کد سایت
fa56502
کد بایگانی
69444
نمایه
تربیت دینی و انواع آن
طبقه بندی موضوعی
نظری
برچسب
قلب|عقل|تربیت|تربیت دینی|تربیت درونی|تربیت بیرونی
خلاصه پرسش
آیا تربیت دینی شامل تربیتهای جسمی، عقلی و قلبی میشود و کدامشان دارای اهمیت بیشتری است؟
پرسش
تربیت چیست؟ فرق تربیت از درون(تربیت باطنی) با تربیت از بیرون(تربیت ظاهری) چیست؟ آیا تربیت انسان از درون اولویت دارد؟ به چه دلیل؟
پاسخ اجمالی
تربیت دینی؛ یعنی فراهم کردن زمینه شکوفایی فطرت توحیدی انسان و تجلّی آن در عمل عبادی وی. تربیت دینی، به سه نوع بدنى(ظاهری و بیرونی)، عقلى و قلبى(روحی، باطنی و درونی) تقسیم میشود.
اسلام ضمن اهمیت دادن به همه انواع تربیت هیچیک از آنها را به طور انفرادى نمیپذیرد و اولویت نمیدهد، بلکه جسم، عقل و قلب و روان آدمى را به شکلى جامع و متعادل تربیت میکند، بهگونهاى که هیچیک از ابعاد وجودى او معطّل نماند و در پرورش هر یک از آنها نیز افراط و تفریط نشود. البته اصالت مربوط به تربیت درونی و روحانی انسان است و همیشه جسم ابزار روح بوده و تنها باید به نیازمندیهاى جسمى به عنوان وسیله - نه به عنوان هدف - نگاه شود.
اسلام ضمن اهمیت دادن به همه انواع تربیت هیچیک از آنها را به طور انفرادى نمیپذیرد و اولویت نمیدهد، بلکه جسم، عقل و قلب و روان آدمى را به شکلى جامع و متعادل تربیت میکند، بهگونهاى که هیچیک از ابعاد وجودى او معطّل نماند و در پرورش هر یک از آنها نیز افراط و تفریط نشود. البته اصالت مربوط به تربیت درونی و روحانی انسان است و همیشه جسم ابزار روح بوده و تنها باید به نیازمندیهاى جسمى به عنوان وسیله - نه به عنوان هدف - نگاه شود.
پاسخ تفصیلی
ا. مفهومشناسی «تربیت»
در لغت؛ واژه «تربیت» از «ربوّ» به معنای زیادی و افزونی و رشد آمده است.[1] راغب اصفهانی در اینباره میگوید: «رَبَیتُ» از واژه «ربوّ» است و گفتهاند اصلش از مضاعف یعنی «ربّ» است.[2] ربّ، در اصل به معنای تربیت است، و معنای آن ایجاد چیزی یا حالتی، به تدریج و در مراحل مختلف است تا به حدّ کمال و تامّ خود برسد.[3]
با توجه به معنا و مفهوم یاد شده؛ در بحث تربیت انسان، مفهوم و واژه تربیت بر پرورش استعدادها و تواناییهای انسان دلالت میکند؛[4] یعنی زمینهای فراهم شود که استعدادهای انسان به تدریج شکوفا شود، تا به حالت نهایی و کمال خود برسد.
ب. مفهوم «تربیت دینی»
مقصود از تربیت دینی؛ فراهم کردن زمینه شکوفایی فطرت توحیدی انسان و تجلّی آن در عمل عبادی وی است.[5]
ج. انواع تربیت
به طور کلی؛ با توجه به ابعادى که در انسان مورد پرورش قرار میگیرد، تربیت دینی به سه نوع بدنى(ظاهری و بیرونی)، عقلى و قلبى(باطنی و درونی) تقسیم میشود.
1. تربیت بدنى
تربیت بدنى عبارت است از: پرورش دادن جسم بهطورى که بتواند به وظیفهاش عملکرده و در مقابل بیماریها مقاومت کند.[6]
تربیت جسم؛ تربیتی مادی و بیرونی است که بسیارى از مکتبها، در گذشته و حال بدان پرداختهاند و برایش برنامهریزیها کرده و به آن ارزش نهادهاند، امّا فرق اساسى آنها با اسلام در نوع نگرش به این امر است. آنها به تربیت جسم به عنوان یک هدف و تنپروری مینگرند و در نتیجه همه تلاش آنان در این راستا است. امّا اسلام تربیت جسم را براى خدمت به عقل و قلب و روح میخواهد، نه به عنوان یک هدف، بلکه به عنوان ظرف و مرکب روح به آن توجّه میکند. اینگونه است که در دعای کمیل از خدایمان میخواهیم که «قوِّ علی خدمتک جوارحی».
اسلام انسان را به پرورش جسم توصیه میکند، نه تنپرورى به معناى تنبلى و نفسپرورى. اسلام با تنپرورى مخالف است و هیچگاه آنرا نمیپسندد؛ زیرا تنپرورى پیروى از هوا و هوس و پاسخ مثبت دادن به تمام خواستههاى نفسانى است، در حالیکه تمام دستوراتى که اسلام در مورد استفاده از غذاهاى پاک و حلال و رعایت بهداشت صادر کرده، بر عکس آن است.[7]
2. تربیت عقلى
تربیت عقل عبارت است از: پرورش و شکوفایى استعداد تعقّلِ نهفته در انسان به منظور دستیابى به حقیقت و واقعیّت.[8]
این نوع تربیت نیز در اسلام مورد توجّه قرار گرفته، و براى آن ارزش ویژهاى باز شده است.[9] شهید مطهرى در این رابطه مینویسد: «اسلام یک دینِ طرفدار عقل است و به نحو شدیدى هم روى این استعداد تکیه کرده است؛ نه فقط با او مبارزه نکرده، بلکه از او کمک و تاکید خواسته است، و تایید خود را همیشه از عقل میخواهد. در این زمینه آیات قرآن زیاد است، آیات دعوت به تعقّل و تفکّر، یا آیاتى که به شکلى مطالب را طرح کردهاند که فکرانگیز و اندیشهانگیز است».[10]
اسلام براى پرورش و شکوفایى عقل، راههاى عملى گوناگونى ارائه داده است که تمام انسانها، در هر سطحى باشند، میتوانند از آنها بهره گیرند؛ از جمله به اندیشیدن درباره نظام آفرینش،[11] خلقت انسان،[12] موجودات زنده دیگر،[13] و تاریخ گذشتگان[14] سفارش میکند.
3. تربیت قلبی
قلب، کانون عواطف و احساسات انسان است که اگر به طور صحیح پرورش نیابد، پیامدهاى ناهنجارى دارد که جبران آنها به آسانى امکانپذیر نیست. پیامبر گرامى اسلام(ص) فرمود: «هرگاه قلب شخص پاکیزه گردد، جسدش نیز پاکیزه شود و اگر قلب پلید گردد، جسد هم پلید میشود».[15]
میتوان گفت: سرنوشت آدمى و سعادت و شقاوت او بستگى به این دارد که قلبش بهگونهاى صحیح تربیت شود. این سخن، دیدگاه قرآن مجید درباره فرجام انسان است: «در آن روز(قیامت) که مال و فرزندان سودى نمیبخشد، مگر کسى که با قلب سلیم به پیشگاه خدا آید!».[16]
پس ضرورى است که انسان، توجّه کامل به قلب خویش داشته باشد. آنرا در مسیر صحیح تربیت کند، بهداشت و درمانش را رعایت نماید، آسیبهایش را بزداید و او را در راه اعتلا و بالندگى کمک کند تا سرمایه عمر بیهوده از کف نرود؛ از اینرو در نظام تربیتى اسلام توجه کافى نسبت به پرورش قلب به عنوان یک تربیت درونی و باطنی شده، بهگونهاى که ارزندهترین تحفه الهى به بشر؛ یعنى قرآن مجید، در ظرف قلب قرار گرفته است: «مسلّماً این(قرآن) از سوى پروردگار جهانیان نازل شده است! روح الامین(جبرئیل) آنرا نازل کرده است. بر قلب [پاک] تو، تا از انذارکنندگان باشى!».[17]
همچنین مشاهده آخرین درجه نزدیکى به خدا؛ یعنى معراج رسول اکرم(ص) را بر عهده دل نهاده و فرموده است: «سپس [پیامبر] نزدیک شد و نزدیک شد تا اندازه دو کمان یا نزدیکتر، و خداوند به بنده خود هر چه باید وحى کند، وحى کرد، دل آنچه را که دید، دروغ نشمرد».[18]
نظر نهایى قرآن پیرامون قلب، که پس از یازده سوگند بیان شد چنین است: «هر کس در پاکى نفس کوشید، رستگار شد و هر که در پلیدیاش فروپوشید، ناامید گشت».[19]
لزوم هماهنگى بین تربیت درونی و بیرونی
هر یک از انواع تربیتى که ذکر شد، در جهان پیروانى دارد؛ به این معنا که برخى، تنها به تربیت بدنى پرداخته، هیچگاه به فکر پرورش عقل یا قلب خود به عنوان تربیت باطنی نیستند، عدهاى نیز تمام توجه خویش را صرف پرورش فکر و عقل خویش میکنند و از رسیدگى به بدن و شکوفایى حالات روح و قلب غافل میمانند و دسته سوم نیز کسانیاند که کارى به جسم و عقل ندارند و معتقدند که تنها راه سعادت بشر تزکیه روح و پرواز دل است و تمام سرمایه آدمى باید صرف هموار کردن راه دل شود، اگر چه به پایمال کردن عقل و نیستى بدن نیز منجر شود.
اما اسلام ضمن اهمیت دادن به همه انواع تربیت هیچیک از آنها را به طور انفرادى نمیپذیرد و اولویت نمیدهد، بلکه جسم، عقل و روان آدمى را به شکلى جامع و متعادل تربیت میکند، بهگونهاى که هیچیک از ابعاد وجودى او معطّل نماند و در پرورش هر یک از آنها نیز افراط و تفریط نشود؛[20] زیرا انسان داراى سرشتى خاکى و مادى و محسوس است[21] که بدن نامیده میشود و همچنین داراى وجودى نامحسوس است که از آن به روح تعبیر میگردد.[22] تعلیم و تربیت انسان باید در هر دو جهت و بهطور هماهنگ پیش برود.[23]
البته اصالت، مربوط به تربیت درونی و روحانی انسان است و همیشه جسم، ابزار روح بوده و تنها باید به نیازمندیهاى جسمى به عنوان وسیله - نه به عنوان هدف - نگاه شود. در عین حال باید از افراط و تفریط در پرداختن به جسم تنها و یا روح تنها - که موجب اختلالات جسمانى و ناهنجاریهاى روانى میشود - پرهیز کرد.[24]
سرشت خاکى و جنبه مادى انسان، همواره وى را به طرف خاک و ارزشهاى فانى سوق میدهد و بُعد ملکوتى، او را به سوى جنبههاى روحى و ارزشهاى معنوى و عالم ملکوت میخواند. اصولاً نفس انسان، میدانى از مجموعه برآیندهاى این دو کشش و کوشش است. در عین حال، براى انسان از دیدگاه قرآن، یک سیر و حرکت تکاملى در نظر گرفته شده است. سیرى که از ماده آغاز میشود و به تدریج همراه و همزمان با برخوردارى از عواطف و احساسات و نیازمندیهاى طبیعى، مبارزهاى پیگیر در جهت جذب و یا دفع وابستگیهاى مادى و علایق شهوانى و نفسانى در پیشرو دارد، به طورى که اگر جنبههاى عقلانى بر هواهاى نفسانى غلبه یابد و انسان، راه تزکیه و رستگاری را بپیماید، به اعلى علیین صعود میکند و به لقاءالله راه مییابد و اگر جنبههاى نفسانى و شیطانى انسان قوّت یابد و عقل و جنبههاى روحى تحتالشعاع آن قرار گیرد، انسان راه انحراف و فساد را میپیماید و به اسفل السافلین سقوط میکند.[25]
پس تربیت به خاطر اهداف عالى و ارزشمندش؛ شامل جنبههاى جسمى و روحى، فردى، اجتماعى و ... میشود و سیستم و نظام تربیتى اسلام یک سیستم جامع و هماهنگ است. این جامعیت و هماهنگى را با نگاهى گذرا به آیات، روایات، عبادات، معاملات فقه اسلامى و کتابهاى اخلاقى به روشنى میتوان دریافت.
در لغت؛ واژه «تربیت» از «ربوّ» به معنای زیادی و افزونی و رشد آمده است.[1] راغب اصفهانی در اینباره میگوید: «رَبَیتُ» از واژه «ربوّ» است و گفتهاند اصلش از مضاعف یعنی «ربّ» است.[2] ربّ، در اصل به معنای تربیت است، و معنای آن ایجاد چیزی یا حالتی، به تدریج و در مراحل مختلف است تا به حدّ کمال و تامّ خود برسد.[3]
با توجه به معنا و مفهوم یاد شده؛ در بحث تربیت انسان، مفهوم و واژه تربیت بر پرورش استعدادها و تواناییهای انسان دلالت میکند؛[4] یعنی زمینهای فراهم شود که استعدادهای انسان به تدریج شکوفا شود، تا به حالت نهایی و کمال خود برسد.
ب. مفهوم «تربیت دینی»
مقصود از تربیت دینی؛ فراهم کردن زمینه شکوفایی فطرت توحیدی انسان و تجلّی آن در عمل عبادی وی است.[5]
ج. انواع تربیت
به طور کلی؛ با توجه به ابعادى که در انسان مورد پرورش قرار میگیرد، تربیت دینی به سه نوع بدنى(ظاهری و بیرونی)، عقلى و قلبى(باطنی و درونی) تقسیم میشود.
1. تربیت بدنى
تربیت بدنى عبارت است از: پرورش دادن جسم بهطورى که بتواند به وظیفهاش عملکرده و در مقابل بیماریها مقاومت کند.[6]
تربیت جسم؛ تربیتی مادی و بیرونی است که بسیارى از مکتبها، در گذشته و حال بدان پرداختهاند و برایش برنامهریزیها کرده و به آن ارزش نهادهاند، امّا فرق اساسى آنها با اسلام در نوع نگرش به این امر است. آنها به تربیت جسم به عنوان یک هدف و تنپروری مینگرند و در نتیجه همه تلاش آنان در این راستا است. امّا اسلام تربیت جسم را براى خدمت به عقل و قلب و روح میخواهد، نه به عنوان یک هدف، بلکه به عنوان ظرف و مرکب روح به آن توجّه میکند. اینگونه است که در دعای کمیل از خدایمان میخواهیم که «قوِّ علی خدمتک جوارحی».
اسلام انسان را به پرورش جسم توصیه میکند، نه تنپرورى به معناى تنبلى و نفسپرورى. اسلام با تنپرورى مخالف است و هیچگاه آنرا نمیپسندد؛ زیرا تنپرورى پیروى از هوا و هوس و پاسخ مثبت دادن به تمام خواستههاى نفسانى است، در حالیکه تمام دستوراتى که اسلام در مورد استفاده از غذاهاى پاک و حلال و رعایت بهداشت صادر کرده، بر عکس آن است.[7]
2. تربیت عقلى
تربیت عقل عبارت است از: پرورش و شکوفایى استعداد تعقّلِ نهفته در انسان به منظور دستیابى به حقیقت و واقعیّت.[8]
این نوع تربیت نیز در اسلام مورد توجّه قرار گرفته، و براى آن ارزش ویژهاى باز شده است.[9] شهید مطهرى در این رابطه مینویسد: «اسلام یک دینِ طرفدار عقل است و به نحو شدیدى هم روى این استعداد تکیه کرده است؛ نه فقط با او مبارزه نکرده، بلکه از او کمک و تاکید خواسته است، و تایید خود را همیشه از عقل میخواهد. در این زمینه آیات قرآن زیاد است، آیات دعوت به تعقّل و تفکّر، یا آیاتى که به شکلى مطالب را طرح کردهاند که فکرانگیز و اندیشهانگیز است».[10]
اسلام براى پرورش و شکوفایى عقل، راههاى عملى گوناگونى ارائه داده است که تمام انسانها، در هر سطحى باشند، میتوانند از آنها بهره گیرند؛ از جمله به اندیشیدن درباره نظام آفرینش،[11] خلقت انسان،[12] موجودات زنده دیگر،[13] و تاریخ گذشتگان[14] سفارش میکند.
3. تربیت قلبی
قلب، کانون عواطف و احساسات انسان است که اگر به طور صحیح پرورش نیابد، پیامدهاى ناهنجارى دارد که جبران آنها به آسانى امکانپذیر نیست. پیامبر گرامى اسلام(ص) فرمود: «هرگاه قلب شخص پاکیزه گردد، جسدش نیز پاکیزه شود و اگر قلب پلید گردد، جسد هم پلید میشود».[15]
میتوان گفت: سرنوشت آدمى و سعادت و شقاوت او بستگى به این دارد که قلبش بهگونهاى صحیح تربیت شود. این سخن، دیدگاه قرآن مجید درباره فرجام انسان است: «در آن روز(قیامت) که مال و فرزندان سودى نمیبخشد، مگر کسى که با قلب سلیم به پیشگاه خدا آید!».[16]
پس ضرورى است که انسان، توجّه کامل به قلب خویش داشته باشد. آنرا در مسیر صحیح تربیت کند، بهداشت و درمانش را رعایت نماید، آسیبهایش را بزداید و او را در راه اعتلا و بالندگى کمک کند تا سرمایه عمر بیهوده از کف نرود؛ از اینرو در نظام تربیتى اسلام توجه کافى نسبت به پرورش قلب به عنوان یک تربیت درونی و باطنی شده، بهگونهاى که ارزندهترین تحفه الهى به بشر؛ یعنى قرآن مجید، در ظرف قلب قرار گرفته است: «مسلّماً این(قرآن) از سوى پروردگار جهانیان نازل شده است! روح الامین(جبرئیل) آنرا نازل کرده است. بر قلب [پاک] تو، تا از انذارکنندگان باشى!».[17]
همچنین مشاهده آخرین درجه نزدیکى به خدا؛ یعنى معراج رسول اکرم(ص) را بر عهده دل نهاده و فرموده است: «سپس [پیامبر] نزدیک شد و نزدیک شد تا اندازه دو کمان یا نزدیکتر، و خداوند به بنده خود هر چه باید وحى کند، وحى کرد، دل آنچه را که دید، دروغ نشمرد».[18]
نظر نهایى قرآن پیرامون قلب، که پس از یازده سوگند بیان شد چنین است: «هر کس در پاکى نفس کوشید، رستگار شد و هر که در پلیدیاش فروپوشید، ناامید گشت».[19]
لزوم هماهنگى بین تربیت درونی و بیرونی
هر یک از انواع تربیتى که ذکر شد، در جهان پیروانى دارد؛ به این معنا که برخى، تنها به تربیت بدنى پرداخته، هیچگاه به فکر پرورش عقل یا قلب خود به عنوان تربیت باطنی نیستند، عدهاى نیز تمام توجه خویش را صرف پرورش فکر و عقل خویش میکنند و از رسیدگى به بدن و شکوفایى حالات روح و قلب غافل میمانند و دسته سوم نیز کسانیاند که کارى به جسم و عقل ندارند و معتقدند که تنها راه سعادت بشر تزکیه روح و پرواز دل است و تمام سرمایه آدمى باید صرف هموار کردن راه دل شود، اگر چه به پایمال کردن عقل و نیستى بدن نیز منجر شود.
اما اسلام ضمن اهمیت دادن به همه انواع تربیت هیچیک از آنها را به طور انفرادى نمیپذیرد و اولویت نمیدهد، بلکه جسم، عقل و روان آدمى را به شکلى جامع و متعادل تربیت میکند، بهگونهاى که هیچیک از ابعاد وجودى او معطّل نماند و در پرورش هر یک از آنها نیز افراط و تفریط نشود؛[20] زیرا انسان داراى سرشتى خاکى و مادى و محسوس است[21] که بدن نامیده میشود و همچنین داراى وجودى نامحسوس است که از آن به روح تعبیر میگردد.[22] تعلیم و تربیت انسان باید در هر دو جهت و بهطور هماهنگ پیش برود.[23]
البته اصالت، مربوط به تربیت درونی و روحانی انسان است و همیشه جسم، ابزار روح بوده و تنها باید به نیازمندیهاى جسمى به عنوان وسیله - نه به عنوان هدف - نگاه شود. در عین حال باید از افراط و تفریط در پرداختن به جسم تنها و یا روح تنها - که موجب اختلالات جسمانى و ناهنجاریهاى روانى میشود - پرهیز کرد.[24]
سرشت خاکى و جنبه مادى انسان، همواره وى را به طرف خاک و ارزشهاى فانى سوق میدهد و بُعد ملکوتى، او را به سوى جنبههاى روحى و ارزشهاى معنوى و عالم ملکوت میخواند. اصولاً نفس انسان، میدانى از مجموعه برآیندهاى این دو کشش و کوشش است. در عین حال، براى انسان از دیدگاه قرآن، یک سیر و حرکت تکاملى در نظر گرفته شده است. سیرى که از ماده آغاز میشود و به تدریج همراه و همزمان با برخوردارى از عواطف و احساسات و نیازمندیهاى طبیعى، مبارزهاى پیگیر در جهت جذب و یا دفع وابستگیهاى مادى و علایق شهوانى و نفسانى در پیشرو دارد، به طورى که اگر جنبههاى عقلانى بر هواهاى نفسانى غلبه یابد و انسان، راه تزکیه و رستگاری را بپیماید، به اعلى علیین صعود میکند و به لقاءالله راه مییابد و اگر جنبههاى نفسانى و شیطانى انسان قوّت یابد و عقل و جنبههاى روحى تحتالشعاع آن قرار گیرد، انسان راه انحراف و فساد را میپیماید و به اسفل السافلین سقوط میکند.[25]
پس تربیت به خاطر اهداف عالى و ارزشمندش؛ شامل جنبههاى جسمى و روحى، فردى، اجتماعى و ... میشود و سیستم و نظام تربیتى اسلام یک سیستم جامع و هماهنگ است. این جامعیت و هماهنگى را با نگاهى گذرا به آیات، روایات، عبادات، معاملات فقه اسلامى و کتابهاى اخلاقى به روشنى میتوان دریافت.
[1]. ر.ک: ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج 14، ص 304 – 307، بیروت، دار صادر، چاپ سوم.
[2]. راغب اصفهانى، حسین بن محمد، مفردات الفاظ قرآن، ص 340، بیروت، دار القلم، چاپ اول، 1412ق.
[3]. همان، ص 336.
[4]. ابوطالبی، مهدی، تربیت دینی از دیدگاه امام علی(ع)، ص 17، قم، مرکز انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی،چاپ سوم، 1388ش.
[5]. همان، ص 23.
[6]. الهامى نیا، على اصغر، تعلیم و تربیت در اسلام، ص 91، قم، اداره آموزشهاى عقیدتى سیاسى نمایندگى ولى فقیه در سپاه، چاپ اول، 1376ش.
[7]. ر.ک: مطهری، مرتضی، تعلیم و تربیت در اسلام، ص 270 – 271، تهران، صدرا.
[8]. الهامى نیا، على اصغر، تعلیم و تربیت در اسلام، ص 94.
[9]. ر.ک: «عقل و گستره فعالیت آن»، سؤال 227؛ «تعقل، تفکر و تدبر و تفاوت میان آنها»، سؤال 26661؛ «رابطه عقل و دین»، سؤال 12105.
[10]. مطهری، مرتضی، تعلیم و تربیت در اسلام، ص 271.
[11]. آل عمران، 190.
[12]. طارق، 5.
[13]. نحل، 68 – 69.
[14]. غافر، 21.
[15]. شیخ صدوق، محمد بن على، الخصال، ج 1، ص 31، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، 1362ش.
[16]. شعراء، 88 – 89.
[17]. شعراء، 192 – 194.
[18]. نجم، 8 – 11.
[19]. شمس، 9 – 10.
[20]. الهامى نیا، على اصغر، تعلیم و تربیت در اسلام، ص 106 – 107.
[21]. هود، 61؛ طه، 55؛ حج، 5؛ انعام، 2؛ صافات، 11.
[22]. سوره ص، 72؛ مؤمنون، 12 – 14؛ سجده، 7 – 9.
[23]. ر.ک: «رابطه روح و بدن»، سؤال 2250؛ «رابطه میان نفس، روح، جان، عقل، ذهن و فطرت»، سؤال 2332؛ «سعادت و کمال انسان»، سؤال 91.
[24]. ر.ک: اعراف، 10؛ حجر، 19 – 20؛ قصص، 77.
[25]. فرهادیان، رضا، مبانى تعلیم و تربیت در قرآن و احادیث، ص 22، قم، مؤسسه بوستان کتاب، چاپ چهارم، 1390ش.