این استدلال را نمی توان پذیرفت؛ به بیان منطقی این استدلال آمیخته با مغالطه (از نوع اشتراک لفظی) است؛ زیرا منظور از «دشمن» در این جمله که «دشمنان خود را دوست بدارید»، انسانها هستند که قابل هدایت و راهنمایی اند و محبت به آنها باعث هدایت و راهنمایی آنان خواهد شد؛ در واقع در این جا نیز با دشمن مبارزه می شود، چون آنچه مستحق دشمنی است، خود انسانها نیستند، بلکه صفات زشت آنهاست؛ و گرنه این جمله را باید تناقض گویی محسوب کرد؛ زیرا امکان ندارد انسان نسبت به چیزی در همان جهتی که دشمن است، دوست باشد. اما منظور از «دشمن» در این جمله که «شراب از بزرگترین دشمنان انسان است» اشیاء و چیزهایی است که برای جسم و جان انسان، خطر و ضرر دارد؛ در این مورد نمی توان گفت به آنها نیز باید محبت کرد و آنها را دوست داشت و گرنه باید گفت «سم» و «زهر» نیز دشمن انسان است و باید آن را دوست بداریم.
محبت به دیگران و حتی دشمنان از جمله دستورات اخلاقیای است که در بیشتر ادیان و مذاهب وجود دارد و بر آن تأکید شده است. به جز عبارت اناجیل که در سؤال آمده است، در اسلام نیز در ادعیهای که از ائمه ما نقل شده، به محبت به دیگران بسیار توصیه شده است. برای اثبات این ادعا به برخی از دستورات دین اسلام و همچنین مسیحیت بر محبت به دیگران اشاره میکنیم:
در اناجیل چنین آمده است:
«اما من به شما میگویم که دشمنان خود را محبت کنید و برای لعنکنندگان خود برکت طلبید و به آنانی که از شما نفرت کنند، احسان کنید و به هر که به شما فحش دهد و جفا رساند، دعای خیر کنید.»[1] تقربیاً عین همین عبارت در دو جای دیگر از کتاب مقدس نیز آمده است.[2]
جالب است که عباراتی با مضامینی شبیه به این در ادعیه ما نیز وجود دارد. برای مثال در دعای مکارم الاخلاق که در صحیفه سجادیه موجود است، چنین آمده است:
«پروردگارا درود فرست بر محمد و آل او و مرا استوار دار تا کسی را که به من خیانت کرده است، به خیرخواهی جواب دهم و کسی را که مرا ترک کرده است، به نیکی پاداش دهم و کار کسی را که مرا محروم کرده است، با بخشش تلافی کنم.»[3]
اینها تنها نمونهای از مواردی بود که در منابع اسلامی و غیر اسلامی درباره محبت به دیگران آمده است.
با این حال تفاوتی بین دیدگاه اسلام و مسیحیت[4] در این باره وجود دارد. سؤال اینجاست که آیا هر محبتی و هر انسان دوستیای، با هر انگیزهای که باشد، کاری اخلاقی است؟ آیا اخلاق تنها دوست داشتن دیگران است؟
گفته میشود که علمای مسیحی انسان دوستی را معیار افعال اخلاقی میدانند و افعالی را اخلاقی میدانند که انسان دوستانه و برخاسته از محبت باشد. این نظریه نه کاملاً درست است و نه کاملاً غلط؛ بلکه جنبهای از آن درست و جنبهای از آن غلط است و ایرادهایی نیز به آن وارد است:
1. اخلاق محدود به دوست داشتن دیگران نیست؛ مثلاً زیر بار ظلم نرفتن و مقابله با ظلم یک صفت اخلاقی است؛ اما تحت این عنوان، یعنی دوست داشتن دیگران نمیگنجد.
2. مفهوم انسان دوستی: آیا منظور از این عبارت این است که ما باید هر موجودی را که در علم زیستشناسی انسان میخوانند، دوست بداریم؟ آیا اگر یک انسان، انسانیت خود را نیز از دست داده بود، باید او را دوست داشته باشیم؟ آیا ما میتوانیم و مجاز هستیم به اسم انسان دوستی چشم خودمان را بر گناهان و ظلم دیگران ببندیم؟[5]
دیدگاه اسلام در این رابطه این است که انسانهایی که دارای ارزشهای اخلاقی نیستند، نیز لایق دوست داشتن هستند؛ اما تنها به این دلیل که به سوی ارزشهای انسانی کشانده شوند؛ بنابراین وقتی گفته میشود «به دشمنت نیز محبت کن»، به این دلیل است که با این محبت او را به سوی ارزشهای انسانی بکشانی؛ نه این که با این محبت زمینه را برای گناهان بیشتر او فراهم کنی؛ برای مثال اگر شما دوستی داشته باشید که دزدی میکند، چون او را دوست دارید، ابتدا با نصیحت و روی خوش او را از این کار بازمیدارید. اگر او به نصیحت شما توجهی نکرد، به او اخم میکنید و با درهم کشیدن صورتتان به او میفهمانید که از رفتار او خوشتان نمیآید؛ اما اگر باز هم توجه نکرد، برای این که او را از این مهلکه نجات دهید، او را به پلیس معرفی میکنید تا به زور هم که شده او را از این کار بد باز دارید؛ بنابراین ممکن است ما کسی را دوست داشته باشیم؛ اما او را تنبیه کنیم.
از همین روست که در روایات اسلامی گفته شده است: دین چیزی به جز محبت نیست.[6] چراکه اگر یک گناهکار تنبیه میشود، به دلیل محبت به اوست تا شاید نفس انسانی خود را باز یابد و از آن گناه دست بردارد. از این موارد میتوان چنین فهمید که آنچه مستحق دشمنی است، خود انسانها نیستند؛ بلکه صفات زشت آنهاست که بزرگترین دشمن انسانیت است.
اینکه در سؤال گفتهاید مشروبات الکلی بزرگترین دشمن انسان است، مطلب درستی است و آیات قرآن و روایات اسلامی نیز بر آن دلالت میکنند. از پیامبر اسلام(ص) نقل شده است که «شراب مادر زشتکاریهاست» یا «شراب منبع پلیدیهاست» یا اینکه «شراب گردآورنده گناهان و ام الخبائث و کلید بدیهاست».[7]
شاید با افزودن این نکات به هم، جواب سؤال شما معلوم شده باشد؛ اما برای جمعبندی بهتر توضیح کوتاهی میدهم. معلوم شد که محبت به دشمنان تنها به این دلیل است که آنها را از صفات بد اخلاقی و نفسانی نجات دهد. ضمناً معلوم شد که خود انسانها لایق محبت هستند و این صفات زشت آنهاست که مستحق دشمنی است؛ بنابراین محبت و دوست داشتن دشمنان تنها یک جنبه تربیتی دارد و هدف از آن دور کردن آنها از صفات زشت و ناپسند است؛ اما شراب با توجه به اینکه کلید گناهان و صفات بد اخلاقی است، باید از آن دوری کرد و آن را دشمن دانست و نزدیک شدن به شراب نه تنها مانع گناه و صفات بد اخلاقی نیست؛ بلکه خود، بنا به گفته روایات اسلامی کلید گناهان است.
نتیجه این که این استدلال را نمی توان پذیرفت؛ به بیان منطقی این استدلال آمیخته با مغالطه (از نوع اشتراک لفظی) [8] است؛ زیرا منظور از «دشمن» در این جمله که «دشمنان خود را دوست بدارید»، انسانها هستند که قابل هدایت و راهنمایی اند و محبت به آنها باعث هدایت و راهنمایی آنان خواهد شد؛ در واقع در این جا نیز با دشمن مبارزه می شود، چون آنچه مستحق دشمنی است، خود انسانها نیستند، بلکه صفات زشت آنهاست؛ و گرنه این جمله را باید تناقض گویی محسوب کرد؛ زیرا امکان ندارد انسان نسبت به چیزی در همان جهتی که دشمن است، دوست باشد. اما منظور از «دشمن» در این جمله که «شراب از بزرگترین دشمنان انسان است» اشیا و چیزهایی است که برای جسم و جان انسان، خطر و ضرر دارد؛ در این مورد نمی توان گفت به آنها نیز باید محبت کرد و آنها را دوست داشت و گرنه باید گفت «سم» و «زهر» نیز دشمن انسان است و باید آن را دوست بداریم.
[1] . متی، 5: 44.
[2] . لوقا، 6: 27 و لوقا، 6: 35.
[3] . مفاتیح الجنان، ص 997.
[4] . منظور ما از مسیحیت، ادعای مبلغان مسیحی است. چراکه ممکن است در هر دینی متون مقدس حاوی مطالبی باشند که مبلغان آن دین به آنها بیتوجه باشند.
[5] . مطهری، مرتضی، فلسفه اخلاق، ص 47- 54، انتشارات صدرا، چاپ بیست و پنجم.
[6] . هَلِ الدِّینُ إِلَّا الْحُبُّ ؛ الکافی ج : 8 ص : 80.
[7] . محمدی ریشهری، محمد، میزان الحکمة، ترجمه حمید رضا شیخی، ج 4، ص 1545، دارالحدیث، چاپ دوم.
[8] سید رائد الحیدری، المقرر فی توضیح منطق المظفر، ج3، ص 305 و 306، الطبعة الاولی، 1422ق، قم منشورات ذوی القربی