از نظر فقه شیعه؛ اولاً: سجده صحیح و واجب باید حتما بر زمین و چیزهایی که از زمین است (گیاه) باشد. پیامبر اکرم (ص) نیز بر همین خاک و دیگر اجناس تشکیل دهندۀ زمین مثل خاک، رمل، شن، سنگ، گیاه و... سجده می کرد نه بر فرش و موکت و چرم و پلاستیک و... .
تربت حسینی که شیعه سجده بر آن را صحیح و افضل از سجده بر خاک های دیگر و اشیاء دیگر می داند یکی از مصادیق خاک است؛ از این رو سجده بر آن جایز است.
ثانیاً: چون در سرزمین کربلا، خون بهترین بندگان خدا به خاطر خدا و حفظ اسلام به زمین ریخته شد، این خاک نسبت به سایر خاک ها دارای شرافت است؛ از این رو در مکتب تشیع سجده براین خاک مستحب و افضل است و در این زمینه در بسیاری از منابع اهل سنت این روایت آمده است که: جبرئیل (ع) خاک کربلا را برای رسول اکرم (ص) آورد.
سجده در لغت به معنای تذلٌل و خوار شدن آمده است.[1] و در اصطلاح فقهی، گذاشتن پیشانی بر زمین را گویند.[2] در روایات زیادی، سجده به عنوان بهترین حالت انسان معرفی شده است. پیامبر اکرم (ص) می فرماید: «بنده به چیزی با فضیلت تر از سجده پنهانی بر خداوند نزدیک نشده است.»[3]
عایشه از پیامبر خدا (ص) نقل کرده که فرمود: «زمین برای من سجده گاه و پاک کننده قرار داده شد.»[4]
طبق این حدیث سجده بر خاک صحیح است. این خاک چه خاک مدینه و مکه باشد و چه خاک عراق،کربلا یا خاک هر نقطۀ دیگری از عالم.
در صدر اسلام که مساجد فرش نداشت، همه مسلمین در نماز بر خاک و رمل و شنی که با آن کف مساجد خود را پوشانیده بودند سجده می کردند و نه تنها پیامبر اکرم(ص) مسلمین را از این عمل منع نمی کرد؛ بلکه بر عکس وی از سجده بر غیر خاک (پارچه، لباس و عمامه) جلوگیری می نمود.[5] بنا بر این سجده بر خاک ، سنگ، شن ، رمل، حصیر سیره و سنت قطعی رسول اعظم (ص)بوده است و هیچ مسلمانی نیست که منکر جواز سجده بر خاک باشد و همۀ مذاهب اسلامی چنین سجده ای را صحیح می دانند. اما نسبت به خاک کربلا، شیعه معتقد است، سجده بر خاک کربلا مستحب است؛ زیرا در این خاک فرزند گرامی رسول خدا ، سید و آقای جوانان بهشت حضرت حسین بن علی (ص) برای حفظ دین خدا و احکام آن، جهاد کرد و به همراه فرزندان و اصحاب خویش به شهادت رسید. همان طور که حضرت علی بن الحسین، امام سجاد(ع) و امام صادق(ع) بر تربت مقدّسه حضرت امام حسین(ع) تربت سجده مى کردند.[6] بعد از ایشان شیعیان نیز به تبعیت از امامان معصوم(ع) خود سجده بر این خاک را بهتر می دانند.[7]
البته این مربوط به بعد از شهادت حضرت امام حسین (ع) ا ست که حود پنجاه سال بعد از رحلت پیامبر (ص) واقع شده است، اما این باعث نمی شود که بگوییم چون پیامبر اکرم(ص) بر خاک کربلا نکرده است پس ما هم نباید سجده کنیم و سجده بر آن را افضل بشماریم . آیا خاک کربلا از جنس زمین و از نوع خاک های دیگر جاهای کره زمین نیست؟ پس قطعا سجده بر آن صحیح است. مضافا بر این که در منابع شیعه و سنی روایاتی وجود دارد که نشانۀ اهمیت و محبوبیت خاک کربلا در نزد خدای متعال است.
شیعه و سنی روایت کردهاند که جبرئیل (ع) خاک کربلا را برای رسول خدا آورد.
در منابع اهل سنت از امٌ سلمه نقل شده است که گفت: «روزی رسول خدا (ص) به من فرمود که دم در بایست و اجازه نده کسی وارد شود» امٌ سلمة می گوید: «من دم در ایستادم. حسین آمد و خواست داخل شود، خواستم جلوگیری کنم؛ ولی نتوانستم. این پسر بچه پیش پدر بزرگش رفت. به رسول خدا گفتم فدایت شوم به من فرموده بودی اجازه ندهم کسی وارد شود؛ ولی فرزند شما از دستم فرار کرد و نتوانستم ممانعت کنم.» امٌ سلمه به پیامبر خدا عرض میکند: «از کنار در دیدم که در دست شما چیزی است و اشکهایتان جاری است و این پسر بچه هم بر روی شکم شما نشسته است! پیامبر اکرم(ص) فرمود: «بله، جبرئیل نزد من آمد و به من خبر آورد که امت من این فرزنم را میکشند و خاک محل شهادت او را به من داد. این خاکی که در دستم هست همان خاک است.»[8] این روایت عیناً یا با کمی اختلاف در منابع دیگر اهل سنت نیز آمده است.[9]
شیعه هم این روایت را نقل کرده است در روایتی امام باقر (ع) می فرماید: جبرئیل خاکی که حسین (ع) بعدا بر روی آن کشته شد را برای پیامبر (ص) آورد و آن خاک در نزد ما است.[10]
بنا براین از نظر سنی و شیعه سرزمین و خاک کربلا بسیار با اهمیت است و قطعا سجده بر آن هم از سجده بر خاک های دیگر افضل است.
نمایه مرتبط:
1. سجده بر خاک، سؤال 1892 (سایت: 2467).
2. سجده مسلمانان بر سنگ و به کعبه، سؤال 1065 (سایت: 1130).
[1]. راغب، اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص 396، چاپ اول، دار القلم، دمشق، 1416 ه.ق.
[2]. ابن اثیر، النهایة فی غریب الحدیث، ج 2، ص 213، چاپ چهارم، مؤسسه اسماعیلیان، قم 1364ه.ش.
[3]. مجیدی، غلام حسین، نهج الفصاحة، ج 1، ص 461، چاپ اول، مؤسسة انصاریان، قم، 1379.
[4]. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 8، ص 38، ؛ بخاری ، صحیح، ج 1، ص 113، دار الفکر، 1401ه.ق؛ احمد بن حنبل، مسند احمد، ج 2، ص 240؛ سجستانی، ابن اشعث، سنن ابی داوود، ج 1، ص 118، چاپ اول؛ دار الفکر، 1410 ه ق. و بسیاری از منابع دیگر.
[6]. علامه مجلسى، بحارالانوار، ج 46، ص 79، دارالکتب الاسلامیة، تهران، چاپ دوم، 1363ش؛ دیلمى، حسن بن محمد، إرشاد القلوب إلى الصواب، ج 1، ص 115، الشریف الرضی، قم، چاپ اول، 1412ق.
[7]. امام خمینی، توضیح المسائل (محشّٰى)، محقق و مصحح: بنى هاشمى خمینى، سید محمد حسین، ج 1، ص 587، م 1083، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ هشتم، 1424ق.
[8]. طبرانی، المعجم الکبیر، ج 3، ص 109، چاپ دوم، دار احیاء التراث العربی، 1404ه.ق.
[9]. متقی، هندی، کنزالعمال، ج 13، ص 657، مؤسسة الرسالة، بیروت، 1409 ه ق؛ الکوفی، ابن ابی الشیبة، المصنف، ج 8، ص 632، چاپ اول، دارالفکر، بیروت، 1409ه. ق؛ اسحاق بن راهویه، مسند ابن راهویة، ج 4، ص 131، چاپ اول، مکتبة الایمان، مدینه، 1412ه.ق؛ و منابع دیگر.
[10]. بحارالانوار، ج 45، ص 231؛ شیخ طوسی، امالی، چاپ اول، دار الثقافة، قم، 1414ق.