هدف اصلی خلقت انسان رسیدن به کمال است. کمال انسان با نزدیک شدن به خداوند و قرب الی الله محقق می شود که از آن به مقام ولایت و لقاء الله تعبیر می شود. در این میان پیامبران و معصومین (ع) بارزترین افراد در میان انسان ها محسوب می شوند. اما این که در بین همین افراد چه کسانی دارای مقامی برجسته ترند باید، به این نکته توجه شود که مقام ولایت بالاتر از مقام نبوت است و در بین صاحبان مقام ولایت که معصومین باشند، نیز اختلاف در مقام ولایت قابل فرض است، اما ممکن است گفته شود که همیشه برخورداری از امتیاز و فضیلتی به معنای برتری در مقام ولایت و نزدیک تر بودن به خدا در درجات قرب نیست؛ یعنی این امکان وجود دارد که با فرض تساوی در مقام ولایت نیز یکی افضل باشد و از فضیلتهایی؛ چون نبوت و... بهره ببرد.
همه سخن ما این است که ما میپذیریم امتیازاتی برای یکی از معصومان به ویژه امام حسین (ع) در روایات بیان گردیده است، اما به صورت قطع نمیتوان گفت که این امتیازات بر اساس اختلافی است که ائمه (ع) در مقام ولایت تکوینی داشتهاند. در واقع این امتیازات نمی تواند دلیل بالاتر بودن بعضی از نظر قرب به خدا باشد.
بدیهی است که هر سنجشی نیازمندِ معیار، ملاک و محک خاصی است. براساس آموزههای دینی، خدایی شدن و به اسما و صفات الاهی متصف گردیدن، معیار برتری انسان ها بر یکدیگر است؛[1] این مقام که از آن به مقام[2] ولایت نیز تعبیر میشود، هدف نهایی خلقت و میزان برتری انسانها بر یکدیگر محسوب میشود، اما خود ولایت دو نوع است: ولایت تشریعی که به معنای حق تشریع و قانون گذاری است و ولایت تکوینی که به معنای توان و اقتدار نفس بر تصرف در ماده کائنات به اذن تکوینی خدا است.[3] البته باید دانست که مقام ولایت با قرب الی الله و نزدیک شدن به خدا و فنای فی الله، پدید میآید و قرب به خدا نیز با اطاعت از خداوند، حاصل میشود.[4] به عبارت دیگر؛ خدایی شدن با نزدیک شدن به خداوند محقق میشود و نزدیک شدن به آن جناب نیز در گرو اطاعت پروردگار است. براین اساس؛ بدیهی است که مقام ولایت نیز به مقدار و میزان درجات قرب به خدا و فنای فی الله،[5] شدت و ضعف پیدا کند و از مراتب برخوردار گردد[6] و دو انسانی که از مقام ولایت برخوردارند، در مقایسه با یکدیگر در رتبه همسانی نباشند؛ یعنی به هر مقدار که به منبع لایزال الاهی متصل و به خدا نزدیکتر گردند، اسما و صفات خدا بیشتر در آنها تجلی پیدا کند و یکی بر دیگری برتری یابد.
بی گمان تمام اهل بیت (ع) صاحب مقام ولایت بوده و هستند. حضرت علی (ع) در بیان خصوصیات اهلبیت میفرماید: «وَ لَهُمْ خَصَائِصُ حَقِّ الْوِلَایَة»؛ ویژگیهای ولایت از آن آل محمد است.[7] از سویی دیگر با بررسی تفاوتهای مقام ولایت با مقام نبوت به این نکته می رسیم که که مقام ولایت بالاتر از مقام نبوت است. بر این اساس به آسانی می توان گفت که چهارده معصوم به جهت برتری مقام ولایت آنان بر پیامبران در رتبه بالاتری قرار دارند.[8] اما در مورد برتری هر یک از معصومین بر دیگری باید کمی تأمل نمود.
باید بدانیم که چهارده معصوم حقیقت واحدى دارند، و به تعبیر دیگر؛ از نور واحدی هستند. این اتحاد نورى اهل بیت (ع) به صراحت در روایات بسیارى وارد شده است، البته این اتحاد نوری الزاماً به معنای اتحاد در درجه نوری نیست و میتوان با فرض پذیرش درجات متفاوتِ نوری نیز به آن ملتزم شد.[9]
درباره برتری هر یک از اهل بیت بر دیگری؛ در برخی از منابع دینی این برتری برای پیامبر (ص)، حضرت علی،[10] حضرت فاطمه[11] و امام حسین (ع)،[12] قرار داده شده است. اما آیا این برتری گویای اختلافِ مقام و تفاوتِ درجه ولایت اهل بیت (ع) و پیامبر اسلام (ص) است؟ ممکن است گفته شود که همیشه برخورداری از امتیاز و فضیلتی به معنای برتری در مقام ولایت و نزدیک تر بودن به خدا در درجات قرب نیست؛ یعنی این امکان وجود دارد که با فرض تساوی در مقام ولایت نیز یکی افضل باشد و از فضیلتهایی؛ چون نبوت و... بهره ببرد. این مطلب زمانی است که شرایط و زمانه چنین اقتضائاتی را داشته باشد. نبوت فضیلتی بود که در شرایط و زمانه حضرت عیسی (ع) نصیب حضرتش شده بود و امام زمان (عج) را از آن فضیلت بهرهای نیست، اما همگان میدانیم که امام زمان (عج) از جهتِ مقام ولایت در رتبه بالاتری از حضرت عیسی (ع) قرار دارد. اما همه سخن ما این است که این فضیلت و آن توجه ویژه، با تساوی درجه ولایت امامان نیز قابل جمع است. به بیانی دیگر؛ ما میپذیریم که امتیازاتی برای یکی از معصومان به ویژه امام حسین (ع) در روایات بیان گردیده است، اما به صورت قطعی نمیتوان گفت که این امتیازات بر اساس اختلافی است که ائمه (ع) در مقام ولایت تکوینی داشتهاند، اگرچه بتوان امکان این اختلاف را در مقام ثبوت پذیرفت، ولی سخن ما این است که نمیتوان در مقام اثبات به شواهد روشنی در این باره دست یافت.
به هرحال، این مقدار قطعی است که همه معصومان جلوهای از یک نورند، و همه از ولایت تکوینی برخوردارند و اگر هریک جای دیگری میبودند همان کاری را انجام میدادند که دیگری انجام داده است.[13]
[1]. «إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ»؛ حجرات، 13.
[2]. در عرفان اصطلاح «مقام» در مقابل «حال» قرار دارد. «مقام» به منزل و مرتبهاى گویند که عارف پس از سالها رنج و تهذیب و مرارت بدان دست یافته است. بنابراین، زوال و تغییر چیزى که با صعوبت طى شده، عادتاً و غالباً به سهولت انجام نمىگیرد و ثابت و ماندنى است، اما «حال»، بر عکس مقام است. نوعى کیفیت و دگرگونى است که بدون اختیار و به صورت دفعی بر قلب عارف، حادث مىشود. همان گونه که ممکن است به صورت دفعى نیز زایل شود. پس «حال»، کیفیت ثابتى نیست و دایم در تغییر و تحول است. به گفته سعدی:
زمصرش بوی پیراهن شنیدی
ولی در چاه کنعانش ندیدی
بگفت احوال ما برق جهان است
گهی پیدا و دگر دم نهان است
[3]. به بیانی دیگر؛ صاحب ولایت تکوینی به همّت خود چیزی را در خارج از محل همّت، خلق میکند. براین اساس؛ تمامی معجزات و کراماتی که اولیای الاهی دارند به واسطه همین ولایت تکوینی آنها است.
[4]. بر این اساس؛ امام مجتبی(ع) فرمودند: «من عبد الله عبد الله له کل شیء»؛ هر کس بنده خدا شد خداوند همه چیز را تحت فرمان و بندگی او قرار می دهد.[4] این جمله امام به آن معنا است که منشاء ولایت تکوینی بندگی خدا است.
[5]. فنا دارای چند رتبه است: اول، فنای ظاهر که فنای افعال است؛ دوم، فنای باطن که فنای صفات است؛ سوم، فنای ذات. رجوع شود به: دانشگر، احمد، دیوان حافظ با شرح عرفانی، ص144-145؛ ابن سینا، ابوعلى حسین بن عبداللَّه، الاشارات والتنبیهات، با شرح خواجه نصیرالدین طوسى، ج3، مقامات العارفین، ص390؛ امام خمینی (ره)، چهل حدیث، ص382.
[6]. گفتنی است که سلوک عرفانی در چهار سفر واقع میشود: الف. از خلق به سوی حق؛ ب. از حق به سوی حق بالحق؛ ج. از حق به سوی خلق بالحق؛ د. از خلق به سوی خلق بالحق. در این باره نک: ملاصدرا شیرازی، صدرالدین، الحکمة المتعالیة فى الاسفار العقلیة الاربعة، ج1، ص13. عرفای واصل میگویند: مقام ولایت اگرچه برای سالک در پایان سفر اول حاصل میشود، اما در سفر دوم دائره ولایت کامل میگردد. بنابراین سالکین، به تناسب این که در چه مرحلهای از سیر و سلوک قرار دارند، به رتبهای از مقام ولایت دست خواهند یافت.
[7]. نهج البلاغة، خطبه 2.
[8]. در روایات وارد شده است که بعد از ظهور حضرت مهدی (عج) حضرت عیسی (ع) به آن حضرت اقتداء میکند. مجلسی، محمدباقر، بحارالأنوار، ج 9، ص 195؛ مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 4، ص 205؛ کاشانی، سید عباس، المخازن، ج 1، ص 286.
[9] یعنی می توان برای اهل بیت هم، برتری نسبت به یکدیگر متصور شد.
[10]. آنگاه که امام باقر (ع) با زبان حال از امام سجاد (ع) خواستند که در انجام عبادت پروردگار، کمتر به خود سختی و زحمت دهند، آن حضرت از عبادتهای امام علی (ع) یاد کردند و فرمودند: کیست که تاب نیروى عبادت على (ع) را داشته و میتواند پا به پاى ایشان عبادت کند قَالَ مَنْ یَقْوَى عَلَى عِبَادَةِ عَلِیٍّ (ع)؛ الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد، ج2، ص142.
[11]. از برخی ادله استفاده میشود که این برتری از آنِ حضرت فاطمه (س) بوده است. در حدیثی منسوب به امام حسن عسکرى (ع) آمده است: «نحن حجج اللَّه على خلقه و جدتنا فاطمة حجة اللَّه علینا»؛ ما حجج الاهی بر بندگانش هستیم و جده ما فاطمه حجت الاهی بر ما است. طیب، سید عبدالحسین، أطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج 13، ص 225؛ بحرانى، عبدالله، عوالم العلوم و المعارف و الاحوال، ج11، ص 5.
[12]. در متون روایی، امتیازات فراوانی برای امام حسین (ع) در نظر گرفته شده است. جهت نمونه به برخی از آن اشاره میشود: الف. انتقال مقام امامت به نسل امام حسین (ع). ب. شفا در تربت امام حسین (ع). ج. استجابت دعا نزد قبر سیدالشهداء(ع). د. نماز در حائر حسینی. إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى عَوَّضَ الْحُسَیْنَ (ع) مِنْ قَتْلِهِ أَنْ جَعَلَ الْإِمَامَةَ فِی ذُرِّیَّتِهِ وَ الشِّفَاءَ فِی تُرْبَتِهِ وَ إِجَابَةَ الدُّعَاءِ عِنْدَ قَبْرِه...؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالأنوار، ج44، ص221.
[13]. برای آگاهی بیشتر، نک: ترخان، قاسم، نگرشی عرفانی، فلسفی و کلامی به قیام و شخصیت امام حسین (ع)،ناشر چلچراغ، چاپ اول، قم، 1388.