کد سایت
fa53185
کد بایگانی
65469
نمایه
فرق واو عطف با واو مع
طبقه بندی موضوعی
بیشتر بدانید
برچسب
واو عطف|عاطفه|واو مع|معطوف|معطوف علیه
خلاصه پرسش
آیا «واو مع» در اصل، همان «واو عطف» است، یا آنکه دارای معنای کاملاً مستقلّی میباشد؟
پرسش
نظریاتی که ضعف «واو عطف» و ارجحیت «واو معیت» و یا بر عکس آنرا قبول دارند را بیان کنید. و لطفاً آیههایی که واو عطف و واو معیت مشترکی دارند را توضیح بفرمایید، مانند آیه «یا آدم اسکن انت و زوجک»؟
پاسخ اجمالی
یکی از حروف الفبا، واو مفرده است که در علم نحو برای آن 15 قسم استقرا و بیان شده است. یکی از اقسامش واو عاطفه و قسم دیگرش واو به معنای مع است که بنابر قول برخی از علمای نحو، ما بعدش را به عنوان مفعول معه نصب میدهد.
در «واو مع» اختلاف است که آیا یک واو مستقل است، یا اینکه در اصل، عاطفه بود و هنگامی که جای مع قرار گرفت از معنای عطفی دست کشیده است. تفصیل آن در پاسخ تفصیلی ذکر خواهد شد.
علمای نحو و مفسران در هیچ آیهای از آیات قرآن کریم، دیدگاه واحدی در مورد واو معیت ندارند، بلکه در مواردی که واو را به معنای مع گرفتهاند احتمال عاطفه بودن آنرا هم داده و در برخی موارد حتی عاطفه بودن را ترجیح بر معیت داده و سخنی از معیت واو به میان نیاوردند. هر چند از نظر نحوی صلاحیت معیه بودن وجود داشته است.
در «واو مع» اختلاف است که آیا یک واو مستقل است، یا اینکه در اصل، عاطفه بود و هنگامی که جای مع قرار گرفت از معنای عطفی دست کشیده است. تفصیل آن در پاسخ تفصیلی ذکر خواهد شد.
علمای نحو و مفسران در هیچ آیهای از آیات قرآن کریم، دیدگاه واحدی در مورد واو معیت ندارند، بلکه در مواردی که واو را به معنای مع گرفتهاند احتمال عاطفه بودن آنرا هم داده و در برخی موارد حتی عاطفه بودن را ترجیح بر معیت داده و سخنی از معیت واو به میان نیاوردند. هر چند از نظر نحوی صلاحیت معیه بودن وجود داشته است.
پاسخ تفصیلی
یکى از حروف الفبایى که در علم نحو از آن بحث شده، واو مفرده است که در علم نحو برای آن 15 قسم استقراء و بیان شد. یکی از اقسام آن، «واو عاطفه» و قسم دیگرش «واو مع» میباشد که مورد سؤال واقع شده؛ از اینرو از ذکر دیگر اقسام واو خودداری کرده و سخن را پیرامون این دو قسم پیگیری میکنیم.
معنای واو عاطفه، مطلق الجمع بین معطوف و معطوف علیه میباشد؛ یعنى حکم معطوف علیه را به معطوف میدهد و مبین این نکته است که هردوى اینها داراى آن حکم هستند، ولی هرگز نظر به مسئله تقدم یا تأخر و یا تقارن، معطوف با معطوف علیه ندارد.[1]
در اینکه واو مع همان واو عطف است یا اینکه غیر واو عطف است، بین علمای نحو اختلاف دیدگاه وجود دارد. برخی میگویند: «واو مع در اصل واو عطف است، اما وقتی به معنای مع بیاید از معنای عطف دست کشیده، بلکه دلالت بر مصاحبت و همراهی ما بعد واو با ماقبلش در زمان یا مکان واحد دارد.[2] از اینرو عرب واو به معنای مع را در جایی استعمال میکند که صلاحیت داشته باشد، آن واو عاطفه واقع شود.[3]
این گروه برای دیدگاه خود سه دلیل اقامه کردهاند:
1. اگر «واو مع» در اصل، عاطفه نباشد باید مختصه باشد و لازمهاش جر دادن به اسم است.
2. اگر اصل در واو عاطفه نباشد هر آینه جایز میباشد تقدم مابعدش بر فعل در حالیکه تقدم مابعدش بر فعل ممتنع است.
3. جایز نیست واو معیت استعمال شود، مگر هنگامی که عطف جایز باشد.[4]
گروه دیگر میگویند: «واو مع» غیر از «واو عطف» است؛ زیرا «واو عطف» برای تشریک معطوف با معطوف علیه در حکم است، اما «واو مع» اقتضای تشریک ندارد، بلکه فقط دلالت بر مصاحبت میکند و بس، چه اینکه مابعد واو صلاحیت مشارکت با ماقبلش را در حکم داشته باشد مانند جئت و زیداً،[5] چه صلاحیت مشارکت را نداشته باشد مانند سرت و الطریقَ[6] که در هر صورت واو بر این مشارکت دلالت نمیکند و معنای دلالی آن فقط مصاحبت است و معنای مشارکت از آن قصد نشده است. بنابراین همین عدم قصد مشارکت، مانع میشود از اینکه عطف، اصل باشد.[7]
فرق بین واو مع و عاطفه
1. «واو مع» موجب اشتراک مابعد با ماقبلش در حکم نمیشود، بلکه فقط مفید اقتران و نزدیکی در زمان است، بر خلاف «واو عاطفه» که موجب اشتراک مابعد در حکم ماقبلش میشود، چه اینکه با او در زمان نزدیکی داشته باشد یا نداشته باشد.[8]
2. «واو مع» موجب ملابسه و مقاربه مابعد با ماقبلش میشود، ولی «واو عطف» موجب ملابسه و مصاحبت بین معطوف و معطوف علیه نمیشود.[9]
3. «واو مع» بنابر قولی[10] عامل است و مابعدش را نصب میدهد به عنوان مفعول معه،[11] ولی «واو عاطفه» عامل نیست.
واو مع در قرآن
مصداقی یقینی و قطعی از «واو مع» در قرآن نیامده است، ولی در برخی از آیات مانند آیه: «فَأَجْمِعُوا أَمْرَکُمْ وَ شُرَکاءَکُمْ»،[12] و آیه: «یا أَیُّهَا النَّبِیُّ حَسْبُکَ اللَّهُ وَ مَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ»،[13] علمای نحو و مفسران قرآن هم احتمال عاطفه بودن دادهاند، هم مع بودن، که هر دو احتمال برای خود قائلینی دارد.[14]
اما واو در آیه: «قُلْنا یا آدَمُ اسْکُنْ أَنْتَ وَ زَوْجُکَ الْجَنَّةَ»،[15] را که مورد پرسش کاربر میباشد از نظر نحوی، هم میتواند عاطفه باشد، هم واو به معنای مع؛ زیرا اسمی که بعد از واو قرار میگیرد دارای پنج حالت است[16] که در یک حالت، نصب و عطفش مساوی میباشد و آن در جایی است که ضمیر رفع متصل به سبب ضمیر رفع منفصل تأکید شود.[17] در آیه مورد اشاره نیز ضمیر رفع متصل در «اُسکن»[18] به وسیله ضمیر رفع منفصل اَنتَ تأکید شده است. بنابراین، واو هم صلاحیت عاطفه بودن، و هم مع بودن را دارد، هر چند علمای تفسیر در ترکیب این آیه سخنی از معیت واو به میان نیاوردند و آنرا عاطفه گرفتهاند.[19]
معنای واو عاطفه، مطلق الجمع بین معطوف و معطوف علیه میباشد؛ یعنى حکم معطوف علیه را به معطوف میدهد و مبین این نکته است که هردوى اینها داراى آن حکم هستند، ولی هرگز نظر به مسئله تقدم یا تأخر و یا تقارن، معطوف با معطوف علیه ندارد.[1]
در اینکه واو مع همان واو عطف است یا اینکه غیر واو عطف است، بین علمای نحو اختلاف دیدگاه وجود دارد. برخی میگویند: «واو مع در اصل واو عطف است، اما وقتی به معنای مع بیاید از معنای عطف دست کشیده، بلکه دلالت بر مصاحبت و همراهی ما بعد واو با ماقبلش در زمان یا مکان واحد دارد.[2] از اینرو عرب واو به معنای مع را در جایی استعمال میکند که صلاحیت داشته باشد، آن واو عاطفه واقع شود.[3]
این گروه برای دیدگاه خود سه دلیل اقامه کردهاند:
1. اگر «واو مع» در اصل، عاطفه نباشد باید مختصه باشد و لازمهاش جر دادن به اسم است.
2. اگر اصل در واو عاطفه نباشد هر آینه جایز میباشد تقدم مابعدش بر فعل در حالیکه تقدم مابعدش بر فعل ممتنع است.
3. جایز نیست واو معیت استعمال شود، مگر هنگامی که عطف جایز باشد.[4]
گروه دیگر میگویند: «واو مع» غیر از «واو عطف» است؛ زیرا «واو عطف» برای تشریک معطوف با معطوف علیه در حکم است، اما «واو مع» اقتضای تشریک ندارد، بلکه فقط دلالت بر مصاحبت میکند و بس، چه اینکه مابعد واو صلاحیت مشارکت با ماقبلش را در حکم داشته باشد مانند جئت و زیداً،[5] چه صلاحیت مشارکت را نداشته باشد مانند سرت و الطریقَ[6] که در هر صورت واو بر این مشارکت دلالت نمیکند و معنای دلالی آن فقط مصاحبت است و معنای مشارکت از آن قصد نشده است. بنابراین همین عدم قصد مشارکت، مانع میشود از اینکه عطف، اصل باشد.[7]
فرق بین واو مع و عاطفه
1. «واو مع» موجب اشتراک مابعد با ماقبلش در حکم نمیشود، بلکه فقط مفید اقتران و نزدیکی در زمان است، بر خلاف «واو عاطفه» که موجب اشتراک مابعد در حکم ماقبلش میشود، چه اینکه با او در زمان نزدیکی داشته باشد یا نداشته باشد.[8]
2. «واو مع» موجب ملابسه و مقاربه مابعد با ماقبلش میشود، ولی «واو عطف» موجب ملابسه و مصاحبت بین معطوف و معطوف علیه نمیشود.[9]
3. «واو مع» بنابر قولی[10] عامل است و مابعدش را نصب میدهد به عنوان مفعول معه،[11] ولی «واو عاطفه» عامل نیست.
واو مع در قرآن
مصداقی یقینی و قطعی از «واو مع» در قرآن نیامده است، ولی در برخی از آیات مانند آیه: «فَأَجْمِعُوا أَمْرَکُمْ وَ شُرَکاءَکُمْ»،[12] و آیه: «یا أَیُّهَا النَّبِیُّ حَسْبُکَ اللَّهُ وَ مَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ»،[13] علمای نحو و مفسران قرآن هم احتمال عاطفه بودن دادهاند، هم مع بودن، که هر دو احتمال برای خود قائلینی دارد.[14]
اما واو در آیه: «قُلْنا یا آدَمُ اسْکُنْ أَنْتَ وَ زَوْجُکَ الْجَنَّةَ»،[15] را که مورد پرسش کاربر میباشد از نظر نحوی، هم میتواند عاطفه باشد، هم واو به معنای مع؛ زیرا اسمی که بعد از واو قرار میگیرد دارای پنج حالت است[16] که در یک حالت، نصب و عطفش مساوی میباشد و آن در جایی است که ضمیر رفع متصل به سبب ضمیر رفع منفصل تأکید شود.[17] در آیه مورد اشاره نیز ضمیر رفع متصل در «اُسکن»[18] به وسیله ضمیر رفع منفصل اَنتَ تأکید شده است. بنابراین، واو هم صلاحیت عاطفه بودن، و هم مع بودن را دارد، هر چند علمای تفسیر در ترکیب این آیه سخنی از معیت واو به میان نیاوردند و آنرا عاطفه گرفتهاند.[19]
[1]. صفایى، غلامعلى، ترجمه و شرح مغنی الأدیب، ج 3، ص 377، قم، قدس، چاپ هشتم، 1387 ش.
[2]. حجت هاشمی، ابومعین الدین، شرح کتاب سیوطی، ج 1، ص 203، قم، موسسه نشر و مطبوعات حاذق، بیتا؛ مدنى، علیخان بن احمد، الحدائق الندیة فی شرح الفوائد الصمدیة، محقق، مصحح سجادى، ابو الفضل، ص 666، قم، ذوی القربى، چاپ اول، بیتا.
[3]. ابنجنى، عثمان بن جنى، الخصائص، محقق، هنداوى، عبدالحمید، ج 1، ص 539، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ سوم، بیتا؛ ناظر الجیش، محمد بن یوسف، شرح التسهیل المسمى تمهید القواعد بشرح تسهیل الفوائد، ج 4، ص 2050 و 2054، قاهره، دار السلام، چاپ اول، بیتا.
[4]. شرح التسهیل، ج 4، ص 2053.
[5]. «زید صلاحیت مشارکت در آمدن با متکلم را دارد».
[6]. «راه و جاده، صلاحیت مشارکت در سیر و رفتن با متکلم را ندارد».
[7]. شرح التسهیل، ج 4، ص 2053.
[8]. نهر، هادى، النحو التطبیقی وفقا لمقررات النحو العربی فی المعاهد و الجامعات العربیة، ج 1، ص 557، اربد- اردن، عالم الکتب الحدیث، چاپ اول، بیتا.
[9]. النحو التطبیقی، ج 1، ص 557.
[10]. «بنا بر قول جرجانی».
[11]. ترجمه و شرح مغنی الأدیب، ج 3، ص 393.
[12]. «فکر خود، و قدرت معبودهایتان را جمع کنید». یونس، 71.
[13]. «اى پیامبر! خداوند و مؤمنانى که از تو پیروى میکنند، براى حمایت تو کافى است (فقط بر آنها تکیه کن)». انفال، 64.
[14]. الحدائق الندیة، ص 297؛ درویش محیى الدین، اعراب القرآن و بیانه، ج 4، ص 38، سوریه، دارالارشاد، چاپ چهارم، 1415ق؛ آلوسی، سید محمود، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، تحقیق، عطیة، علی عبدالباری، ج 5، ص 226، بیروت، دارالکتب العلمیة، چاپ اول، 1415ق.
[15]. گفتیم: «اى آدم! تو با همسرت در بهشت سکونت کن». بقره، 35.
[16].1. واجب النصب، بنا بر اینکه واو به معنای مع باشد. 2. واجب الرفع بنا بر اینکه واو عاطفه باشد. 3. جایز الرفع و النصب ولی رفعش اولویت داشته باشد. 4. جایز الرفع و النصب ولی نصبش اولویت داشته باشد. 5. نصب و عطفش مساوی باشد بدون برتری داشتن یکی بر دیگری و این در جایی است که ما ضمیر رفع متصل را به وسیله ضمیر منفصل تأکید نماییم؛ مانند: «نجحت أنا و محمدٌ و محمداً»؛ النحو التطبیقی، ج 1، ص 558.
[17]. همان.
[18]. «فعل امر صیغه مفرد مذکر مخاطب از باب سَکَنَ، یَسکُنُ است».
[19]. إعراب القرآن و بیانه، ج 1، ص 85؛ شوکانى، محمد بن على، فتح القدیر، ج 1، ص 80، بیروت، دار ابن کثیر، دار الکلم الطیب، چاپ اول، 1414ق؛ صافی، محمود بن عبد الرحیم، الجدول فی اعراب القرآن، ج 1، ص 103، دمشق، بیروت، دار الرشید، مؤسسة الإیمان، چاپ چهارم، 1418ق.