کد سایت
fa71255
کد بایگانی
86992
نمایه
مقربان و رسیدن به آرامش و نعمتهای بهشتی
طبقه بندی موضوعی
تفسیر
خلاصه پرسش
اگر قرب به خداوند، آخرین هدف انسان است، پس چرا خدا به آنانی که مقرّباند، وعده بهشت و روح و ریحان میدهد؟
پرسش
چرا در اواخر سوره واقعه، گفته شده: «فَأَمَّا إِنْ کانَ مِنَ الْمُقَرَّبینَ فَرَوْحٌ وَ رَیْحانٌ وَ جَنَّةُ نَعیم»؟ آیا رسیدن به این سه مورد اصالت دارد یا قرب؟ اگر قرب اصالت دارد؛ چرا این سه مورد ذکر شده؟
پاسخ اجمالی
قرآن کریم در ارتباط با سرانجام کار انسانها که در حالت احتضار و واپسین لحظات زندگى قرار میگیرند، میفرماید اگر از مقرّبان باشند در نهایت آرامش و روح و ریحان، در بهشت پر نعمت جاى میگیرند:
«فَأَمَّا إِنْ کانَ مِنَ الْمُقَرَّبینَ فَرَوْحٌ وَ رَیْحانٌ وَ جَنَّةُ نَعیم»؛[1] اما اگر از مقرّبان باشد، براى او است آسایش و روزى و بهشت پرنعمت.
برای روشن شدن منظور آیه باید گفت:
اولاً: آنچه در این آیات بیان شده است، پاداشهایی است که از ابتدای مردن، به مقربین عطا میشود؛ از این جهت تعابیری که در این آیات آمده، هم مناسب با مراحل عالم آخرت است و هم متناسب با مقام معنوی مقربان؛ زیرا اولین چیزی که خداوند برای مقربان در هنگام مرگ بیان فرموده نعمت «رَوح» است؛ «رَوح» به معنای راحتی است که مقربان بدون درنگ[2] پس از مرگ به راحتی میرسند؛ و راحتی در اینجا به صورت مطلق آمده است و آنچه مناسب با مقربان است این است که آنها از زندان دنیا و آلودگیهای آن رها میشوند؛[3] و از هر هم، غم، دردی راحت میشوند.[4] علاوه اینکه برخی «روح» را به معنای «نگاه و نظر به وجه الله» تفسیر کردند.[5]
دومین نعمت مقربان «ریحان» است؛ ریحان به معنای بوی خوش و رزق آمده است؛[6] اما مقصود از ریحان در این آیه فقط بوى خوش در قبر و در برزخ و در قیامت و در بهشت نیست؛ بلکه منظور لذت مناسب مقام قرب است.[7] البته «ریحان» به «استماع و شنیدن کلام الله» نیز تفسیر شده است.[8]
آخرین نعمتی که خداوند برای مقربان مقرر داشته است «جَنَّةُ نَعِیمٍ» است که به معنای «بهشت پر نعمت» است.[9] در اینجا نیز برخی اینگونه توضیح دادند که منظور این است «که اختیار بهشت به دست آنها است هرجا اراده کنند سکونت میکنند و هر کس را اراده کنند سکونت میدهند و جاى هر یک را معیّن میکنند و سهم هر یک را از حور و نعیم بهشتى براى او تعیین میکنند».[10]
ثانیاً: حتی اگر مقصود از این تعبیرات، همان لذتهایی باشد که تمام اهل بهشت از آنها بهرهمندند، باید گفت؛ که این پاداشها ملازم مقرببودن است و نه آنکه هدفی ورای قرب الهی باشد و بر این اساس، قرب به خدا، نه تنها اصالت و هدف نهایی بودن خود را از دست نمیدهد، بلکه این نعمتها نیز زمانی برای فرد مقرب، لذتبخش است که او را از مقام قرب جدا نکند.
«فَأَمَّا إِنْ کانَ مِنَ الْمُقَرَّبینَ فَرَوْحٌ وَ رَیْحانٌ وَ جَنَّةُ نَعیم»؛[1] اما اگر از مقرّبان باشد، براى او است آسایش و روزى و بهشت پرنعمت.
برای روشن شدن منظور آیه باید گفت:
اولاً: آنچه در این آیات بیان شده است، پاداشهایی است که از ابتدای مردن، به مقربین عطا میشود؛ از این جهت تعابیری که در این آیات آمده، هم مناسب با مراحل عالم آخرت است و هم متناسب با مقام معنوی مقربان؛ زیرا اولین چیزی که خداوند برای مقربان در هنگام مرگ بیان فرموده نعمت «رَوح» است؛ «رَوح» به معنای راحتی است که مقربان بدون درنگ[2] پس از مرگ به راحتی میرسند؛ و راحتی در اینجا به صورت مطلق آمده است و آنچه مناسب با مقربان است این است که آنها از زندان دنیا و آلودگیهای آن رها میشوند؛[3] و از هر هم، غم، دردی راحت میشوند.[4] علاوه اینکه برخی «روح» را به معنای «نگاه و نظر به وجه الله» تفسیر کردند.[5]
دومین نعمت مقربان «ریحان» است؛ ریحان به معنای بوی خوش و رزق آمده است؛[6] اما مقصود از ریحان در این آیه فقط بوى خوش در قبر و در برزخ و در قیامت و در بهشت نیست؛ بلکه منظور لذت مناسب مقام قرب است.[7] البته «ریحان» به «استماع و شنیدن کلام الله» نیز تفسیر شده است.[8]
آخرین نعمتی که خداوند برای مقربان مقرر داشته است «جَنَّةُ نَعِیمٍ» است که به معنای «بهشت پر نعمت» است.[9] در اینجا نیز برخی اینگونه توضیح دادند که منظور این است «که اختیار بهشت به دست آنها است هرجا اراده کنند سکونت میکنند و هر کس را اراده کنند سکونت میدهند و جاى هر یک را معیّن میکنند و سهم هر یک را از حور و نعیم بهشتى براى او تعیین میکنند».[10]
ثانیاً: حتی اگر مقصود از این تعبیرات، همان لذتهایی باشد که تمام اهل بهشت از آنها بهرهمندند، باید گفت؛ که این پاداشها ملازم مقرببودن است و نه آنکه هدفی ورای قرب الهی باشد و بر این اساس، قرب به خدا، نه تنها اصالت و هدف نهایی بودن خود را از دست نمیدهد، بلکه این نعمتها نیز زمانی برای فرد مقرب، لذتبخش است که او را از مقام قرب جدا نکند.
[1]. واقعه، 88- 89.
[2]. «فا» در «فروح» فای تفریع است.
[3]. ر. ک: طیب، سید عبد الحسین، اطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج 12، ص 412، تهران، اسلام، چاپ دوم، 1378ش.
[4]. ر. ک: طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 19، ص 13، قم، دفتر انتشارات اسلامی، 1417ق؛ ترجمه؛ موسوی همدانی، سید محمد باقر، ج 19، ص 242، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1374ش.
[5]. ر. ک: مکارم شیرازى، ناصر، تفسیر نمونه، ج 23، ص 282، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، 1374ش.
[6]. تفسیر المیزان، ج 19، ص 13.
[7]. أطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج 12، ص 412.
[8]. تفسیر نمونه، ج 23، ص 282.
[9]. همان.
[10]. اطیب البیان، ج 12، ص 413.