کد سایت
fa55479
کد بایگانی
68251
نمایه
زمهریر و سرمای شدید در جهنم
طبقه بندی موضوعی
تفسیر,انفاق و قرض الحسنه,ثواب و عقاب
برچسب
بهشت|عذاب|جهنم|گرما|زمهریر|سرمای شدید|آیه 13 انسان
خلاصه پرسش
آیا سرمای شدید هم میتواند در جهنم وسیله عذاب باشد؟!
پرسش
آیا در جهنم سرما هم وجود دارد؟ چرا خداوند به جای سرما، در جهنم گرما قرار داده است؟
پاسخ اجمالی
مؤمنانی که دعوت پیامبران الهی را اجابت کرده، در راه انجام وظیفه دینی در برابر مشکلات و سختیها استقامت نموده و صبر پیشه کرده، و با کفر و شرک مبارزه نمودهاند، خداوند در برابر این ایمان و مجاهدت آنها، بهشت و سکونت در جوار رحمت کبریایى را براى آنان مقرر فرموده، و در همین راستا چنین میفرماید: «مُتَّکِئِینَ فِیها عَلَى الْأَرائِکِ لا یَرَوْنَ فِیها شَمْساً وَ لا زَمْهَرِیراً»؛[1] در آنجا(بهشت) بر تختها تکیه زدهاند، هیچ گرما و سرمایى را احساس نمیکنند.
تکیه کردن بر تختها اشاره به آرامش و راحتى کامل آنها است؛ چرا که انسان معمولاً در حال آرامش در چنین حالتى به سر میبرد. «لا یَرَوْنَ فِیها شَمْساً» نیز اشاره به معتدل بودن هواى بهشت دارد؛ یعنی ایمن از حرارت خورشید خواهند بود. البته این به تنهایی بدان معنا نیست که خورشید و ماه در آنجا وجود نداشته باشد، بلکه با وجود سایههاى درختان بهشتى تابش ناراحت کننده خورشید وجود ندارد.[2]
البته برخی معتقدند که در بهشت نیازی به نور خورشید و ماه نیست؛ به دلیل آنکه بهشت بدون خورشید و ماه روشن بوده، و روشناییاش به نور پروردگار است.[3]
«زمهریر» از ماده «زمهر» به معناى شدت سرما است،[4] از مقابله شمس به دست میآید که زمهریر به معناى سرما است؛ یعنى بهشتیان حرارت آفتاب و شدت سرما را احساس نمیکنند.
البته مفسران قرآن در معنای زمهریر اختلاف نظر دارند.
برخی معتقدند با توجه به مقابله «شمس» منظور از «زمهریر» در اینجا مهتاب است. بنابر این تأویل جمله «لا یَرَوْنَ فِیها شَمْساً وَ لا زَمْهَرِیراً»، در حقیقت چنین است: «لا یرون فیها شمساً و لا قمراً».[5]
بعضی میگویند: زمهریر چیزی شبیه برف ریز مثل سر سوزن و در نهایت سردی است.[6]
گفتنی است که در ذیل آیه فوق در تفاسیر روایتی نقل شده است که در جهنم نقطهاى وجود دارد که از شدت سرما اعضاى بدن از هم متلاشى میشود.[7]
اگر این روایت را بپذیریم، زمهریر که سرمای شدید است، میتواند مانند گرما و آتش وسیله عذاب برای گناهکاران باشد؛ یعنی همانگونه که گرمای زیاد باعث عذاب است، سرمای زیاد نیز اینگونه است.
تکیه کردن بر تختها اشاره به آرامش و راحتى کامل آنها است؛ چرا که انسان معمولاً در حال آرامش در چنین حالتى به سر میبرد. «لا یَرَوْنَ فِیها شَمْساً» نیز اشاره به معتدل بودن هواى بهشت دارد؛ یعنی ایمن از حرارت خورشید خواهند بود. البته این به تنهایی بدان معنا نیست که خورشید و ماه در آنجا وجود نداشته باشد، بلکه با وجود سایههاى درختان بهشتى تابش ناراحت کننده خورشید وجود ندارد.[2]
البته برخی معتقدند که در بهشت نیازی به نور خورشید و ماه نیست؛ به دلیل آنکه بهشت بدون خورشید و ماه روشن بوده، و روشناییاش به نور پروردگار است.[3]
«زمهریر» از ماده «زمهر» به معناى شدت سرما است،[4] از مقابله شمس به دست میآید که زمهریر به معناى سرما است؛ یعنى بهشتیان حرارت آفتاب و شدت سرما را احساس نمیکنند.
البته مفسران قرآن در معنای زمهریر اختلاف نظر دارند.
برخی معتقدند با توجه به مقابله «شمس» منظور از «زمهریر» در اینجا مهتاب است. بنابر این تأویل جمله «لا یَرَوْنَ فِیها شَمْساً وَ لا زَمْهَرِیراً»، در حقیقت چنین است: «لا یرون فیها شمساً و لا قمراً».[5]
بعضی میگویند: زمهریر چیزی شبیه برف ریز مثل سر سوزن و در نهایت سردی است.[6]
گفتنی است که در ذیل آیه فوق در تفاسیر روایتی نقل شده است که در جهنم نقطهاى وجود دارد که از شدت سرما اعضاى بدن از هم متلاشى میشود.[7]
اگر این روایت را بپذیریم، زمهریر که سرمای شدید است، میتواند مانند گرما و آتش وسیله عذاب برای گناهکاران باشد؛ یعنی همانگونه که گرمای زیاد باعث عذاب است، سرمای زیاد نیز اینگونه است.
[1]. انسان، 13.
[2]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تفسیر نمونه، ج 25، ص 363، تهران، دار الکتب الاسلامیه، چاپ اول، 1374ش.
[3]. مظهری، محمد ثناءالله، التفسیر المظهری، تحقیق، تونسی، غلام نبی، ج 10، ص 157، پاکستان، مکتبة رشدیة، 1412ق.
[4]. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج 4، ص 330، بیروت، دار صادر، چاپ سوم، 1414ق.
[5]. ر. ک: اندلسی، ابو حیان محمد بن یوسف، البحر المحیط فی التفسیر، تحقیق، محمد جمیل، صدقی، ج 19، 362، بیروت، دار الفکر، 1420ق؛ ابن جوزی، ابوالفرج عبدالرحمن بن علی، زاد المسیر فی علم التفسیر، تحقیق، المهدی، عبدالرزاق، ج 4، ص 378، بیروت، دار الکتاب العربی، چاپ اول، 1422ق.
[6]. ر. ک: قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لأحکام القرآن، ج 20، ص 138، تهران، ناصر خسرو، چاپ اول، 1364ش. رشیدالدین میبدی، احمد بن ابی سعد، کشف الأسرار و عدة الأبرار، تحقیق، حکمت، علی اصغر، ج 10، ص 322، تهران، امیر کبیر، چاپ پنجم، 1371ش.
[7]. سیوطی، جلال الدین، الدر المنثور فی تفسیر المأثور، ج 6، ص 300، قم، کتابخانه آیة الله مرعشی نجفی، 1404ق.