کد سایت
fa54783
کد بایگانی
67391
نمایه
روایات عذاب ابوطالب در قیامت در منابع اهل سنت
طبقه بندی موضوعی
درایه الحدیث,گوناگون
خلاصه پرسش
آیا اهل سنت، ابوطالب پدر امام علی(ع) را از دوزخیان میدانند؟
پرسش
آیا در منابع اهل سنت روایاتی وجود دارد که بر اساس آن، حضرت ابوطالب در قیامت عذاب خواهد شد؟
پاسخ اجمالی
بر اساس اعتقاد شیعه حضرت ابوطالب(ع) مسلمان از دنیا رفته است؛ دلیل ایمان آنجناب از اشعار، سخنان و عملکرد وی به دست میآید. اما اهل سنت در این زمینه، اختلاف نظر دارند. بیشتر آنها بر اساس برخی روایات، معتقدند که ابوطالب در حالی چشم از این جهان فرو بست کافر بود، اما به دلیل خدمات و ایثارهایی که در حق پیامبر(ص) و مسلمانان روا داشت، در عذاب وی تخفیف داده شد و گودال کوچکی از آتش که تا قوزک پایش میرسد، برای او در نظر گرفته شده است.
محتوای اینگونه روایات، به اطلاع امامان شیعه رسید و آن بزرگواران چنین روایاتی را دروغ دانسته و از ابوطالب و ایمانش دفاع کردهاند.
علاوه بر این، اهل سنت در منابع قدیمی خود نیز متنهایی را نقل کردهاند که اشاره به اطمینان و ایمان قلبی ابوطالب به پیامبر(ص) دارد که با وجود آنها نمیتوان ایمان نیاوردن ابوطالب و عذاب او در قیامت را پذیرفت.
محتوای اینگونه روایات، به اطلاع امامان شیعه رسید و آن بزرگواران چنین روایاتی را دروغ دانسته و از ابوطالب و ایمانش دفاع کردهاند.
علاوه بر این، اهل سنت در منابع قدیمی خود نیز متنهایی را نقل کردهاند که اشاره به اطمینان و ایمان قلبی ابوطالب به پیامبر(ص) دارد که با وجود آنها نمیتوان ایمان نیاوردن ابوطالب و عذاب او در قیامت را پذیرفت.
پاسخ تفصیلی
حضرت ابوطالب(ع)، عموی پیامبر(ص) و پدر امام علی(ع) است. تمام مسلمانان در فداکاری و تلاش وی در دفاع از پیامبر و حفاظت از جان ایشان، اتفاق نظر دارند. با این حال در این موضوع، اختلاف نظر وجود دارد که آیا او مسلمان شد و یا در حال کفر از دنیا رفت؟
شیعه معتقد است، از کردار وی و نیز گفتاری که از او - چه نثر و چه شعر - برجای مانده، به دست میآید که ابوطالب قلباً اسلام آورده بود، هر چند به دلایلی مجبور به پنهان کردن ایمان خود بوده است.[1]
بسیاری از اهل سنت چنین اعتقادی نداشته و بر این باورند که بر اساس برخی روایات، ابوطالب در حال کفر از دنیا رفت، ولی به جهت خدمات و ایثارهایی که در حق پیامبر(ص) و مسلمانان داشت، در عذابش تخفیف داده شده و کمترین عذاب - که همان گودال کوچکی از آتش است - برای او در نظر گرفته شده است.
از جمله آن اخبار، به موارد زیر میتوان اشاره کرد:
1. ابوسعید خدری: «نزد پیامبر(ص) سخن از عموی ایشان(ابوطالب) به میان آمد. ایشان فرمودند: شاید شفاعت من شامل او شود. او را در حوضچهای کوچک از آتش قرار میدهند که تا مچ پای او است و مغز او را میجوشاند».[2]
2. عباس بن عبدالمطلب نقل میکند که به پیامبر(ص) گفتم: تو به داد عمویت نمیرسی؟! او نگهبانت بود و برای تو بر دیگران خشمگین میشد! پیامبر(ص) فرمودند: او در گودال کوچکی از آتش است و اگر من نبودم، او در پایینترین قسمت جهنم بود(و عذاب بیشتری داشت)».[3]
3. عباس بن عبدالمطلب: «به پیامبر گفتم: ابوطالب از تو پشتیبانی میکرد و تو را یاری میرساند. آیا این نفعی برای او خواهد داشت: پیامبر(ص): آری؛ او را در آتش سختی دیدم (که عذاب میکشید) و او را از آنجا خارج کرده و در گودال کوچکی از آتش قرار دادم».[4]
در برخی منابع شیعی نیز اخباری دیده میشود که بدون ذکر نام ابوطالب، چنین عذابی را برای عموی پیامبر(ص) نقل کردهاند.[5]
در هر حال، با وجود قرائن فراوانی که ایمان ابوطالب از آنها برداشت میشود، نمیتوان اعتمادی بر روایات ناظر به عذاب ایشان داشت، ضمن اینکه محتوای اینگونه روایات به امامان شیعه، عرضه شده و آن بزرگواران چنین روایاتی را دروغ پنداشته و از ابوطالب و ایمانش دفاع کردهاند:
1. امام صادق(ع) به یونس بن نباته فرمود: «مردم درباره ایمان ابوطالب چه میگویند؟ یونس: مردم میگویند در حوضچه کوچکی از آتش است که تا مغز سرش به جوش میآید. امام فرمود: دشمنان خدا دروغ میگویند! ابوطالب از همنشینان پیامبران، صدّیقان، شهیدان و صالحان است، و آنان همنشینان خوبی برای او هستند».[6]
2. عبدالعظیم حسنی در حالیکه مریض بود به امام رضا(ع) نامهای نوشته و نظر ایشان را پیرامون صحت روایتی با این مضمون که ابوطالب در حوضچه کوچکی از آتش است جویا شد. امام رضا(ع) در پاسخ نگاشت: «بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ اما بعد؛ اگر تو در ایمان ابوطالب شک داری؛ جایگاهت در دوزخ خواهد بود».[7]
3. راوی: به امام صادق(ع) گفتم: مردم در مورد ابوطالب گمان میبرند که در حوضچهای از آتش است. امام(ع) فرمود: دروغ میگویند. جبرئیل چنین چیزی را به پیامبر(ص) نگفت! راوی: پس جبرئیل چه گفت؟ امام: جبرئیل بر پیامبر نازل شده و گفت: پروردگار بر تو سلام فرستاد و فرمود: اصحاب کهف ایمان خود را مخفى کرده و اظهار کفر کردند پس خدا به آنها دو پاداش داد، ابوطالب نیز ایمانش را مخفى و اظهار شرک کرد پس خداوند به او نیز دو پاداش داد (پاداش ایمان و پاداش تقیّه). ابوطالب قبل از آنکه بشارت بهشت از سوی پروردگارش را دریافت نکرد، از دنیا نرفت».[8]
علاوه بر روایات موجود در منابع شیعی، اهل سنت نیز در منابع کهن خود نقلهایی دارند که اشاره به اطمینان و ایمان قلبی ابوطالب دارد که با وجود آنها نمیتوان کافربودن ابوطالب را پذیرفت. در همین راستا گزارشی از ابن سعد (یکی از بزرگترین مورخان اهل سنت و متوفای قرن سوم) را که ناظر به چگونگی برداشتهشدن حصر مسلمانان در شعب ابیطالب است را به استحضار میرسانیم:
«خداوند متعال پیامبر را آگاه کرد که موریانه تمام مواد عهدنامه ظالمانه مشرکان را از میان برده و تنها نامهای خداوند که در آن عهدنامه بوده باقى گذاشته است. پیامبر(ص) این موضوع را به اطلاع ابوطالب رساند. ... ابوطالب همراه بنى هاشم وارد مسجد الحرام شد و به مشرکان گفت: برادرزادهام - که هرگز به من دروغ نگفته است! - خبر داده که خداوند بر پیماننامه شما موریانه انداخته و موریانه آنچه از ظلم و ستم در آن بوده را زدوده و از میان برده است و امورى هم که منجر به قطع پیوند خویشاوندى بوده از میان رفته و تنها آنچه که نام خدا در آن است، باقى مانده است.
حال اگر برادرزادهام راست گفته باشد شما از این بداندیشى دست بردارید و اگر دروغ گفته باشد او را به شما تسلیم خواهم کرد، میخواهید بکشیدش و میخواهید زندهاش نگه دارید! مشرکان گفتند: پیشنهاد منصفانهاى دادی! و فرستادند که پیماننامه را بیاوردند و چون آوردند، ابوطالب گفت اکنون آنرا بخوانید! مشرکان چون عهدنامه را گشودند دیدند همان طورى است که پیامبر(ص) فرموده و تمام آن جز نامهای خداوند از بین رفته است.
... ابوطالب و یارانش میان پرده کعبه و دیوار کعبه رفته و عرضه داشتند: پروردگارا! ما را در برابر کسانی که بر ما ستم نموده و با ما قطع رحم کردند و امور حلال را براى ما حرام ساختند، یارى ده و پیروز فرما».[9]
هر فرد منصفی تصدیق خواهد کرد که چنین رفتار و گفتاری نمیتواند از یک فرد بیایمان صادر شود.
شیعه معتقد است، از کردار وی و نیز گفتاری که از او - چه نثر و چه شعر - برجای مانده، به دست میآید که ابوطالب قلباً اسلام آورده بود، هر چند به دلایلی مجبور به پنهان کردن ایمان خود بوده است.[1]
بسیاری از اهل سنت چنین اعتقادی نداشته و بر این باورند که بر اساس برخی روایات، ابوطالب در حال کفر از دنیا رفت، ولی به جهت خدمات و ایثارهایی که در حق پیامبر(ص) و مسلمانان داشت، در عذابش تخفیف داده شده و کمترین عذاب - که همان گودال کوچکی از آتش است - برای او در نظر گرفته شده است.
از جمله آن اخبار، به موارد زیر میتوان اشاره کرد:
1. ابوسعید خدری: «نزد پیامبر(ص) سخن از عموی ایشان(ابوطالب) به میان آمد. ایشان فرمودند: شاید شفاعت من شامل او شود. او را در حوضچهای کوچک از آتش قرار میدهند که تا مچ پای او است و مغز او را میجوشاند».[2]
2. عباس بن عبدالمطلب نقل میکند که به پیامبر(ص) گفتم: تو به داد عمویت نمیرسی؟! او نگهبانت بود و برای تو بر دیگران خشمگین میشد! پیامبر(ص) فرمودند: او در گودال کوچکی از آتش است و اگر من نبودم، او در پایینترین قسمت جهنم بود(و عذاب بیشتری داشت)».[3]
3. عباس بن عبدالمطلب: «به پیامبر گفتم: ابوطالب از تو پشتیبانی میکرد و تو را یاری میرساند. آیا این نفعی برای او خواهد داشت: پیامبر(ص): آری؛ او را در آتش سختی دیدم (که عذاب میکشید) و او را از آنجا خارج کرده و در گودال کوچکی از آتش قرار دادم».[4]
در برخی منابع شیعی نیز اخباری دیده میشود که بدون ذکر نام ابوطالب، چنین عذابی را برای عموی پیامبر(ص) نقل کردهاند.[5]
در هر حال، با وجود قرائن فراوانی که ایمان ابوطالب از آنها برداشت میشود، نمیتوان اعتمادی بر روایات ناظر به عذاب ایشان داشت، ضمن اینکه محتوای اینگونه روایات به امامان شیعه، عرضه شده و آن بزرگواران چنین روایاتی را دروغ پنداشته و از ابوطالب و ایمانش دفاع کردهاند:
1. امام صادق(ع) به یونس بن نباته فرمود: «مردم درباره ایمان ابوطالب چه میگویند؟ یونس: مردم میگویند در حوضچه کوچکی از آتش است که تا مغز سرش به جوش میآید. امام فرمود: دشمنان خدا دروغ میگویند! ابوطالب از همنشینان پیامبران، صدّیقان، شهیدان و صالحان است، و آنان همنشینان خوبی برای او هستند».[6]
2. عبدالعظیم حسنی در حالیکه مریض بود به امام رضا(ع) نامهای نوشته و نظر ایشان را پیرامون صحت روایتی با این مضمون که ابوطالب در حوضچه کوچکی از آتش است جویا شد. امام رضا(ع) در پاسخ نگاشت: «بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ اما بعد؛ اگر تو در ایمان ابوطالب شک داری؛ جایگاهت در دوزخ خواهد بود».[7]
3. راوی: به امام صادق(ع) گفتم: مردم در مورد ابوطالب گمان میبرند که در حوضچهای از آتش است. امام(ع) فرمود: دروغ میگویند. جبرئیل چنین چیزی را به پیامبر(ص) نگفت! راوی: پس جبرئیل چه گفت؟ امام: جبرئیل بر پیامبر نازل شده و گفت: پروردگار بر تو سلام فرستاد و فرمود: اصحاب کهف ایمان خود را مخفى کرده و اظهار کفر کردند پس خدا به آنها دو پاداش داد، ابوطالب نیز ایمانش را مخفى و اظهار شرک کرد پس خداوند به او نیز دو پاداش داد (پاداش ایمان و پاداش تقیّه). ابوطالب قبل از آنکه بشارت بهشت از سوی پروردگارش را دریافت نکرد، از دنیا نرفت».[8]
علاوه بر روایات موجود در منابع شیعی، اهل سنت نیز در منابع کهن خود نقلهایی دارند که اشاره به اطمینان و ایمان قلبی ابوطالب دارد که با وجود آنها نمیتوان کافربودن ابوطالب را پذیرفت. در همین راستا گزارشی از ابن سعد (یکی از بزرگترین مورخان اهل سنت و متوفای قرن سوم) را که ناظر به چگونگی برداشتهشدن حصر مسلمانان در شعب ابیطالب است را به استحضار میرسانیم:
«خداوند متعال پیامبر را آگاه کرد که موریانه تمام مواد عهدنامه ظالمانه مشرکان را از میان برده و تنها نامهای خداوند که در آن عهدنامه بوده باقى گذاشته است. پیامبر(ص) این موضوع را به اطلاع ابوطالب رساند. ... ابوطالب همراه بنى هاشم وارد مسجد الحرام شد و به مشرکان گفت: برادرزادهام - که هرگز به من دروغ نگفته است! - خبر داده که خداوند بر پیماننامه شما موریانه انداخته و موریانه آنچه از ظلم و ستم در آن بوده را زدوده و از میان برده است و امورى هم که منجر به قطع پیوند خویشاوندى بوده از میان رفته و تنها آنچه که نام خدا در آن است، باقى مانده است.
حال اگر برادرزادهام راست گفته باشد شما از این بداندیشى دست بردارید و اگر دروغ گفته باشد او را به شما تسلیم خواهم کرد، میخواهید بکشیدش و میخواهید زندهاش نگه دارید! مشرکان گفتند: پیشنهاد منصفانهاى دادی! و فرستادند که پیماننامه را بیاوردند و چون آوردند، ابوطالب گفت اکنون آنرا بخوانید! مشرکان چون عهدنامه را گشودند دیدند همان طورى است که پیامبر(ص) فرموده و تمام آن جز نامهای خداوند از بین رفته است.
... ابوطالب و یارانش میان پرده کعبه و دیوار کعبه رفته و عرضه داشتند: پروردگارا! ما را در برابر کسانی که بر ما ستم نموده و با ما قطع رحم کردند و امور حلال را براى ما حرام ساختند، یارى ده و پیروز فرما».[9]
هر فرد منصفی تصدیق خواهد کرد که چنین رفتار و گفتاری نمیتواند از یک فرد بیایمان صادر شود.
[1]. برای اطلاعات بیشتر ر.ک: 3414؛ ایمان ابوطالب.
[2]. أبو حاتم دارمی بُستی، محمد بن حبان، صحیح ابن حبان، محقق، شعیب الأرنؤوط، ج 14، ص 168، بیروت، مؤسسة الرسالة، چاپ دوم، 1414ق.
[3]. بخاری، محمد بن إسماعیل، الجامع المسند الصحیح المختصر من أمور رسول الله و سننه و أیامه(صحیح البخاری)، محقق، محمد زهیر بن ناصر الناصر، شرح، تعلیق، دیب البغا، مصطفى، ج 5، ص 52، بیروت، دار طوق النجاة، چاپ اول، 1422ق؛ أبو بکر بن أبی شیبة، عبد الله بن محمد، الکتاب المصنف فی الأحادیث و الآثار، محقق، کمال یوسف الحوت، ج 7، ص 53، ریاض، مکتبة الرشد، چاپ اول، 1409ق.
[4]. قشیری، مسلم بن الحجاج، المسند الصحیح المختصر بنقل العدل عن العدل إلى رسول الله(ص)(صحیح مسلم)، محقق، عبد الباق، محمد فؤاد، ج 1، ص 195، بیروت، دار إحیاء التراث العرب، بیتا؛ قرشی أسدی، عبد الله بن الزبیر، مسند الحمیدی، محقق، حسن سلیم أسد الدَّارَانیّ، ج 1، ص 422، دمشق، دار السقا، چاپ اول، 1996م.
[5]. کوفی، محمد بن محمد اشعث، الجعفریات(الأشعثیات)، ص 191، تهران، مکتبة نینوی الحدیثة، چاپ اول، بیتا؛ راوندی کاشانی، فضل الله بن علی، ص 10، النوادر، محقق، مصحح، صادقی اردستانی، احمد، قم، دار الکتاب، چاپ اول، بی تا.
[6]. کراجکی، محمد بن علی، کنز الفوائد، محقق، مصحح، نعمة، عبد الله، ج 1، ص 183، قم، دارالذخائر، چاپ اول، 1410ق.
[7]. موسوى، فخار بن معد، إیمان أبی طالب( الحجة على الذاهب إلى کفر أبی طالب)، محقق، بحرالعلوم، محمد، ص 82، قم، دار سید الشهداء للنشر، چاپ اول، 1410ق؛ مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، دار إحیاء التراث العربی، ج 35، ص 111، بیروت، چاپ دوم، 1403ق.
[8]. إیمان أبی طالب (الحجة على الذاهب إلى کفر أبی طالب)، ص 84.
[9]. ابن سعد کاتب واقدی، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج 1، ص 148- 149، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ دوم، 1418ق.