کد سایت
fa79475
کد بایگانی
96668
نمایه
قیامت روز حسرت و عذاب کافران
طبقه بندی موضوعی
تفسیر
خلاصه پرسش
«یقول یا لیتنی قدمت لحیاتی! فیومئذ لا یعذب عذابه احد و لا یوثق وثاقه أحد».
در این آیات، فاعل افعال «یقول»، «لا یعذب» و «لا یوثق» کیست؟
پرسش
در آیه 24 و 25 سوره فجر، چه کسی عذاب میشود که هیچکس شبیه او عذاب نمیشود؟
پاسخ اجمالی
خدای متعال به دنبال نکوهشهایی که در آیات پیشین سوره فجر از کافران، طغیانگران دنیاپرست و متجاوز به حقوق دیگران کرده، در آیه 24 در بیان حال آنان میفرماید: «یَقُولُ یا لَیْتَنِی قَدَّمْتُ لِحَیاتِی»؛ میگوید: اى کاش براى (این) زندگیام چیزى از پیش فرستاده بودم.
این آیه در صدد بیان آرزویى است که انسان - در روز رستاخیز با دیدن حقایقی که آنرا انکار میکرد، و یا جدی نمیگرفت - از خود سر میدهد، و میبیند که سعی و تلاش او در دنیا سودى به حالش نخواهد داشت؛ لذا میگوید ای کاش برای این دنیا و این زندگی جاوید اعمال خیر و صالحی از پیش فرستاده بودم. ولى این آرزویى است بینتیجه که هرگز به جایى نمیرسد.
گفتنی است که واژه «لیت»، بیشتر در موارد آرزوهاى بیجا و یا محال به کار گرفته میشود.
به هرحال، فاعل فعل «یقول» در آیه 24 سوره فجر، ضمیری است که به انسانی که در آیه قبل، از آن یاد شده برمیگردد و مراد از آن، انسانی است که نه تنها هیچ زاد و توشهای برای خود نفرستاده، بلکه با کولهباری سنگین از گناهان پا به عرصه قیامت گذاشته است.
خدای متعال بعد از آنکه به این پشیمانی بیفایده اشاره کرد؛ در آیه 25 به مجرمان هشدار میدهد که در روز قیامت، حساب و کتاب و مجازات شدیدى در پیش خواهند داشت، و باید خود را براى آن روز آماده کنند:
«فَیَوْمَئِذٍ لا یُعَذِّبُ عَذابَهُ أَحَد»؛ پس در آن روز هیچکس مانند عذاب او (خدا) عذاب نکند.
در این آیه کلمه «لا یعذّب» به دو صورت معلوم و مجهول خوانده شده است. مشهور قاریان قرآن آنرا به صورت «لا یُعَذِّبُ»، یعنی به کسر «ذال» قرائت کردهاند.[1] مفسران طبق این قرائت در معنای آیه احتمالاتی را مطرح کردهاند؛ مانند:
1. «فَیَوْمَئِذٍ»، تفریع بر آیات قبل بوده، «عذابه» به معناى مصدرى - مانند عطاء به معناى اعطاء- و مفعول به، یا مفعول مطلق «لا یعذب» است. ضمیر «عذابه» به انسان برمیگردد و مفعول عذاب بوده، و «احد» فاعل «لا یعذب» است؛ یعنی هیچکس، در آن روز قیامت متصدی عذاب انسان نمیشود! به این معنا که در واقع کسى نیست که متصدى عذاب آن شخص مجرم شود، بلکه این خود او است که عذاب را فراهم کرده است. بنابر این، این آیه هم مضمون است با آیاتی؛ مانند «فَذُوقُوا الْعَذابَ بِما کُنْتُمْ تَکْسِبُونَ».[2] و «بِما کُنْتُمْ تَکْفُرُونَ».[3]
2. «عذابه» مفعول مطلق و متضمن تشبیه، و ضمیر آن به «رب» در «جاء ربک»[4] برمیگردد، و میتوان با این ترکیب، مفعولى مقدر گرفت. بنابر این، مفهوم آیه تعظیم و حصر عذاب آن روز به «رب» است؛ یعنی در آن روز کسى، مانند پروردگار، کسى را عذاب نمیکند؛ چون در آن روز، فرمان مطلق، و قدرت بیچون و چرا براى او است: «وَ الْأَمْرُ یَوْمَئِذٍ لِلَّهِ»،[5] و عذابش بیمانند است.[6] در این تفسیر، ذات مقدس پروردگار، فاعل فعل «لا یعذب» است.
3. تفسیر دیگر آن است که کسی متولی عذاب مجرمان از جانب خدای متعال نمیشود، و او را در این کار مباشرت نمیکند.[7]
اما بر اساس قرائت قاریانی؛ مانند کسائى و یعقوب، که «لا یعذَب» را با فتح «ذال» و به صیغه مجهول خواندهاند، این فعل نیاز به «فاعل» نداشته، بلکه در «نایب فاعل» عمل میکند و یکی از معانی ذیل را خواهد داشت:
1. «عذابه» مفعول مطلق و متضمن تشبیه است، و ضمیر آن بازگشت به انسان مورد خطاب میکند؛ یعنی در آن روز، دچار عذابى میگردد که کسى؛ مانند او عذاب نمیشود.
2. «عذابه» میتواند «منصوب به نزع خافض» باشد، از قبیل باء بدلیت یا سببیت؛ یعنی در آن روز بدل و به جا، یا به سبب عذاب او، کسى عذاب نشود: «کُلُّ نَفْسٍ بِما کَسَبَتْ رَهِینَةٌ»؛[8] هر کسى گرفتار عمل خویش است؛[9] چرا که او مستحق عذاب است و خدای متعال هیچ فردی را به جرم و گناه دیگری عذاب نمیکند.[10]
بنابر این، بر اساس قرائت دوم، برخی از مفسران معتقدند؛ منظور از کسی که هیچ فردی مانند او عذاب نمیشود، کافر است؛ یعنی کسی که کافر نیست مانند او عذاب نمیشود. گروهی گفتهاند؛ منظور إبلیس است. البته با توجه به تصریح واژه انسان در آیه «وَ جیءَ یَوْمَئِذٍ بِجَهَنَّمَ یَوْمَئِذٍ یَتَذَکَّرُ الْإِنْسانُ وَ أَنَّى لَهُ الذِّکْرى»،[11] این معنا نمیتواند مورد نظر آیه باشد؛ چرا که به ابلیس، انسان گفته نمیشود.[12]
برخی نیز معتقدند که آیه در شأن أبیّ بن خلف نازل شده است.[13]
تمام احتمالات بالا در مورد آیه بعدی « وَ لا یُوثِقُ وَثاقَهُ أَحَد» نیز وجود دارد.
این آیه در صدد بیان آرزویى است که انسان - در روز رستاخیز با دیدن حقایقی که آنرا انکار میکرد، و یا جدی نمیگرفت - از خود سر میدهد، و میبیند که سعی و تلاش او در دنیا سودى به حالش نخواهد داشت؛ لذا میگوید ای کاش برای این دنیا و این زندگی جاوید اعمال خیر و صالحی از پیش فرستاده بودم. ولى این آرزویى است بینتیجه که هرگز به جایى نمیرسد.
گفتنی است که واژه «لیت»، بیشتر در موارد آرزوهاى بیجا و یا محال به کار گرفته میشود.
به هرحال، فاعل فعل «یقول» در آیه 24 سوره فجر، ضمیری است که به انسانی که در آیه قبل، از آن یاد شده برمیگردد و مراد از آن، انسانی است که نه تنها هیچ زاد و توشهای برای خود نفرستاده، بلکه با کولهباری سنگین از گناهان پا به عرصه قیامت گذاشته است.
خدای متعال بعد از آنکه به این پشیمانی بیفایده اشاره کرد؛ در آیه 25 به مجرمان هشدار میدهد که در روز قیامت، حساب و کتاب و مجازات شدیدى در پیش خواهند داشت، و باید خود را براى آن روز آماده کنند:
«فَیَوْمَئِذٍ لا یُعَذِّبُ عَذابَهُ أَحَد»؛ پس در آن روز هیچکس مانند عذاب او (خدا) عذاب نکند.
در این آیه کلمه «لا یعذّب» به دو صورت معلوم و مجهول خوانده شده است. مشهور قاریان قرآن آنرا به صورت «لا یُعَذِّبُ»، یعنی به کسر «ذال» قرائت کردهاند.[1] مفسران طبق این قرائت در معنای آیه احتمالاتی را مطرح کردهاند؛ مانند:
1. «فَیَوْمَئِذٍ»، تفریع بر آیات قبل بوده، «عذابه» به معناى مصدرى - مانند عطاء به معناى اعطاء- و مفعول به، یا مفعول مطلق «لا یعذب» است. ضمیر «عذابه» به انسان برمیگردد و مفعول عذاب بوده، و «احد» فاعل «لا یعذب» است؛ یعنی هیچکس، در آن روز قیامت متصدی عذاب انسان نمیشود! به این معنا که در واقع کسى نیست که متصدى عذاب آن شخص مجرم شود، بلکه این خود او است که عذاب را فراهم کرده است. بنابر این، این آیه هم مضمون است با آیاتی؛ مانند «فَذُوقُوا الْعَذابَ بِما کُنْتُمْ تَکْسِبُونَ».[2] و «بِما کُنْتُمْ تَکْفُرُونَ».[3]
2. «عذابه» مفعول مطلق و متضمن تشبیه، و ضمیر آن به «رب» در «جاء ربک»[4] برمیگردد، و میتوان با این ترکیب، مفعولى مقدر گرفت. بنابر این، مفهوم آیه تعظیم و حصر عذاب آن روز به «رب» است؛ یعنی در آن روز کسى، مانند پروردگار، کسى را عذاب نمیکند؛ چون در آن روز، فرمان مطلق، و قدرت بیچون و چرا براى او است: «وَ الْأَمْرُ یَوْمَئِذٍ لِلَّهِ»،[5] و عذابش بیمانند است.[6] در این تفسیر، ذات مقدس پروردگار، فاعل فعل «لا یعذب» است.
3. تفسیر دیگر آن است که کسی متولی عذاب مجرمان از جانب خدای متعال نمیشود، و او را در این کار مباشرت نمیکند.[7]
اما بر اساس قرائت قاریانی؛ مانند کسائى و یعقوب، که «لا یعذَب» را با فتح «ذال» و به صیغه مجهول خواندهاند، این فعل نیاز به «فاعل» نداشته، بلکه در «نایب فاعل» عمل میکند و یکی از معانی ذیل را خواهد داشت:
1. «عذابه» مفعول مطلق و متضمن تشبیه است، و ضمیر آن بازگشت به انسان مورد خطاب میکند؛ یعنی در آن روز، دچار عذابى میگردد که کسى؛ مانند او عذاب نمیشود.
2. «عذابه» میتواند «منصوب به نزع خافض» باشد، از قبیل باء بدلیت یا سببیت؛ یعنی در آن روز بدل و به جا، یا به سبب عذاب او، کسى عذاب نشود: «کُلُّ نَفْسٍ بِما کَسَبَتْ رَهِینَةٌ»؛[8] هر کسى گرفتار عمل خویش است؛[9] چرا که او مستحق عذاب است و خدای متعال هیچ فردی را به جرم و گناه دیگری عذاب نمیکند.[10]
بنابر این، بر اساس قرائت دوم، برخی از مفسران معتقدند؛ منظور از کسی که هیچ فردی مانند او عذاب نمیشود، کافر است؛ یعنی کسی که کافر نیست مانند او عذاب نمیشود. گروهی گفتهاند؛ منظور إبلیس است. البته با توجه به تصریح واژه انسان در آیه «وَ جیءَ یَوْمَئِذٍ بِجَهَنَّمَ یَوْمَئِذٍ یَتَذَکَّرُ الْإِنْسانُ وَ أَنَّى لَهُ الذِّکْرى»،[11] این معنا نمیتواند مورد نظر آیه باشد؛ چرا که به ابلیس، انسان گفته نمیشود.[12]
برخی نیز معتقدند که آیه در شأن أبیّ بن خلف نازل شده است.[13]
تمام احتمالات بالا در مورد آیه بعدی « وَ لا یُوثِقُ وَثاقَهُ أَحَد» نیز وجود دارد.
[1]. البته طبری در این مسئله ادعای اجماع کرده و معتقد است تمام قاریان مناطق و شهرهای مختلف لا یعذب را به کسر «ذال» قرائت کردهاند، و تنها کسائی است که لا یعذَب را فتح «ذال» قرائت کرده است: «فَیَوْمَئِذٍ لا یُعَذِّبُ عَذابَهُ أَحَدٌ وَ لا یُوثِقُ وَثاقَهُ أَحَدٌ، أجمعت القراء قراء الأمصار فی قراءة ذلک على کسر الذال من یعذب ...، خلا الکسائی، فإنه قرأ ذلک بفتح الذال». طبرى، ابو جعفر محمد بن جریر، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج 30، ص 121، بیروت، دار المعرفة، چاپ اول، 1412ق.
[2]. اعراف، 39.
[3]. آل عمران، 106.
[4]. «وَ جاءَ رَبُّکَ وَ الْمَلَکُ صَفًّا صَفًّا». فجر، 22.
[5]. انفطار، 19
[6]. ر. ک: طالقانی، سید محمود، پرتوی از قرآن، ج 4، ص 77، تهران، شرکت سهامی انتشار، چاپ چهارم، 1362ش.
[7]. آلوسی، سید محمود، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، تحقیق، عطیة، علی عبدالباری، ج 15، ص 343، بیروت، دارالکتب العلمیة، چاپ اول، 1415ق.
[8]. مدثر، 38.
[9]. پرتوی از قرآن، ج 4، ص 77- 78؛ مجمع البیان فی تفسیر القرآن، طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مقدمه، بلاغی، محمد جواد، ج 10، ص 742، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، 1372ش.
[10]. شیخ طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، مقدمه، تهرانی، شیخ آقابزرگ، تحقیق، قصیرعاملی، احمد، ج 10، ص 348، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بیتا.
[11]. فجر، 23.
[12]. روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، ج 15، ص 343.
[13]. ر. ک: شوکانى محمد بن على، فتح القدیر، ج 5، ص 536، دمشق، بیروت، دار ابن کثیر، دار الکلم الطیب، چاپ اول، 1414ق.