کد سایت
fa69194
کد بایگانی
84820
نمایه
برخورد زشت منافقان با مؤمنان
طبقه بندی موضوعی
تفسیر
خلاصه پرسش
استهزای خداوند نسبت به منافقان و مشرکان چگونه است و چرا آنان را استهزا میکند؟
پرسش
تفسیر آیه 79 سوره توبه چیست؟
پاسخ اجمالی
مسخرهکردن خدا بدان معنا میتواند باشد که خدا پاسخ تمسخر مسخرهکنندگان را خواهد داد و یا آنکه موقعیتى برای چنین مسخرهکنندگانی پیش خواهد آورد که آنان مورد تمسخر دیگران قرار گیرند.
در همین راستا به بررسی یکی از آیات ناظر به تمسخر خدا میپردازیم.
از آنجا که منافقان به خدا و ارزشهاى الهى ایمان واقعی نداشتند، نمیتوانستند از ایمان مؤمنان واقعی و فداکاریهاشان در راه خدا، تصور درستی داشته باشند؛ لذا تلاش و فداکاری آنان را به تمسخر میگرفتند.
قرآن کریم در آیه 79 سوره توبه به این صفت زشت منافقان در برخورد با مؤمنان اشاره میکند، و میفرماید: «الَّذینَ یَلْمِزُونَ الْمُطَّوِّعینَ مِنَ الْمُؤْمِنینَ فِی الصَّدَقاتِ وَ الَّذینَ لا یَجِدُونَ إِلاَّ جُهْدَهُمْ فَیَسْخَرُونَ مِنْهُمْ سَخِرَ اللَّهُ مِنْهُمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلیم»؛ آنهایى که از مؤمنان اطاعت کار، در صدقاتشان عیبجویى میکنند، و کسانى را که(براى انفاق در راه خدا) جز به مقدار(ناچیز) توانایى خود دسترسى ندارند، مسخره مینمایند، خدا آنها را مسخره میکند(و کیفر استهزاکنندگان را به آنها میدهد) و براى آنها عذاب دردناکى است.
«یلمزون» از ماده «لمز» به معناى عیبجویى است.[1]
کلمه «تطوع» به معناى انجام عملى است که نفس آدمى از آن کراهت نداشته باشد و آنرا دشوار نداند و داوطلبانه انجامش دهد؛ به همین جهت بیشتر در مستحبات استعمال میشود.[2]
شأن نزول
نقل میکنند؛ هنگامی که آیه صدقه نازل شد،[3] «عبد الرحمن بن عوف» یک کیسه درهم نزد رسول خدا(ص) آورد، و درهمها به اندازهاى بود که مشت را پر میکرد. «عقبة بن زید حارثى» یک صاع(سه کیلو) خرما آورد و گفت: اى رسول خدا من به اندازه دو صاع خرما کار کردم، یک صاع آنرا براى زن و بچهام گذاشتم و یک صاع دیگر را به پروردگار خود وام دادم. و «زید بن اسلم» نیز چیز مختصرى آورد. در اینجا بود که «معتب بن قشیر» و «عبد اللَّه بن نبتل»(دو تن از منافقان) گفتند: عبد الرحمن مردى ریاکار است که تظاهر را دوست دارد و خوش دارد نامش بر سر زبانها بیفتد! خداوند از یک صاع خرما بینیاز است!
خلاصه اینکه آنها از کسانى که به مقدار زیادترى صدقه میدادند به نام ریاکارى عیبجویى میکردند، و از آنها که کمتر داشتند به همان عنوان کمى و ناچیزى، زبان به عیبجویى آنها باز میکردند.[4]
همچنین در شأن نزول آیه ذکر شده است که امام على(ع) یک روز کار کرد و مزدش را خدمت رسول خدا(ص) آورد، و منافقان این کار او را به تمسخر گرفتند.[5]
اینکه در آیه، «داوطلبان پرداخت صدقه» در مقابل کسانى قرار گرفته که «بیش از توانایى خود صدقه نمیدهند»، خود قرینه است بر اینکه منظور از داوطلبان، کسانى هستند که چون ثروتمند و مالدارند صدقه میدهند؛ یعنی به دلیل داشتن مال و سرمایه با میل و رغبت خود میپردازند، بدون اینکه احساس کمترین ناراحتى کنند. بر خلاف دسته دوم که نمیدهند، مگر به قدر توانشان، و یا ناراحتاند از اینکه چرا نمیتوانند بیشتر از آن بپردازند.[6]
بنابر این خدای متعال این عیبجویی منافقان را تقبیح کرده است. منافقانی که هر کار مثبتى را، با وصلههاى نامناسبى تحقیر کرده، و بد جلوه میدهند. تا هم مردم را در انجام کارهاى نیک دلسرد سازند، و هم تخم بدبینى و سوء ظن را در افکار عمومی بپاشند، تا به این وسیله مؤمنان را از تعاون و فعالیتهاى مفید و سازنده اجتماعی بازدارند. وقتی که مؤمنان از روى صداقت و عقیده صدقهاى میدادند آنان را به ریاکارى متهم میکردند و بر فقرا نیز فقر و پاکدامنیشان عیب میگرفتند.
قرآن کریم قاطعانه این برخورد غیر انسانى آنها را نکوهش میکند، و مسلمانان را از آن آگاه میسازد، تا تحت تأثیر اینگونه القائات سوء قرار نگیرند. و منافقان نیز بدانند که با این نوع برخوردها ره به جایی نخواهند برد.
در ادامه آیه، قرآن میفرماید: «سَخِرَ اللَّهُ مِنْهُمْ» (خداوند آنها را مسخره میکند). مسخره کردن خداوند به این معنا نیست که خداوند اعمالى همانند آنان انجام میدهد، بلکه همانگونه که مفسران گفتهاند: منظور این است که مجازات استهزا کنندگان را به آنها خواهد داد؛[7] چرا که توهین به مؤمن برای ایمانش در حقیقت، توهین به خدا است؛ زیرا ایمان همان رابطه و پیوند محکمى است که بین مؤمن و خداى تعالى استوار گردیده، اینجا است که دشمنى با او به جهت ایمان و عملش، دشمنى با خدا محسوب میشود.[8]
به بیان دیگر؛ خدا آنان را مسخره خواهد کرد، به این معنا است که خدا کیفر مسخره کردن آنان را خواهد داد و در قیامت موقعیتى پیش خواهد آورد که این منافقان مورد مسخره مسلمانان باشند و مؤمنان آنان را مسخره کنند و بر آنان بخندند.[9]
در همین راستا به بررسی یکی از آیات ناظر به تمسخر خدا میپردازیم.
از آنجا که منافقان به خدا و ارزشهاى الهى ایمان واقعی نداشتند، نمیتوانستند از ایمان مؤمنان واقعی و فداکاریهاشان در راه خدا، تصور درستی داشته باشند؛ لذا تلاش و فداکاری آنان را به تمسخر میگرفتند.
قرآن کریم در آیه 79 سوره توبه به این صفت زشت منافقان در برخورد با مؤمنان اشاره میکند، و میفرماید: «الَّذینَ یَلْمِزُونَ الْمُطَّوِّعینَ مِنَ الْمُؤْمِنینَ فِی الصَّدَقاتِ وَ الَّذینَ لا یَجِدُونَ إِلاَّ جُهْدَهُمْ فَیَسْخَرُونَ مِنْهُمْ سَخِرَ اللَّهُ مِنْهُمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلیم»؛ آنهایى که از مؤمنان اطاعت کار، در صدقاتشان عیبجویى میکنند، و کسانى را که(براى انفاق در راه خدا) جز به مقدار(ناچیز) توانایى خود دسترسى ندارند، مسخره مینمایند، خدا آنها را مسخره میکند(و کیفر استهزاکنندگان را به آنها میدهد) و براى آنها عذاب دردناکى است.
«یلمزون» از ماده «لمز» به معناى عیبجویى است.[1]
کلمه «تطوع» به معناى انجام عملى است که نفس آدمى از آن کراهت نداشته باشد و آنرا دشوار نداند و داوطلبانه انجامش دهد؛ به همین جهت بیشتر در مستحبات استعمال میشود.[2]
شأن نزول
نقل میکنند؛ هنگامی که آیه صدقه نازل شد،[3] «عبد الرحمن بن عوف» یک کیسه درهم نزد رسول خدا(ص) آورد، و درهمها به اندازهاى بود که مشت را پر میکرد. «عقبة بن زید حارثى» یک صاع(سه کیلو) خرما آورد و گفت: اى رسول خدا من به اندازه دو صاع خرما کار کردم، یک صاع آنرا براى زن و بچهام گذاشتم و یک صاع دیگر را به پروردگار خود وام دادم. و «زید بن اسلم» نیز چیز مختصرى آورد. در اینجا بود که «معتب بن قشیر» و «عبد اللَّه بن نبتل»(دو تن از منافقان) گفتند: عبد الرحمن مردى ریاکار است که تظاهر را دوست دارد و خوش دارد نامش بر سر زبانها بیفتد! خداوند از یک صاع خرما بینیاز است!
خلاصه اینکه آنها از کسانى که به مقدار زیادترى صدقه میدادند به نام ریاکارى عیبجویى میکردند، و از آنها که کمتر داشتند به همان عنوان کمى و ناچیزى، زبان به عیبجویى آنها باز میکردند.[4]
همچنین در شأن نزول آیه ذکر شده است که امام على(ع) یک روز کار کرد و مزدش را خدمت رسول خدا(ص) آورد، و منافقان این کار او را به تمسخر گرفتند.[5]
اینکه در آیه، «داوطلبان پرداخت صدقه» در مقابل کسانى قرار گرفته که «بیش از توانایى خود صدقه نمیدهند»، خود قرینه است بر اینکه منظور از داوطلبان، کسانى هستند که چون ثروتمند و مالدارند صدقه میدهند؛ یعنی به دلیل داشتن مال و سرمایه با میل و رغبت خود میپردازند، بدون اینکه احساس کمترین ناراحتى کنند. بر خلاف دسته دوم که نمیدهند، مگر به قدر توانشان، و یا ناراحتاند از اینکه چرا نمیتوانند بیشتر از آن بپردازند.[6]
بنابر این خدای متعال این عیبجویی منافقان را تقبیح کرده است. منافقانی که هر کار مثبتى را، با وصلههاى نامناسبى تحقیر کرده، و بد جلوه میدهند. تا هم مردم را در انجام کارهاى نیک دلسرد سازند، و هم تخم بدبینى و سوء ظن را در افکار عمومی بپاشند، تا به این وسیله مؤمنان را از تعاون و فعالیتهاى مفید و سازنده اجتماعی بازدارند. وقتی که مؤمنان از روى صداقت و عقیده صدقهاى میدادند آنان را به ریاکارى متهم میکردند و بر فقرا نیز فقر و پاکدامنیشان عیب میگرفتند.
قرآن کریم قاطعانه این برخورد غیر انسانى آنها را نکوهش میکند، و مسلمانان را از آن آگاه میسازد، تا تحت تأثیر اینگونه القائات سوء قرار نگیرند. و منافقان نیز بدانند که با این نوع برخوردها ره به جایی نخواهند برد.
در ادامه آیه، قرآن میفرماید: «سَخِرَ اللَّهُ مِنْهُمْ» (خداوند آنها را مسخره میکند). مسخره کردن خداوند به این معنا نیست که خداوند اعمالى همانند آنان انجام میدهد، بلکه همانگونه که مفسران گفتهاند: منظور این است که مجازات استهزا کنندگان را به آنها خواهد داد؛[7] چرا که توهین به مؤمن برای ایمانش در حقیقت، توهین به خدا است؛ زیرا ایمان همان رابطه و پیوند محکمى است که بین مؤمن و خداى تعالى استوار گردیده، اینجا است که دشمنى با او به جهت ایمان و عملش، دشمنى با خدا محسوب میشود.[8]
به بیان دیگر؛ خدا آنان را مسخره خواهد کرد، به این معنا است که خدا کیفر مسخره کردن آنان را خواهد داد و در قیامت موقعیتى پیش خواهد آورد که این منافقان مورد مسخره مسلمانان باشند و مؤمنان آنان را مسخره کنند و بر آنان بخندند.[9]
[1]. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، تحقیق، داودی، صفوان عدنان، ص 747، دمشق، بیروت، دارالقلم، الدار الشامیة، چاپ اول، 1412ق.
[2]. طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 9، ص 35، قم، دفتر انتشارت اسلامی، چاپ پنجم، 1417ق.
[3]. «إِنَّمَا الصَّدَقاتُ لِلْفُقَراءِ وَ الْمَساکینِ وَ الْعامِلینَ عَلَیْها وَ الْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ وَ فِی الرِّقابِ وَ الْغارِمینَ وَ فی سَبیلِ اللَّهِ وَ ابْنِ السَّبیلِ فَریضَةً مِنَ اللَّهِ وَ اللَّهُ عَلیمٌ حَکیمٌ». توبه، 60.
[4]. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مقدمه، بلاغی، محمد جواد، ج 5، ص 84 تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، 1372ش.
[5]. فیض کاشانی، ملامحسن، تفسیر الصافی، ج 2، ص 362، تهران، الصدر، 1415ق.
[6]. همان.
[7]. مکارم، شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 8، ص 60، تهران، دار الکتب الاسلامیة، 1374ش.
[8]. بانو امین، سیده نصرت، مخزن العرفان در تفسیر قرآن، ج 6، ص 80، تهران، نهضت زنان مسلمان، 1361ش.
[9]. جعفری، یعقوب، کوثر، ج 4، ص 542، قم، هجرت، چاپ اول، 1376ش.