کد سایت
fa74211
کد بایگانی
90696
نمایه
نسبیتگرایی اخلاقی
طبقه بندی موضوعی
نظری,معرفت شناسی
خلاصه پرسش
نسبیتگرایی اخلاقی چیست؟ چه نقدهایی بر آن شده است؟
پرسش
نسبیتگرایی اخلاقی چیست و نقد آنرا بیان بفرمایید؟
پاسخ اجمالی
نسبیتگرایی اخلاقی، تعاریف متعددی دارد. مطابق یکی از تعاریف مشهور، به دیدگاهی اطلاق میشود که منکر اصول اخلاقیای است که از اعتبار جهانشمول برخوردار باشند.
سه نوع نسبیتگرایی اخلاقی در طول یکدیگر مطرح شدهاند: 1. توصیفی؛ 2. فرااخلاقی؛ 3. هنجاری.
نقدهایی بر انواع نسبیتگرایی اخلاقی وجود دارد، مانند:
گرچه نسبیتگرایی در شکل افراطی آن بهتر میتواند به اهداف نسبیتگرایان کمک کند، ولی پذیرش آن دشوارتر است؛ زیرا اوّلاً: نیازمند استقرای تام اخلاقیات تمام اشخاص یا جوامع در طول تاریخ بوده، ثانیاً: باید نشان داده شود حتی یک مورد اشتراک در ارزشهای اساسی هرگز وجود نداشته است.
سه نوع نسبیتگرایی اخلاقی در طول یکدیگر مطرح شدهاند: 1. توصیفی؛ 2. فرااخلاقی؛ 3. هنجاری.
نقدهایی بر انواع نسبیتگرایی اخلاقی وجود دارد، مانند:
گرچه نسبیتگرایی در شکل افراطی آن بهتر میتواند به اهداف نسبیتگرایان کمک کند، ولی پذیرش آن دشوارتر است؛ زیرا اوّلاً: نیازمند استقرای تام اخلاقیات تمام اشخاص یا جوامع در طول تاریخ بوده، ثانیاً: باید نشان داده شود حتی یک مورد اشتراک در ارزشهای اساسی هرگز وجود نداشته است.
پاسخ تفصیلی
بحث پیرامون نسبیتگرایی اخلاقی یکی از مهمترین و دیرپاترین عناوین تأملات فلسفی در اخلاق بوده است که تحقیق همهجانبه درباره آن از فرصت این نوشته خارج است؛ از اینرو تنها بهطور خلاصه و در حد اشاره به این موضوع خواهیم پرداخت.
تعریف نسبیتگرایی
به طور کلی، نسبیتگرایی را میتوان نظریهای دانست که نوع یا انواع خاصی از حقایق کلی و جهانشمول را انکار میکند. نسبیتگرایی در حوزههای مختلفی؛ مانند معرفت و اخلاق مطرح است و قدر مشترک همه آنها این است که موضوع خاصی مانند معرفت یا اخلاق را، به طور ذاتی و اساسی، مربوط به چارچوب خاصی دانسته و منکر این هستند که آن چارچوب تنها چارچوب حقیقی یا حتی موجهترین چارچوب باشد. بعضی نسبیتگراها این چارچوب را از فردی به دیگری متفاوت میدانند و برخی از فرهنگی به فرهنگ دیگر، یا از جامعهای به جامعه دیگر. نسبیتگرایان معرفتی معتقدند همه حقایق نسبیاند. به عبارت دیگر؛ هیچ معرفت یا حقیقت کلی و جهانشمولی درباره جهان وجود ندارد. جهان در معرض تفسیرهای گوناگون است؛ زیرا از یک سو، خود فاقد ویژگیهای ذاتی است و از سوی دیگر، مجموعهای از معیارهای معرفتی که به لحاظ مابعدالطبیعی بر سایر معیارها ترجیح داشته باشد، وجود ندارد.
نسبیتگرایی اخلاقی، تعاریف متعددی دارد. مطابق یکی از تعاریف مشهور، به دیدگاهی اطلاق میشود که منکر اصول اخلاقیای است که از اعتبار جهانشمول برخوردار باشند.[1]
انواع نسبیتگرایی اخلاقی
سه نوع نسبیتگرایی اخلاقی در طول یکدیگر مطرح شدهاند:
1. نسبیتگرایی توصیفی (descriptive relativism): مطابق این دیدگاه؛ میان افراد یا جوامع مختلف، ارزشهای اخلاقی وجود دارند که تفاوتهای جوهری یا بنیادینی با هم دارد. مراد از تفاوتهای جوهری یا بنیادین، تفاوتهایی است که ناشی از تطبیق اصول یا ارزشهای مشترک بر موارد مختلف یا در شرایط متفاوت نیست. به عبارت دیگر؛ تفاوت بنیادین دو اخلاق این است که دو فرهنگ، دو اصل رفتاری متقابل را بپذیرند.[2] نسبیتگرایی توصیفی در شکل افراطی، «همه» ارزشهای اخلاقی اساسی و پایه را میان افراد یا جوامع متفاوت میداند. اما در شکل معتدل، معتقد است حداقل «برخی» از ارزشهای اخلاقی اساسی و پایه، متفاوت هستند.
2. نسبیتگرایی فرااخلاقی (metaethical relativism): مطابق این دیدگاه، در میان نظامهای اخلاقی که تفاوتهای اساسی و بنیادین دارند، بیش از یک نظام میتواند دارای حقیقت یا بهترین توجیه باشد و یا بنابر تقریر افراطی، همه نظامها درست و یا دارای بهترین توجیه هستند. نسبیتگرایان افراطی معتقدند هر اخلاقی همانقدر درست یا موجه است که اخلاقهای دیگر! نسبیتگرایان معتدل، منکر اخلاق درست واحد هستند، اما معتقدند که برخی اخلاقها از دیگران درستتر یا موجهترند.
3. نسبیتگرایی هنجاری (normative relativism): مطابق این دیدگاه، به لحاظ اخلاقی خطا است که در مورد رفتار و کارهای فرد، گروه، یا جامعهای که ارزشهای اخلاقی اساساً متفاوتی دارد، داوری نمود، چه رسد به اینکه بخواهیم براساس چنین داوریای در امور آنها دخالت نموده یا بکوشیم آنها را وادار کنیم تا مثل ما عمل کنند.[3]
ارزیابی نسبیتگرایی اخلاقی
از آنجا که نسبیتگرایی در شکل افراطی آن بهتر میتواند به اهداف نسبیتگرایان کمک کند؛ زیرا نسبیتگرایی در شکل معتدل در واقع نسبیتگرایی نیست؛ از اینرو، عمده نقدهایی که مطرح میشود متوجه نسبیتگرایی در شکل افراطی آن است که خلاصه آن در ذیل بیان میشود:
الف. نسبیتگرایی نیازمند استقرای تام اخلاقیات تمام اشخاص یا جوامع در طول تاریخ بوده است تا نشان داده شود حتی یک مورد اشتراک در ارزشهای اساسی هرگز وجود نداشته است.
ب. بر فرض که نسبیتگرایی حتی در شکل افراطی آن، درست باشد، مانعی برای قائل شدن به وجود ارزشهای کلی و فراشمول نخواهد بود. و هیچ دلیل عقلیای وجود ندارد که با آن بتوان از وجود اختلافات، عدم وجود حقیقتی واحد و فراشمول را نتیجه گرفت.
ج. درک درست بسیاری از شواهدی که برای نسبیتگرایی ذکر میشوند، نیازمند ارائه تحلیل روشنی از تفاوت اخلاق با آداب و رسوم است. متأسفانه گاهی عدم درک این تفاوت موجب سرایت دادن حکم یکی از آن دو به دیگری شده است. مثلاً، قراردادی بودن و به دنبال آن نسبی بودن آداب و رسوم به ارزشهای اخلاقی نیز تعمیم داده شده است. اخلاق و آداب و رسوم، هر دو ما را به سوی شیوه رفتاری خاصی سوق میدهند. بیتوجهی به اخلاق و آداب و رسوم معمولاً سرزنش و ملامت را به دنبال میآورد و رعایت آنها موجب ستایش و تمجید دیگران از فرد میشود.
در تفاوت آنها باید دانست که آداب و رسوم، رفتارها و مقرراتی هستند که جامعه یا فرهنگ خاصی آنها را پذیرفته، و برای ایجاد هماهنگی و نظم، و اجتناب از سردرگمی و اختلاف و نابسامانی به اعضای خود توصیه میکند؛ مثلاً، شکل و رنگ لباس در مجالس سوگواری توسط هر جامعه یا فرهنگی مشخص میشود. مردم میتوانند در مراسم عزا، لباس سیاه یا سفید بر تن کنند؛ اما به هرحال، باید بر نوع خاصی از لباس توافق نمود. از اینرو؛ دو نوع رفتار مختلف هم میتوانند از مقبولیت اجتماعی در جامعه و فرهنگ مربوط برخوردار باشند. ولی حقیقت مطلب این است که ورای این تفاوت رفتاری، ارزشهای مشترکی نهفته است؛ مانند خوبی احترام به مُردگان که اگر چنین شد، آن نوع از آداب و رسوم بُعد اخلاقی نیز پیدا میکند. البته توجه به این نکته نیز لازم است که در شکلگیری آداب و رسوم، عواملی؛ مانند عقاید دینی، شرایط طبیعی و آب و هوا، وضعیت اقتصادی و غیره میتواند تأثیر داشته باشد.
اما اخلاقیات، هم اعمال و کارهای انسان را جهتدهی میکنند و هم او را به سوی آرمان یا آرمانهای مشخصی سوق میدهند. در حالیکه آداب و رسوم، لزوماً آرمانی تعقیب نمیشود.
د. صرف تفاوت میان ضوابط اخلاقی مستلزم این نیست که همه ضوابط، حقیقی یا به یک اندازه درست باشند. هیچ استلزام منطقیای میان آنچه باور مردم است یا آنچه واقعیت است، وجود ندارد. چرا که تفاوت باورها ممکن است ناشی از تفاوت افراد یا گروهها در مراتب خردمندی و فرزانگی باشد. گاهی نیز تفاوت باورها به خاطر این است که افراد از منظر محدود خود به حقیقت نگاه میکنند و به تعبیر مولوی: «هرکسی از ظن خود شد یار من». گاهی نیز اختلافنظرهای اخلاقی ناشی از اختلاف در باورهای دینی و به طور کلی جهانبینی افراد یا جوامع مختلف است. به هر تقدیر، از تفاوت آرا و باورها به هیچوجه نمیتوان نتیجه گرفت که حقیقت واحدی وجود ندارد، همانطور که اگر همه مردم اتفاق نظر داشته باشند، نمیتوان نتیجه گرفت که قطعاً نظر ایشان مطابق با حقیقت است. اختلاف یا توافق نظر مردم نه دلیل برای نفسی حقیقت است و نه دلیل برای اثبات آن.
درباره اقسام نسبیتگرایی و نقد و بررسی آن، مقالاتی نوشته شده است؛ از جمله:
1. واعظی، اصغر؛ ایزدی نیا، حمیده، تاریخمندی فهم و چالش نسبیت گرایی، مجله: شناخت، بهار و تابستان 1392، شماره 68.
2. خسروپناه، عبدالحسین، نسبیت گرایی، مجله: کلام اسلامی، پاییز 1384، شماره 55.
3. حسین زاده، محمد، شکاکیت و نسبیت گرایی، مجله: معرفت فلسفی، پاییز 1383، شماره 5.
4. دیوید ونگ، نسبیت گرایی اخلاقی، مترجم: صادقی، مسعود، مجله: ناقد، شهریور- آبان 1383، شماره 4.
تعریف نسبیتگرایی
به طور کلی، نسبیتگرایی را میتوان نظریهای دانست که نوع یا انواع خاصی از حقایق کلی و جهانشمول را انکار میکند. نسبیتگرایی در حوزههای مختلفی؛ مانند معرفت و اخلاق مطرح است و قدر مشترک همه آنها این است که موضوع خاصی مانند معرفت یا اخلاق را، به طور ذاتی و اساسی، مربوط به چارچوب خاصی دانسته و منکر این هستند که آن چارچوب تنها چارچوب حقیقی یا حتی موجهترین چارچوب باشد. بعضی نسبیتگراها این چارچوب را از فردی به دیگری متفاوت میدانند و برخی از فرهنگی به فرهنگ دیگر، یا از جامعهای به جامعه دیگر. نسبیتگرایان معرفتی معتقدند همه حقایق نسبیاند. به عبارت دیگر؛ هیچ معرفت یا حقیقت کلی و جهانشمولی درباره جهان وجود ندارد. جهان در معرض تفسیرهای گوناگون است؛ زیرا از یک سو، خود فاقد ویژگیهای ذاتی است و از سوی دیگر، مجموعهای از معیارهای معرفتی که به لحاظ مابعدالطبیعی بر سایر معیارها ترجیح داشته باشد، وجود ندارد.
نسبیتگرایی اخلاقی، تعاریف متعددی دارد. مطابق یکی از تعاریف مشهور، به دیدگاهی اطلاق میشود که منکر اصول اخلاقیای است که از اعتبار جهانشمول برخوردار باشند.[1]
انواع نسبیتگرایی اخلاقی
سه نوع نسبیتگرایی اخلاقی در طول یکدیگر مطرح شدهاند:
1. نسبیتگرایی توصیفی (descriptive relativism): مطابق این دیدگاه؛ میان افراد یا جوامع مختلف، ارزشهای اخلاقی وجود دارند که تفاوتهای جوهری یا بنیادینی با هم دارد. مراد از تفاوتهای جوهری یا بنیادین، تفاوتهایی است که ناشی از تطبیق اصول یا ارزشهای مشترک بر موارد مختلف یا در شرایط متفاوت نیست. به عبارت دیگر؛ تفاوت بنیادین دو اخلاق این است که دو فرهنگ، دو اصل رفتاری متقابل را بپذیرند.[2] نسبیتگرایی توصیفی در شکل افراطی، «همه» ارزشهای اخلاقی اساسی و پایه را میان افراد یا جوامع متفاوت میداند. اما در شکل معتدل، معتقد است حداقل «برخی» از ارزشهای اخلاقی اساسی و پایه، متفاوت هستند.
2. نسبیتگرایی فرااخلاقی (metaethical relativism): مطابق این دیدگاه، در میان نظامهای اخلاقی که تفاوتهای اساسی و بنیادین دارند، بیش از یک نظام میتواند دارای حقیقت یا بهترین توجیه باشد و یا بنابر تقریر افراطی، همه نظامها درست و یا دارای بهترین توجیه هستند. نسبیتگرایان افراطی معتقدند هر اخلاقی همانقدر درست یا موجه است که اخلاقهای دیگر! نسبیتگرایان معتدل، منکر اخلاق درست واحد هستند، اما معتقدند که برخی اخلاقها از دیگران درستتر یا موجهترند.
3. نسبیتگرایی هنجاری (normative relativism): مطابق این دیدگاه، به لحاظ اخلاقی خطا است که در مورد رفتار و کارهای فرد، گروه، یا جامعهای که ارزشهای اخلاقی اساساً متفاوتی دارد، داوری نمود، چه رسد به اینکه بخواهیم براساس چنین داوریای در امور آنها دخالت نموده یا بکوشیم آنها را وادار کنیم تا مثل ما عمل کنند.[3]
ارزیابی نسبیتگرایی اخلاقی
از آنجا که نسبیتگرایی در شکل افراطی آن بهتر میتواند به اهداف نسبیتگرایان کمک کند؛ زیرا نسبیتگرایی در شکل معتدل در واقع نسبیتگرایی نیست؛ از اینرو، عمده نقدهایی که مطرح میشود متوجه نسبیتگرایی در شکل افراطی آن است که خلاصه آن در ذیل بیان میشود:
الف. نسبیتگرایی نیازمند استقرای تام اخلاقیات تمام اشخاص یا جوامع در طول تاریخ بوده است تا نشان داده شود حتی یک مورد اشتراک در ارزشهای اساسی هرگز وجود نداشته است.
ب. بر فرض که نسبیتگرایی حتی در شکل افراطی آن، درست باشد، مانعی برای قائل شدن به وجود ارزشهای کلی و فراشمول نخواهد بود. و هیچ دلیل عقلیای وجود ندارد که با آن بتوان از وجود اختلافات، عدم وجود حقیقتی واحد و فراشمول را نتیجه گرفت.
ج. درک درست بسیاری از شواهدی که برای نسبیتگرایی ذکر میشوند، نیازمند ارائه تحلیل روشنی از تفاوت اخلاق با آداب و رسوم است. متأسفانه گاهی عدم درک این تفاوت موجب سرایت دادن حکم یکی از آن دو به دیگری شده است. مثلاً، قراردادی بودن و به دنبال آن نسبی بودن آداب و رسوم به ارزشهای اخلاقی نیز تعمیم داده شده است. اخلاق و آداب و رسوم، هر دو ما را به سوی شیوه رفتاری خاصی سوق میدهند. بیتوجهی به اخلاق و آداب و رسوم معمولاً سرزنش و ملامت را به دنبال میآورد و رعایت آنها موجب ستایش و تمجید دیگران از فرد میشود.
در تفاوت آنها باید دانست که آداب و رسوم، رفتارها و مقرراتی هستند که جامعه یا فرهنگ خاصی آنها را پذیرفته، و برای ایجاد هماهنگی و نظم، و اجتناب از سردرگمی و اختلاف و نابسامانی به اعضای خود توصیه میکند؛ مثلاً، شکل و رنگ لباس در مجالس سوگواری توسط هر جامعه یا فرهنگی مشخص میشود. مردم میتوانند در مراسم عزا، لباس سیاه یا سفید بر تن کنند؛ اما به هرحال، باید بر نوع خاصی از لباس توافق نمود. از اینرو؛ دو نوع رفتار مختلف هم میتوانند از مقبولیت اجتماعی در جامعه و فرهنگ مربوط برخوردار باشند. ولی حقیقت مطلب این است که ورای این تفاوت رفتاری، ارزشهای مشترکی نهفته است؛ مانند خوبی احترام به مُردگان که اگر چنین شد، آن نوع از آداب و رسوم بُعد اخلاقی نیز پیدا میکند. البته توجه به این نکته نیز لازم است که در شکلگیری آداب و رسوم، عواملی؛ مانند عقاید دینی، شرایط طبیعی و آب و هوا، وضعیت اقتصادی و غیره میتواند تأثیر داشته باشد.
اما اخلاقیات، هم اعمال و کارهای انسان را جهتدهی میکنند و هم او را به سوی آرمان یا آرمانهای مشخصی سوق میدهند. در حالیکه آداب و رسوم، لزوماً آرمانی تعقیب نمیشود.
د. صرف تفاوت میان ضوابط اخلاقی مستلزم این نیست که همه ضوابط، حقیقی یا به یک اندازه درست باشند. هیچ استلزام منطقیای میان آنچه باور مردم است یا آنچه واقعیت است، وجود ندارد. چرا که تفاوت باورها ممکن است ناشی از تفاوت افراد یا گروهها در مراتب خردمندی و فرزانگی باشد. گاهی نیز تفاوت باورها به خاطر این است که افراد از منظر محدود خود به حقیقت نگاه میکنند و به تعبیر مولوی: «هرکسی از ظن خود شد یار من». گاهی نیز اختلافنظرهای اخلاقی ناشی از اختلاف در باورهای دینی و به طور کلی جهانبینی افراد یا جوامع مختلف است. به هر تقدیر، از تفاوت آرا و باورها به هیچوجه نمیتوان نتیجه گرفت که حقیقت واحدی وجود ندارد، همانطور که اگر همه مردم اتفاق نظر داشته باشند، نمیتوان نتیجه گرفت که قطعاً نظر ایشان مطابق با حقیقت است. اختلاف یا توافق نظر مردم نه دلیل برای نفسی حقیقت است و نه دلیل برای اثبات آن.
درباره اقسام نسبیتگرایی و نقد و بررسی آن، مقالاتی نوشته شده است؛ از جمله:
1. واعظی، اصغر؛ ایزدی نیا، حمیده، تاریخمندی فهم و چالش نسبیت گرایی، مجله: شناخت، بهار و تابستان 1392، شماره 68.
2. خسروپناه، عبدالحسین، نسبیت گرایی، مجله: کلام اسلامی، پاییز 1384، شماره 55.
3. حسین زاده، محمد، شکاکیت و نسبیت گرایی، مجله: معرفت فلسفی، پاییز 1383، شماره 5.
4. دیوید ونگ، نسبیت گرایی اخلاقی، مترجم: صادقی، مسعود، مجله: ناقد، شهریور- آبان 1383، شماره 4.