هر چند خداوند یگانه است و میبایست هر گاه از افعال خود خبر میدهد، از کلمه و ضمیر مفرد استفاده کند؛ لذا بارها در قرآن به این نحو از خود تعبیر آورده است. اما در زبان عربی و گاهی غیر عربی، متکلم و گوینده به دلایل متعددی به جای ضمیر مفرد از ضمیر جمع استفاده میکند که بعضی از آنها عبارتاند از:
- برای اینکه عظمت خود را به مخاطب گوشزد کند.
- برای نشان دادن عظمت کاری که انجام داده است.
- برای توجه دادن به اسبابی که برای انجام کار قرار داده است.
برای تبیین بهتر پاسخ توجه شما را به دو مقدمه جلب میکنم.
مقدمۀ اول
علمای علم عقاید(کلام اسلامی) دلایل متعدد عقلی بر یگانه بودن خدا آوردهاند و یگانه بودن خدا بدین معنا است که تنها او است که مستقلا و بدون نیاز به هیچکس و هیچ چیز، خلق میکند، روزی میدهد، هدایت میکند، میمیراند و.... که در علم کلام از اینها به توحید در خالقیت، توحید در رازقیت، توحید در هدایت و.... تعبیر شده است.
مقدمۀ دوم
سخن فوق به این معنا نیست که کسی و چیزی در خالقیت و رازقیت و هدایت و مانند آن هیچ نحوه سببیتی ندارد، بلکه حکمت خداوند اینگونه اقتضا نموده که خلق کردن و رزق دادن و هدایت نمودن، بلکه اکثر افعال خود را از راه اسباب و مجاری خود اجرا میکند.[1]
به عنوان مثال هر چند خداوند میتواند که به طور مستقیم و بدون هیچ واسطهای، بیماران را شفا دهد، یا گرسنهها را سیر نماید، یا گمراهان را هدایت کند، ولی بر اساس حکمت خود اینگونه پسندیده است که برای هر کاری مجرا و اسباب خاص قرار داده است و هر کاری را از راه همان مجرا انجام میدهد. پس گرسنهها را با نانی که خود آفریده است سیر میکند. مریضها را با دارویی که خود آفریده و به وسیلۀ طبیبی که خود آفریده و تربیت کرده است شفا میدهد. البته نان و طبیب و دارو و همۀ اسباب، به اذن او اثر میکنند و نتیجۀ خاص خود را دارند. و هنگامیکه دارو و طبیب و نان و آب و همه، وجود خود را دائماً از او میگیرند و به خواست او چنین آثاری را دارند، پس اینگونه تاثیرات هیچ منافاتی با توحید و یگانگی خدا در ابعاد و زوایای مختلف خود ندارد و آنها شریک خداوند نیستند، بلکه مخلوقاتی هستند که در همه چیزشان از جمله آثاری که دارند محتاج به او هستند.
حال با توجه به این دو مقدمه، باید گفت؛ هر چند خداوند یگانه است و میبایست هر گاه از افعال خود خبر میدهد، از کلمه و ضمیر مفرد استفاده کند؛[2] لذا بارها در قرآن به این نحو از خود تعبیر آورده است،[3] اما در زبان عربی و گاهی غیر عربی، متکلم و گوینده به دلایل متعدد، برخی مواقع به جای این که بگوید: "من" این کار را انجام دادم، میگوید: "ما" این کار را انجام دادیم.
در زیر به برخی از این دلایل اشاره میکنیم:
- قرآن کریم زبان محاورهای مردم را که بهترین وسیلهی ارتباط با آنها است برگزیده است و مردم در زبان محاورهای خود گاهی میگویند فلانی جوانمرد است. در حالیکه اصولاً ممکن است زن باشد نه مرد. در قرآن کریم هم داریم که «أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّهِ...»، و ضمیر انتم مذکر است، در حالیکه خطاب عمومی است و زن و مرد را در برمیگیرد و هر عاقلی میفهمد که منظور همۀ انسانها هستند، نه فقط مردان. در مورد ضمیر جمع و مفرد نیز میبینیم که بارها افراد به جای ضمیر مفرد از ضمیر جمع استفاده میکنند؛ مثلاً میگویند ما آمدیم شما نبودید. که هم در ضمیر "ما" و هم در ضمیر "شما" که حالت جمع دارد، منظور گوینده و شنونده مفرد است، اما برای تعظیم، احترام و شخصیت بخشیدن از ضمیر جمع استفاده شده است. در مورد خداوند تبارک و تعالی نیز گاه از باب تشریف و تعظیم از "نحن" استفاده میشود.[4]
به هر حال متکلم برای اینکه عظمت خود را به مخاطب گوشزد کند، به جای اینکه بگوید "من"، از کلمۀ "ما" استفاده میکند که دلالت بر عظمت و بزرگی متکلم دارد.
مثالی از قرآن: در آیۀ اوّل سورۀ فتح میفرماید: "إِنَّا فَتَحْنَا لَکَ فَتْحاً مُبِینا".
بعضی از مفسران گفتهاند: در اینجا خداوند برای اشاره به عظمت خود گفته است: ما شهر مکه را فتح کردیم:
اما اینکه چرا در این آیه تعبیر به ما فرمود، براى این است که تعبیر به ما که به عظمت اشاره دارد، با ذکر "فتح" مناسبتر است. این نکته در آیۀ: "انا ارسلناک شاهدا ..."،[5] نیز جریان دارد.[6]
- گاه نیز متکلم برای نشان دادن عظمت کاری که انجام داده به جای اینکه بگوید: من این کار را انجام دادهام. میگوید: ما انجام دادهایم؛ مانند: "إِنَّا انزَلْنَاهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْر"،[7] یا "إِنَّا أَعْطَیْنَاکَ الْکَوْثَرَ"،[8] که بر عظمت قرآن و کوثر دلالت دارد.
- گاهی هم خداوند متعال برای اینکه ما را توجه دهد به اسبابی که او برای انجام گرفتن کاری قرار داده است، به جای اینکه بگوید: من انجام دادم. تعبیر به ما میکند؛ لذا در ذیل آیۀ چهارم سورۀ رعد در تفسیر المیزان میخوانیم:
و همین تعبیر به ما، (ما بعضی را بر بعضی برتری دادیم) خالى از اشعار به این معنا نیست که در این بین، غیر از خداى سبحان، اسباب الاهى نیز در کارند، که به امر او عمل نموده، و همه به خداى سبحان منتهى میشوند.[9]
همچنین در ذیل آیۀ 61 سورۀ یونس در تفسیر نمونه چنین آمده است:
تعبیر به صیغۀ جمع در مورد خداوند، با اینکه ذات پاک او از هر جهت یگانه و یکتا است، براى اشاره به عظمت مقام او است و اینکه همواره مأمورینى سر بر فرمان او دارند، و در اطاعت امرش آماده و حاضرند، و در واقع سخن تنها از او نیست، بلکه از او است و آن همه مأموران مطیع او هستند.[10]
گفتنی است؛ ممکن است که در یک آیه هر سه حکمت جمع شده باشد؛ یعنی به صورت جمع آمده تا هم نشانگر عظمت فاعل باشد و هم نشانگر عظمت و بزرگی فعل و هم به اسباب توجه شده باشد؛ مانند: "إِنَّا انزَلْنَاهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ" که این سه مورد در این آیه جمع شده است.
[1]. "أَبَى اللَّهُ أَنْ یُجْرِیَ الْأَشْیَاءَ إِلَّا بِأَسْبَاب"، کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 1، ص 183، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق.
[2]. در این صورت سؤال از اینکه چرا خداوند در برخی از موارد از ضمیر مفرد استفاده کرده است، وجهی ندارد و تنها این سؤال باقی میماند که چرا خداوند همیشه از ضمیر مفرد استفاده نکرده است؟ و این همان چیزی است که در ادامه به آن میپردازیم.
[3]. مانند: "ادْعُونی أَسْتَجِبْ لَکُم...". غافر، 60 و ... .
[4]. برای آگاهی بیشتر، نک: مکارم شیرازی، ناصر، پرسش و پاسخ، ج 3، ص 256.
[5]. فتح، 8.
[6]. طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 18، ص 257، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1417ق.
[7]. قدر، 1.
[8]. کوثر، 1.
[9]. المیزان فی تفسیر القرآن، ج 11، ص 295.
[10]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 8، ص 327، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، 1374ش؛ مصباح یزدی، محمد تقی، معارف قرآن، ص 106- 114، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی ره، چاپ دوم، 1378ش.