلى از دو طرف به کف نعلین اتّصال داشته و سادهترین نوع دمپائى بوده، در این صورت دست زیر بند بردن براى مسح پا لزومى ندارد.[9]
با این تعریف مشخص میشود احکام صادره از فقها کاملا منطبق بر روایات بوده است؛ زیرا فقها از پوشیدن چیزی که مانع رسیدن نوک انگشتان پا در حال سجده از رسیدن به زمین شود منع کردهاند: «اگر کفش در پاى نمازگزار باشد و ساق را پوشیده باشد و سر انگشت شصت در حال سجده در زمین قرار گیرد ضرر ندارد».[10]
بنابراین، اگر کفشی باشد که مانع رسیدن نوک انگشت به زمین شود؛ نمیتوان با آن نماز خواند ولی اگر چیزی مانند نعل عربی، مانع رسیدن نوک انگشت به زمین نشود، اشکالی در آن نیست و میتوان با آن نماز خواند و این مفاد روایات است.[11]
همچنین با این توضیح مشخص میشود که شخص میتواند با وجود این دمپایی، وضو نیز بگیرد؛ زیرا با پوشیدن این دمپایی تمام سطح پا که برای وضو، مسح آن واجب است، آزاد بوده و هیچ مانعی در این مسح وجود ندارد.
[1]. شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، محقق و مصحح: موسوی خرسانی، حسن، ج 2، ص 234، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ چهارم، 1407ق.
[2]. شیخ حرّ عاملی، وسائل الشیعة، ج 4، ص 425، مؤسسه آل البیت(ع)، قم، چاپ اول، 1409ق.
[3]. شیخ صدوق، عیون أخبار الرضا(ع)، محقق و مصحح: لاجوردی، مهدی، ج 2، ص 17، نشر جهان، تهران، چاپ اول، 1378 ق.
[4] کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق و مصحح: غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 3، ص 31، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ چهارم، 1407 ق.
[5]. مقدس اردبیلى، احمد بن محمد، مجمع الفائدة و البرهان فی شرح إرشاد الأذهان، ج 2، ص 101، جامعه مدرسین حوزه علمیه، قم، چاپ اول، 1403ق؛ مجلسى اول، محمد تقى بن مقصود على اصفهانى، روضة المتقین فی شرح من لا یحضره الفقیه، ج 2، ص 833، مؤسسه فرهنگى اسلامى کوشانبور، قم، چاپ دوم، 1406ق.
[6]. حلّى، محقق نجم الدین جعفر بن حسن، المعتبر فی شرح المختصر، ج 2، ص 94، مؤسسه سید الشهداء (ع)، قم، ایران، چاپ اول، 1407ق.
[7]. طوسى، ابو جعفر محمد بن حسن، المبسوط فی فقه الإمامیة، ج 1، ص 22، المکتبة المرتضویة لإحیاء الآثار الجعفریة، تهران، چاپ سوم، 1387ق.
[8]. طریحی، فخر الدین، مجمع البحرین، تحقیق: حسینی، سید احمد، ج 4، ص 353، کتابفروشی مرتضوی، تهران، چاپ سوم، 1375ش.
[9]. شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ترجمه: غفارى، علی اکبر، ج 1، ص 64، نشر صدوق، تهران، چاپ اول، 1367ش.
[10]. شیخ انصارى، مرتضى بن محمد امین، صراط النجاة (المحشى)، ص 103، کنگره جهانى بزرگداشت شیخ اعظم انصارى، قم، چاپ اول، 1415ق.
[11]. اشتهاردى، على پناه، مدارک العروة، ج 13، ص 408، دار الأسوة للطباعة و النشر، تهران، چاپ اول، 1417ق.