کد سایت
fa69991
کد بایگانی
85740
نمایه
تکهمسری پیامبر اسلام(ص) و امام علی(ع) با مجاز بودن چند همسری
طبقه بندی موضوعی
زندگی خصوصی
خلاصه پرسش
با توجه با اینکه تمام مردان حق دارند چهار همسر انتخاب کنند؛ چرا پیامبر اسلام(ص) و امام علی(ع) تا خدیجه(س) و فاطمه(س) زنده بودند، از این حقشان استفاده نکردند؟
پرسش
چرا پیامبر(ص) و حضرت علی(ع) در زمان حیات همسران اولشان(حضرت خدیجه و حضرت زهرا)، ازدواج دیگری نکردند؟ اما بعد از وفات ایشان چندین همسر برای خود اختیار کردند؟
پاسخ اجمالی
چندهمسری، تکلیفی واجب و یا حتی مستحب برای مردان نیست، بلکه تنها حقی برای آنان است که آن نیز در شرایط خاص و با امکان اجرای عدالت مجاز میباشد. از طرفی تناسب جمعیتی موجود بین زنان و مردان، در شرایط عادی و در مقام عمل، حداکثر تنها به یک درصد از مردان اجازه میدهد تا از این حق خود استفاده کنند.
حضرت خدیجه(س) و حضرت زهرا(س) از لحاظ معنوی، برترین زنان عالم بوده و در نگاهی دنیایی، در سختترین شرایط، به یاری و همراهی همسرشان شتافته و نهایت آرامشی که نیازشان بود را برایشان فراهم میکردند.
از طرفی حضرت پیامبر(ص) و امام علی(ع)، اگر همسر جدیدی انتخاب میکردند، علاوه بر آنکه نمیتوانستند در دوستی باطنی، آنان را شریک همسران اول خود قرار دهند، در رفتار ظاهری نیز برخورد یکسان میان همسران جدید و آن دو بانوی آسمانی یا اساساً امکانپذیر نبود و یا بسیار دشوار به نظر میرسید؛ در همین راستا دلیل قانعکنندهای وجود نداشت که آنحضرات از حقی استفاده کنند که اجرای آن، هیچ منفعت مادی و یا پاداش اخروی را برایشان به دنبال نداشته باشد.
در پاسخ تفصیلی، توضیحات بیشتری در این زمینه ارائه شده است.
حضرت خدیجه(س) و حضرت زهرا(س) از لحاظ معنوی، برترین زنان عالم بوده و در نگاهی دنیایی، در سختترین شرایط، به یاری و همراهی همسرشان شتافته و نهایت آرامشی که نیازشان بود را برایشان فراهم میکردند.
از طرفی حضرت پیامبر(ص) و امام علی(ع)، اگر همسر جدیدی انتخاب میکردند، علاوه بر آنکه نمیتوانستند در دوستی باطنی، آنان را شریک همسران اول خود قرار دهند، در رفتار ظاهری نیز برخورد یکسان میان همسران جدید و آن دو بانوی آسمانی یا اساساً امکانپذیر نبود و یا بسیار دشوار به نظر میرسید؛ در همین راستا دلیل قانعکنندهای وجود نداشت که آنحضرات از حقی استفاده کنند که اجرای آن، هیچ منفعت مادی و یا پاداش اخروی را برایشان به دنبال نداشته باشد.
در پاسخ تفصیلی، توضیحات بیشتری در این زمینه ارائه شده است.
پاسخ تفصیلی
این پرسش را باید در دو بخش «واقعیت چند همسری در اسلام» و «دلیل تکهمسری برخی پیشوایان در شرایط خاص» مورد بررسی قرار داد.
الف . حق انتخاب چهار همسر برای تمام مردان.
با آنکه تردیدی در این نیست که «چندهمسری» برای مردان از طرف اسلام پذیرفته شده است، اما نمیتوان این حکم فقهی و حقوقی را بدون توجه به نکات و واقعیتهای ذیل مورد بررسی و تحلیل قرار داد:
1. بر اساس دستور اسلام هیچ مردی حتی الامکان نباید مجرد بماند و عزبماندن گرچه حرام نیست، اما جز در شرایط استثنایی با توصیههای اسلامی همخوان نیست.
2. با آنکه اسلام، چند همسری را برای مردان مجاز اعلام میکند، اما اینگونه نیست که تأکیدی بر این موضوع داشته باشد. به عبارت دیگر با توجه به منابع اسلامی، ازدواجهای دوم، سوم و چهارم از لحاظ ارزش با ازدواج اول همپایه نیستند؛ زیرا با ازدواج اول، فرد از عزببودن خارج شده و دیگر مشمول نکوهشهای فراوان اسلام نسبت به رویکرد مجرد ماندن نخواهد بود.
3. هیچ بانویی نمیتواند به صورت همزمان بیش از یک همسر انتخاب کرده و یا روابطی غیر از ازدواج با مردان دیگر برقرار کند.[1]
نکته: ذکر این موضوع نیز ضروری است که بانویی که از رعایت موازین اسلامی خودداری کرده و به صورت نامشروع، نیازهای جنسی مردان زیادی را برآورده میسازد، خسارتی که از این راه بر جامعه زنان وارد کرده و عملاً بسیاری از آنها را از شانس ازدواج بازمیدارد، بسیار بیشتر از خسارتی فرضی است که با مجاز بودن چندهمسری به آنان وارد میشود!
4. در شرایط عادی، نظام طبیعت بر این قرار گرفته که تعداد مردان و زنان تقریباً برابر بوده و اگر تفاوتی وجود داشته باشد بسیار اندک است.
با مروری در آمار جهانی موجود و قابل جستوجو در پایگاههای معتبر اطلاعرسانی، به این واقعیت دست مییابیم که تعداد مردان به زنان در کشورها بین (99 به 100) تا (101 به 100) متغیر است که برابری نسبی آنها را نشان میدهد. اما در برخی کشورها این تناسب تنها با یک درصد تفاوت به نفع آقایان یا بانوان تغییر مییابد.
بر این اساس، گزارشهایی که در مورد چندبرابر بودن دختران نسبت به پسران و یا حتی وجود تناسبی تبعیضآمیز (مانند صد به هشتاد) میان آنان ارائه میشود، از ارزش و اعتبار برخوردار نیست.
با توجه به نکات فوق به این حقیقت دست مییابیم که با توجه به شرایط طبیعی تناسب جمعیت و نیز در صورت توجه به توصیههای اسلامی، حتی اگر مردان از لحاظ فقهی و حقوقی این حق را داشته باشند که بیش از یک همسر برگزینند، اما عملاً استفاده از این حق برای قریب به اتفاق آنان امکانپذیر نخواهد بود. به عبارتی حتی در جوامعی که تناسب بانوان به مردان 101 به 100 بوده و تعداد بانوان، یک درصدی بیش از مردان است، از میان هر 100 مرد، تنها یکی از آنان میتواند دو همسر انتخاب کند و یا آنکه از هر 400 نفر آنان، تنها یکی میتواند دارای چهار همسر باشد!
البته گاه در شرایط زمانی و مکانی محدود ممکن است موقتاً این تناسب از بین برود. به عنوان نمونه اگر دشمن در نبردی، مردان یک شهر و یا روستای تصرفشده را قتل عام کرده و بانوان آنجا را به حال خود رها کند، طبیعی است که منحصراً در آنجا و تنها در یک دوره زمانی محدود، تناسب طبیعی جمعیت به شدت تغییر کند که بعد از گذشت یکی دو نسل به حال طبیعی خود بازخواهد گشت.
5. اندک مردانی که به هر دلیلی تصمیم دارند از این حق خود استفاده کرده و همسر یا همسران دیگری برگزینند و این موقعیت نیز برایشان فراهم شود، باید خود را ملتزم به مراعات عدالت میان همسران دانسته و به گونهای رفتار نکنند که یکی از آنان گویا عملاً بدون شوهر است.
در همین راستا دشوار بودن رعایت عدالت، بسیاری از مردانی را که پایبند به رعایت توصیههای اسلامی هستند به این نتیجه میرساند که تکهمسری برای آنان مناسبتر است؛ از اینرو عملاً مشاهده میکنیم که در جوامع اسلامی از صدر اسلام تا کنون، با آنکه حق انتخاب بیش از یک همسر برای مردان به رسمیت شناخته شده است، اما عملاً درصد بسیار اندکی از مسلمانان بیش از یک همسر انتخاب کردهاند.
در همین راستا، نمیتوان از بیش از نود درصد آنان که تا آخر عمر، تک همسر بوده و یا آنکه تا زمان حیات همسر اول خود، همسر دیگری انتخاب نکردند پرسید چرا تک همسر باقی مانده و از حق چند همسری استفاده نکردید؟! زیرا یکی از این پاسخها را خواهیم شنید:
الف. چه ضرورتی برای این کار وجود داشت؟
ب. بانوی دلخواه دیگری نیافتم تا با او ازدواج کنم!
ج. این امکان را میدادم که شاید نتوانم میان آنان به عدالت رفتار کنم!
و ...
ب. دلیل تکهمسری پیامبر اسلام(ص) و امام علی(ع) در مدت زمانی طولانی
همانگونه که در بخش اول بیان شد، با آنکه توصیه فراوانی به اصل ازدواج شده، اما حتی خود ازدواج نیز واجبی نیست که نتوان از آن تخلف کرد.[2] و با آنکه در شرایطی اجازه چندهمسری به مردان داده شده، اما هیچگاه فردی را نمیتوان یافت که با وجود داشتن یک همسر، مانند افراد عزب مورد نکوهش اسلام و پیشوایان آن قرار گرفته باشند که چرا همسر دوم، سوم و چهارم انتخاب نکردی؟! بلکه در طرف مقابل، ممکن است افرادی که چند همسر انتخاب کردهاند مورد نکوهش قرار گیرند که چرا با آنکه توانایی اجرای عدالت را نداشتی، همسر دیگری برگزیدی؟ آیا این کار، واجب و یا مستحب بود؟!
بر این اساس، این واقعیت که افرادی چون پیامبر اسلام(ص) و امیرالمؤمنین(ع) در مدتزمانی طولانی تکهمسر بودند، موضوعی ابهامآلود نیست که چندان پرسشبرانگیز باشد، اما با این وجود، در فرازهای بعدی به نکاتی در این زمینه اشاره خواهیم کرد.
بر اساس روایات اسلامی، بانوانی وجود دارند که شخصیت معنوی آنان بسیار فراتر از دیگر بانوان است.
ابن عباس نقل میکند که روزی پیامبر اکرم(ص) برایمان چهار خط کشید و از ما پرسید که آیا میدانید که مقصودم چیست؟! پاسخ دادیم که خدا و پیامبرش بهتر میدانند. حضرت فرمود: (خواستم بگویم که) بهترین بانوان بهشتی عبارتاند از این چهار نفر: «مریم دختر عمران»، «خدیجه دختر خویلد»، «فاطمه دختر محمد» و «آسیه دختر مزاحم» که همسر فرعون بود.[3]
از میان این چهار نفر، حضرت مریم(س) - شاید به دلیل نیافتن فردی همطراز خود - ازدواج نکرد و حضرت آسیه(س) - که به دلیل شرایط نامعلومی همسر فرعون شد - چون رفتار و کردار همسرش را با رشد معنوی خود در تضاد میدید، بعد از آنکه به مأموریتی بزرگ - که نجات موسی از نیل و سرپرستی او در میان فرعونیان بود - عمل کرد از پروردگارش خواست که او را از زندگی در کنار همسری کافر و اطرافیانی ستمکار نجات دهد[4] و با شهادتش به این آرزو رسید.
دو بانوی دیگر عبارت بودند از حضرت خدیجه(س) و دخترشان حضرت فاطمه(س).
این مادر و دختر و این دو بانوی آسمانی به ترتیب همسر پیامبر اسلام(ص) و همسر جانشین ایشان شدند.
از دیدگاه منطق فقهی و حکم اولیه اسلامی، پیامبر(ص) و وصی ایشان مجاز بودند که همسر دیگری هم انتخاب کنند، اما همانگونه که گفته شد، توصیهای به چندهمسری در اسلام نشده بود تا آنان بخواهند مستحبی را بجا آورند و از آن طرف دلیلی نیز برای ازدواج مجدد نداشتند.
خدیجه(س) فردی بود که تمام زندگی و سرمایه خود را به پای پیامبر(ص) ریخت، اولین بانویی بود که به او ایمان آورد، در سختترین شرایط، یار و دلسوز او بود، برایش بهترین فرزند را آورد و ...
فاطمه(س) نیز شخصیتی بود که پروردگار به پیامبرش فرمود که اگر علی(ع) را خلق نمیکردم، از ابتدا تا انتهای خلقت، فرد همطرازی برای دخترت یافت نمیشد تا با او ازدواج کند.[5]
با توجه به موارد فوق، طبیعی بود علاوه بر آنکه این دو بانو بالاترین جایگاه را در دل همسرانشان داشته باشند، شایسته بیشترین توجهات و احترامهای ظاهری نیز باشند.
اکنون تصور کنید که حضرت پیامبر(ص) و امام علی(ع) همسران دیگری برمیگزیدند. آیا اساساً چنین امکانی وجود داشت که میان آن دو بانویی که والاترین جایگاه معنوی و بیشترین همکاری دنیوی را با شوهرانشان داشتند با آن همسران جدید به صورت یکسان رفتار کنند؟! در این زمینه باید گفت؛ علاوه بر آنکه آنحضرات نمیتوانستند علاقه باطنی خود نسبت به همسران اولشان را با همسران جدید تقسیم کنند، حتی اجرای عدالت ظاهری در برخوردها و احترامات - که از شرایط مجاز بودن چند همسری است[6] - نیز یا امکانپذیر نبود و یا بسیار دشوار به نظر میرسید. چگونه ممکن بود در طول یک دوره طولانی از زندگی، میان بانویی که برترین بانوی جهان به شمار میآمد - و همگان نیز آن را میدانستند – حتی در امور ظاهری و تشریفاتی با همسری دیگر یکسان رفتار کرد؟ و با فرض امکان، آیا نیاز به مدیریتی بسیار دشوار و جانفرسا نداشت که شیرینی و آرامشی که یکی از مهمترین اهداف در انتخاب همسر است را به شدت تهدید میکرد؟!
به همین دلیل، بهترین گزینه برای پیامبر اسلام(ص) و امام علی(ع) آن بود که تنها به دلیل مجاز بودن چندهمسری، خود را در موقعیتی بسیار دشوار قرار ندهند که بدون آنکه منفعتی برای آنان متصور باشد و یا پاداشی برای چنین رفتاری در انتظارشان باشد، آسایش و آرامشی که با داشتن این دو همسر آسمانی به صورت کامل برایشان فراهم شده بود را به راحتی از دست بدهند.
اما در مورد آنچه بعد از رحلت خدیجه(س) و فاطمه(س) رخ داد باید گفت که دیگر همسران آن دو بزرگوار گرچه شایستگیهای متفاوتی داشتند، اما این تفاوت به اندازهای نبود که اجرای عدالت ظاهری میان آنان را ناممکن و یا بسیار دشوار کند.
تفاوت خدیجه(س) و فاطمه(س) با دیگر همسران به اندازهای بود که محبتی که پیامبر(ص) و علی(ع) به آن دو بزرگوار داشتند، حتی بعد از مرگشان نیز مشهود بود که گاه مورد اعتراض برخی از همسران جدید قرار میگرفت:
1. عایشه نقل میکند: هرگاه پیامبر(ص) نامی از خدیجه(س) میبرد، تا میتوانست از او به نیکی یاد میکرد. روزی به حضرتشان گفتم: چقدر زنی که کنار لبها و زیر گونههایش سرخ بود[7] را به یاد میآوری با آنکه خدا بهتر از او را به تو داده است؟! پیامبر(ص) فرمود: بهتر از او را به من نداده است! هنگامی که همه سخنم را دروغ میپنداشتند، او به من ایمان آورد. زمانی که مردم مرا در تنگنای اقتصادی قرار دادند با سرمایهاش به یاریام شتافت. خدا فرزندی از او نصیبم کرد که از دیگر همسران نصیبم نشد.[8]
2. پیرزنی نزد پیامبر(ص) آمد و حضرتشان او را مورد لطف و محبت خویش قرار داد. وقتی رفت عایشه پرسید او که بود؟! پیامبر(ص) فرمود یکی از دوستان خدیجه(س) بود که در آن زمان به خانه ما میآمد و از نشانههای ایمان است که گذشتهها به یادمان باشد.[9]
3. امام علی(ع) هنگام دفن همسرش خطاب به او فرمود: ای فاطمه! تا آخر عمرم برای جدایی از تو اندوهناکم و شبها خواب به چشمانم نخواهد آمد تا آنروز که خدا مرا همنشین تو در بهشتی کند که اکنون در آن جای داری![10]
4. حضرتشان نیز در وصیتی چنین فرمودند: در زمینهایی که از من باقی مانده، سهم فرزندانم از فاطمه(س) با سهم فرزندانی که از دیگر همسرانم دارم برابر است، اما مدیریت آنها را تنها به این دلیل بر عهده دو پسر فاطمه(س) گذاشتم که رضایت پروردگارم را جلب کرده و به پیامبرش نزدیک شوم و حرمت او را پاس داشته و اینکه داماد حضرتشان شدهام را گرامی دارم.[11]
الف . حق انتخاب چهار همسر برای تمام مردان.
با آنکه تردیدی در این نیست که «چندهمسری» برای مردان از طرف اسلام پذیرفته شده است، اما نمیتوان این حکم فقهی و حقوقی را بدون توجه به نکات و واقعیتهای ذیل مورد بررسی و تحلیل قرار داد:
1. بر اساس دستور اسلام هیچ مردی حتی الامکان نباید مجرد بماند و عزبماندن گرچه حرام نیست، اما جز در شرایط استثنایی با توصیههای اسلامی همخوان نیست.
2. با آنکه اسلام، چند همسری را برای مردان مجاز اعلام میکند، اما اینگونه نیست که تأکیدی بر این موضوع داشته باشد. به عبارت دیگر با توجه به منابع اسلامی، ازدواجهای دوم، سوم و چهارم از لحاظ ارزش با ازدواج اول همپایه نیستند؛ زیرا با ازدواج اول، فرد از عزببودن خارج شده و دیگر مشمول نکوهشهای فراوان اسلام نسبت به رویکرد مجرد ماندن نخواهد بود.
3. هیچ بانویی نمیتواند به صورت همزمان بیش از یک همسر انتخاب کرده و یا روابطی غیر از ازدواج با مردان دیگر برقرار کند.[1]
نکته: ذکر این موضوع نیز ضروری است که بانویی که از رعایت موازین اسلامی خودداری کرده و به صورت نامشروع، نیازهای جنسی مردان زیادی را برآورده میسازد، خسارتی که از این راه بر جامعه زنان وارد کرده و عملاً بسیاری از آنها را از شانس ازدواج بازمیدارد، بسیار بیشتر از خسارتی فرضی است که با مجاز بودن چندهمسری به آنان وارد میشود!
4. در شرایط عادی، نظام طبیعت بر این قرار گرفته که تعداد مردان و زنان تقریباً برابر بوده و اگر تفاوتی وجود داشته باشد بسیار اندک است.
با مروری در آمار جهانی موجود و قابل جستوجو در پایگاههای معتبر اطلاعرسانی، به این واقعیت دست مییابیم که تعداد مردان به زنان در کشورها بین (99 به 100) تا (101 به 100) متغیر است که برابری نسبی آنها را نشان میدهد. اما در برخی کشورها این تناسب تنها با یک درصد تفاوت به نفع آقایان یا بانوان تغییر مییابد.
بر این اساس، گزارشهایی که در مورد چندبرابر بودن دختران نسبت به پسران و یا حتی وجود تناسبی تبعیضآمیز (مانند صد به هشتاد) میان آنان ارائه میشود، از ارزش و اعتبار برخوردار نیست.
با توجه به نکات فوق به این حقیقت دست مییابیم که با توجه به شرایط طبیعی تناسب جمعیت و نیز در صورت توجه به توصیههای اسلامی، حتی اگر مردان از لحاظ فقهی و حقوقی این حق را داشته باشند که بیش از یک همسر برگزینند، اما عملاً استفاده از این حق برای قریب به اتفاق آنان امکانپذیر نخواهد بود. به عبارتی حتی در جوامعی که تناسب بانوان به مردان 101 به 100 بوده و تعداد بانوان، یک درصدی بیش از مردان است، از میان هر 100 مرد، تنها یکی از آنان میتواند دو همسر انتخاب کند و یا آنکه از هر 400 نفر آنان، تنها یکی میتواند دارای چهار همسر باشد!
البته گاه در شرایط زمانی و مکانی محدود ممکن است موقتاً این تناسب از بین برود. به عنوان نمونه اگر دشمن در نبردی، مردان یک شهر و یا روستای تصرفشده را قتل عام کرده و بانوان آنجا را به حال خود رها کند، طبیعی است که منحصراً در آنجا و تنها در یک دوره زمانی محدود، تناسب طبیعی جمعیت به شدت تغییر کند که بعد از گذشت یکی دو نسل به حال طبیعی خود بازخواهد گشت.
5. اندک مردانی که به هر دلیلی تصمیم دارند از این حق خود استفاده کرده و همسر یا همسران دیگری برگزینند و این موقعیت نیز برایشان فراهم شود، باید خود را ملتزم به مراعات عدالت میان همسران دانسته و به گونهای رفتار نکنند که یکی از آنان گویا عملاً بدون شوهر است.
در همین راستا دشوار بودن رعایت عدالت، بسیاری از مردانی را که پایبند به رعایت توصیههای اسلامی هستند به این نتیجه میرساند که تکهمسری برای آنان مناسبتر است؛ از اینرو عملاً مشاهده میکنیم که در جوامع اسلامی از صدر اسلام تا کنون، با آنکه حق انتخاب بیش از یک همسر برای مردان به رسمیت شناخته شده است، اما عملاً درصد بسیار اندکی از مسلمانان بیش از یک همسر انتخاب کردهاند.
در همین راستا، نمیتوان از بیش از نود درصد آنان که تا آخر عمر، تک همسر بوده و یا آنکه تا زمان حیات همسر اول خود، همسر دیگری انتخاب نکردند پرسید چرا تک همسر باقی مانده و از حق چند همسری استفاده نکردید؟! زیرا یکی از این پاسخها را خواهیم شنید:
الف. چه ضرورتی برای این کار وجود داشت؟
ب. بانوی دلخواه دیگری نیافتم تا با او ازدواج کنم!
ج. این امکان را میدادم که شاید نتوانم میان آنان به عدالت رفتار کنم!
و ...
ب. دلیل تکهمسری پیامبر اسلام(ص) و امام علی(ع) در مدت زمانی طولانی
همانگونه که در بخش اول بیان شد، با آنکه توصیه فراوانی به اصل ازدواج شده، اما حتی خود ازدواج نیز واجبی نیست که نتوان از آن تخلف کرد.[2] و با آنکه در شرایطی اجازه چندهمسری به مردان داده شده، اما هیچگاه فردی را نمیتوان یافت که با وجود داشتن یک همسر، مانند افراد عزب مورد نکوهش اسلام و پیشوایان آن قرار گرفته باشند که چرا همسر دوم، سوم و چهارم انتخاب نکردی؟! بلکه در طرف مقابل، ممکن است افرادی که چند همسر انتخاب کردهاند مورد نکوهش قرار گیرند که چرا با آنکه توانایی اجرای عدالت را نداشتی، همسر دیگری برگزیدی؟ آیا این کار، واجب و یا مستحب بود؟!
بر این اساس، این واقعیت که افرادی چون پیامبر اسلام(ص) و امیرالمؤمنین(ع) در مدتزمانی طولانی تکهمسر بودند، موضوعی ابهامآلود نیست که چندان پرسشبرانگیز باشد، اما با این وجود، در فرازهای بعدی به نکاتی در این زمینه اشاره خواهیم کرد.
بر اساس روایات اسلامی، بانوانی وجود دارند که شخصیت معنوی آنان بسیار فراتر از دیگر بانوان است.
ابن عباس نقل میکند که روزی پیامبر اکرم(ص) برایمان چهار خط کشید و از ما پرسید که آیا میدانید که مقصودم چیست؟! پاسخ دادیم که خدا و پیامبرش بهتر میدانند. حضرت فرمود: (خواستم بگویم که) بهترین بانوان بهشتی عبارتاند از این چهار نفر: «مریم دختر عمران»، «خدیجه دختر خویلد»، «فاطمه دختر محمد» و «آسیه دختر مزاحم» که همسر فرعون بود.[3]
از میان این چهار نفر، حضرت مریم(س) - شاید به دلیل نیافتن فردی همطراز خود - ازدواج نکرد و حضرت آسیه(س) - که به دلیل شرایط نامعلومی همسر فرعون شد - چون رفتار و کردار همسرش را با رشد معنوی خود در تضاد میدید، بعد از آنکه به مأموریتی بزرگ - که نجات موسی از نیل و سرپرستی او در میان فرعونیان بود - عمل کرد از پروردگارش خواست که او را از زندگی در کنار همسری کافر و اطرافیانی ستمکار نجات دهد[4] و با شهادتش به این آرزو رسید.
دو بانوی دیگر عبارت بودند از حضرت خدیجه(س) و دخترشان حضرت فاطمه(س).
این مادر و دختر و این دو بانوی آسمانی به ترتیب همسر پیامبر اسلام(ص) و همسر جانشین ایشان شدند.
از دیدگاه منطق فقهی و حکم اولیه اسلامی، پیامبر(ص) و وصی ایشان مجاز بودند که همسر دیگری هم انتخاب کنند، اما همانگونه که گفته شد، توصیهای به چندهمسری در اسلام نشده بود تا آنان بخواهند مستحبی را بجا آورند و از آن طرف دلیلی نیز برای ازدواج مجدد نداشتند.
خدیجه(س) فردی بود که تمام زندگی و سرمایه خود را به پای پیامبر(ص) ریخت، اولین بانویی بود که به او ایمان آورد، در سختترین شرایط، یار و دلسوز او بود، برایش بهترین فرزند را آورد و ...
فاطمه(س) نیز شخصیتی بود که پروردگار به پیامبرش فرمود که اگر علی(ع) را خلق نمیکردم، از ابتدا تا انتهای خلقت، فرد همطرازی برای دخترت یافت نمیشد تا با او ازدواج کند.[5]
با توجه به موارد فوق، طبیعی بود علاوه بر آنکه این دو بانو بالاترین جایگاه را در دل همسرانشان داشته باشند، شایسته بیشترین توجهات و احترامهای ظاهری نیز باشند.
اکنون تصور کنید که حضرت پیامبر(ص) و امام علی(ع) همسران دیگری برمیگزیدند. آیا اساساً چنین امکانی وجود داشت که میان آن دو بانویی که والاترین جایگاه معنوی و بیشترین همکاری دنیوی را با شوهرانشان داشتند با آن همسران جدید به صورت یکسان رفتار کنند؟! در این زمینه باید گفت؛ علاوه بر آنکه آنحضرات نمیتوانستند علاقه باطنی خود نسبت به همسران اولشان را با همسران جدید تقسیم کنند، حتی اجرای عدالت ظاهری در برخوردها و احترامات - که از شرایط مجاز بودن چند همسری است[6] - نیز یا امکانپذیر نبود و یا بسیار دشوار به نظر میرسید. چگونه ممکن بود در طول یک دوره طولانی از زندگی، میان بانویی که برترین بانوی جهان به شمار میآمد - و همگان نیز آن را میدانستند – حتی در امور ظاهری و تشریفاتی با همسری دیگر یکسان رفتار کرد؟ و با فرض امکان، آیا نیاز به مدیریتی بسیار دشوار و جانفرسا نداشت که شیرینی و آرامشی که یکی از مهمترین اهداف در انتخاب همسر است را به شدت تهدید میکرد؟!
به همین دلیل، بهترین گزینه برای پیامبر اسلام(ص) و امام علی(ع) آن بود که تنها به دلیل مجاز بودن چندهمسری، خود را در موقعیتی بسیار دشوار قرار ندهند که بدون آنکه منفعتی برای آنان متصور باشد و یا پاداشی برای چنین رفتاری در انتظارشان باشد، آسایش و آرامشی که با داشتن این دو همسر آسمانی به صورت کامل برایشان فراهم شده بود را به راحتی از دست بدهند.
اما در مورد آنچه بعد از رحلت خدیجه(س) و فاطمه(س) رخ داد باید گفت که دیگر همسران آن دو بزرگوار گرچه شایستگیهای متفاوتی داشتند، اما این تفاوت به اندازهای نبود که اجرای عدالت ظاهری میان آنان را ناممکن و یا بسیار دشوار کند.
تفاوت خدیجه(س) و فاطمه(س) با دیگر همسران به اندازهای بود که محبتی که پیامبر(ص) و علی(ع) به آن دو بزرگوار داشتند، حتی بعد از مرگشان نیز مشهود بود که گاه مورد اعتراض برخی از همسران جدید قرار میگرفت:
1. عایشه نقل میکند: هرگاه پیامبر(ص) نامی از خدیجه(س) میبرد، تا میتوانست از او به نیکی یاد میکرد. روزی به حضرتشان گفتم: چقدر زنی که کنار لبها و زیر گونههایش سرخ بود[7] را به یاد میآوری با آنکه خدا بهتر از او را به تو داده است؟! پیامبر(ص) فرمود: بهتر از او را به من نداده است! هنگامی که همه سخنم را دروغ میپنداشتند، او به من ایمان آورد. زمانی که مردم مرا در تنگنای اقتصادی قرار دادند با سرمایهاش به یاریام شتافت. خدا فرزندی از او نصیبم کرد که از دیگر همسران نصیبم نشد.[8]
2. پیرزنی نزد پیامبر(ص) آمد و حضرتشان او را مورد لطف و محبت خویش قرار داد. وقتی رفت عایشه پرسید او که بود؟! پیامبر(ص) فرمود یکی از دوستان خدیجه(س) بود که در آن زمان به خانه ما میآمد و از نشانههای ایمان است که گذشتهها به یادمان باشد.[9]
3. امام علی(ع) هنگام دفن همسرش خطاب به او فرمود: ای فاطمه! تا آخر عمرم برای جدایی از تو اندوهناکم و شبها خواب به چشمانم نخواهد آمد تا آنروز که خدا مرا همنشین تو در بهشتی کند که اکنون در آن جای داری![10]
4. حضرتشان نیز در وصیتی چنین فرمودند: در زمینهایی که از من باقی مانده، سهم فرزندانم از فاطمه(س) با سهم فرزندانی که از دیگر همسرانم دارم برابر است، اما مدیریت آنها را تنها به این دلیل بر عهده دو پسر فاطمه(س) گذاشتم که رضایت پروردگارم را جلب کرده و به پیامبرش نزدیک شوم و حرمت او را پاس داشته و اینکه داماد حضرتشان شدهام را گرامی دارم.[11]
[1]. نساء، 25. «وَ لا مُتَّخِذاتِ أَخْدان».
[2]. در همین راستا گزارشهایی وجود دارد که پیامبری مانند عیسی بن مریم(ع) به دلیل شرایط خاص، از انتخاب همسر خودداری کرده بودند. ر. ک: 13960.
[3]. شیخ صدوق، خصال، ج 1، ص 205، ح 22، قم، جامعه مدرسین، 1362ش.
[4]. تحریم، 11.
[5]. شیخ صدوق، عیون أخبار الرضا(ع)، ج 1، ص 225، ح 3، تهران، نشر جهان، 1378ق.
[6]. نساء، 3.
[7]. ظاهراً اشاره به عیبی ظاهری میکند که در صورت حضرت خدیجه(س) بود.
[8]. فتال نیشابوری، محمد بن احمد، روضة الواعظین، ج 2، ص 269، قم، رضی، 1375ش.
[9]. همان.
[10]. سید رضی، نهج البلاغة، ص 320، قم، هجرت، 1414ق.
[11]. همان، ص 379.