کد سایت
fa80110
کد بایگانی
97792
نمایه
معنای تبدیل شدن سیئات به حسنات
طبقه بندی موضوعی
تفسیر,کلام قدیم,استغفار و توبه
خلاصه پرسش
بخشش بدیها قابل درک است، اما تبدیل بدیها به خوبیها که خداوند وعدهاش را داده، چگونه امکانپذیر خواهد بود؟ آیا خدا سخن دروغ فردی که توبه کرده را به سخن راست تبدیل میکند؟!
پرسش
آیه 70 سوره فرقان چگونه تفسیر میشود؟ مگر تبدیل شدن بدی به خوبی با عقل سازگار است؟!
پاسخ اجمالی
خدای متعال در آیات متعدد قرآن کریم، کافران، مشرکان و مجرمان را نسبت به عملکردشان هشدار داده، و آنها را وعده عذاب دردناک میدهد، اما از آنجا که هیچگاه راه بازگشت را به روى مجرمان نمیبندد، و گنهکاران را تشویق و دعوت به توبه کرده، و میفرماید: «... کسى که توبه کند و ایمان آورد و عمل صالح انجام دهد خداوند گناهانشان را میبخشد و سیئات اعمال آنها را تبدیل به حسنات میکند، و خداوند آمرزنده و مهربان است.[1]
آنچه در این آیه مورد دقت و تأمل بوده، چگونگی تبدیل «سیئات» به «حسنات» است؛ یعنی اینکه چگونه خداوند کارهای بد و خلاف گنهکاران را تبدیل به کارهای نیکو میکند؟!
در اینجا چند تفسیر از سوی فیلسوفان، متکلمان و مفسران قرآن کریم ارائه شده است که خلاصه آن چنین است:
1. تبدیل بدیها و گناهان اینگونه است؛ هنگامى که انسان توبه میکند، و ایمان به خدا میآورد، دگرگونى عمیقى در سراسر وجودش پیدا میشود، و به دلیل همین تحول و انقلاب درونى، سیئات اعمالش در آینده تبدیل به حسنات میشود. مثلاً اگر در گذشته مرتکب قتل میشد، در آینده دفاع از مظلومان و مبارزه با ظالمان را جاى آن میگذارد، و اگر زناکار بود، پس از توبه عفت پیشه میکند و پاکدامن میشود و این توفیق الهى را در سایه ایمان و توبه پیدا میکند.[2]
2. دیگر اینکه خداوند از راه کرم و فضل خویش بعد از توبه کردن، زشتیهای اعمال توبه کننده را پاک میکند، و به جاى آن حسنات مینشاند،[3] چنانکه در روایتى مرفوع، ابوذر از پیامبر اسلام(ص) نقل میکند: روز قیامت که میشود بعضى از افراد را حاضر میکنند، خداوند دستور میدهد گناهان صغیره او را به او عرضه کنید و کبیرهها را بپوشانید، به او گفته میشود تو در فلان روز فلان گناه صغیره را انجام دادى، و او به آن اعتراف میکند، ولى قلبش از گناهان کبیره ترسان و لرزان است. در اینجا هر گاه خدا بخواهد به او لطفى کند دستور میدهد به جاى هر سیئه، حسنهاى به او بدهید ...[4]
مراد از جایگزینکردن خوبیها به جای بدیها، این نیست که مثلاً سخن راستی را جایگزین سخن دروغ میکنند، بلکه مراد آن است که مجازات آن یکی را برداشته و به جایش پاداش کار نیکی را در پرونده او ثبت میکنند. بدین معنا که خداوند از چنین کسانى عذاب قتل و زنا را برداشته و ثواب قتل به حق و عفت به آنان میدهد.[5]
3. در این مسئله نخست باید دید که گناه چیست؟ آیا نفس و خود عمل ناشایست گناه است، و در مقابل نفس فعلى دیگر حسنه است، یا آنکه نفس فعل و حرکات و سکناتى که فعل از آن تشکیل شده، در گناه و ثواب یکى است، و اگر یکى است، پس گناه شدن گناه از کجا و ثواب شدن عمل ثواب از کجا است؟
مثلاً عمل زنا و نکاح چه فرقى با هم دارند؟ که یکى گناه و دیگرى ثواب شد، با اینکه حرکات و سکناتى که عمل، از آن تشکیل یافته در هر دو یکى است؟ و همچنین خوردن که در حلال و حرام یکى است؟
در این موضوع، اگر دقت کنیم خواهیم دید تفاوت این دو در موافقت و مخالفت خدا است؛ مخالفت و موافقتى که در انسان اثر گذاشته و در نامه اعمالش نوشته میشود، نه خود نفس فعل؛ چون نفس فعل و حرکات و سکنات که یا آنرا زنا میگوییم و یا نکاح، به هر حال فانى شده، از بین میرود، و تا یک جزئش فانى نشود نوبت به جزء بعدیاش نمیرسد. و روشن است که وقتى خود فعل از بین رفت، عنوانى هم که ما به آن بدهیم - چه خوب و چه بد - از بین میرود. و حال آنکه ما میگوییم عمل انسان مانند سایه دنبالش هست، پس مقصود آثار عمل است که یا مستتبع عقاب است و یا ثواب، و همواره با آدمى هست تا در روز «تُبْلَى السَّرائِرُ»[6] خود را نمایان کند.
اینرا نیز میدانیم که اگر ذات کسى شقى و یا آمیخته به شقاوت نباشد، هرگز مرتکب عمل زشت و گناه نمیشود، - همان حرکات و سکناتى را که در یک فرد شقى به صورت زنا در میآید، و دیگری انجام میدهد، بدون اینکه زنا و کار زشت بوده باشد- پس اعمال زشت از آثار شقاوت و خباثت ذات آدمى است، چه آن ذاتى که به تمام معنا شقى است و یا ذاتى که آمیخته با شقاوت و خباثت است.
حال که چنین شد، اگر فرض کنیم چنین ذاتى از راه توبه و ایمان و عمل صالح مبدل به ذاتى طیب و طاهر و خالى از شقاوت و خباثت شد، و آن ذات مبدل به ذاتى گشت که هیچ شائبه شقاوت در آن نبود، لازمه این تبدل این است که آثارى هم که در سابق داشت و ما نام گناه بر آن نهاده بودیم، با مغفرت و رحمت خدا مبدل به آثارى شود که با نفس سعید و طیب و طاهر مناسب باشد و آن این است که: عنوان گناه از آن برداشته شود و عنوان حسنه و ثواب به خود بگیرد. و چه بسا ذکر رحمت و مغفرت در ذیل آیه اشاره به همین معنا باشد.[7]
خلاصه این که منظور از سیئات، نفس اعمالى که انسان انجام می دهد نیست، بلکه آثار سویى است که از آن بر روح و جان انسان نشسته، هنگامى که توبه کند و ایمان آورد، آن آثار سوء از روح و جانش برچیده میشود، و تبدیل به آثار خیر میگردد، و این معناى تبدیل سیئات به حسنات است.
البته از آنجا که خداوند بر هرکاری قادر و توانا است، هر گونه از این نوع تبدیلها منافاتى با قدرت مطلقه او ندارند، و ممکن است همه اینها در مفهوم آیه جمع باشند، و هیچ منافاتی هم با عقل ندارند.
آنچه در این آیه مورد دقت و تأمل بوده، چگونگی تبدیل «سیئات» به «حسنات» است؛ یعنی اینکه چگونه خداوند کارهای بد و خلاف گنهکاران را تبدیل به کارهای نیکو میکند؟!
در اینجا چند تفسیر از سوی فیلسوفان، متکلمان و مفسران قرآن کریم ارائه شده است که خلاصه آن چنین است:
1. تبدیل بدیها و گناهان اینگونه است؛ هنگامى که انسان توبه میکند، و ایمان به خدا میآورد، دگرگونى عمیقى در سراسر وجودش پیدا میشود، و به دلیل همین تحول و انقلاب درونى، سیئات اعمالش در آینده تبدیل به حسنات میشود. مثلاً اگر در گذشته مرتکب قتل میشد، در آینده دفاع از مظلومان و مبارزه با ظالمان را جاى آن میگذارد، و اگر زناکار بود، پس از توبه عفت پیشه میکند و پاکدامن میشود و این توفیق الهى را در سایه ایمان و توبه پیدا میکند.[2]
2. دیگر اینکه خداوند از راه کرم و فضل خویش بعد از توبه کردن، زشتیهای اعمال توبه کننده را پاک میکند، و به جاى آن حسنات مینشاند،[3] چنانکه در روایتى مرفوع، ابوذر از پیامبر اسلام(ص) نقل میکند: روز قیامت که میشود بعضى از افراد را حاضر میکنند، خداوند دستور میدهد گناهان صغیره او را به او عرضه کنید و کبیرهها را بپوشانید، به او گفته میشود تو در فلان روز فلان گناه صغیره را انجام دادى، و او به آن اعتراف میکند، ولى قلبش از گناهان کبیره ترسان و لرزان است. در اینجا هر گاه خدا بخواهد به او لطفى کند دستور میدهد به جاى هر سیئه، حسنهاى به او بدهید ...[4]
مراد از جایگزینکردن خوبیها به جای بدیها، این نیست که مثلاً سخن راستی را جایگزین سخن دروغ میکنند، بلکه مراد آن است که مجازات آن یکی را برداشته و به جایش پاداش کار نیکی را در پرونده او ثبت میکنند. بدین معنا که خداوند از چنین کسانى عذاب قتل و زنا را برداشته و ثواب قتل به حق و عفت به آنان میدهد.[5]
3. در این مسئله نخست باید دید که گناه چیست؟ آیا نفس و خود عمل ناشایست گناه است، و در مقابل نفس فعلى دیگر حسنه است، یا آنکه نفس فعل و حرکات و سکناتى که فعل از آن تشکیل شده، در گناه و ثواب یکى است، و اگر یکى است، پس گناه شدن گناه از کجا و ثواب شدن عمل ثواب از کجا است؟
مثلاً عمل زنا و نکاح چه فرقى با هم دارند؟ که یکى گناه و دیگرى ثواب شد، با اینکه حرکات و سکناتى که عمل، از آن تشکیل یافته در هر دو یکى است؟ و همچنین خوردن که در حلال و حرام یکى است؟
در این موضوع، اگر دقت کنیم خواهیم دید تفاوت این دو در موافقت و مخالفت خدا است؛ مخالفت و موافقتى که در انسان اثر گذاشته و در نامه اعمالش نوشته میشود، نه خود نفس فعل؛ چون نفس فعل و حرکات و سکنات که یا آنرا زنا میگوییم و یا نکاح، به هر حال فانى شده، از بین میرود، و تا یک جزئش فانى نشود نوبت به جزء بعدیاش نمیرسد. و روشن است که وقتى خود فعل از بین رفت، عنوانى هم که ما به آن بدهیم - چه خوب و چه بد - از بین میرود. و حال آنکه ما میگوییم عمل انسان مانند سایه دنبالش هست، پس مقصود آثار عمل است که یا مستتبع عقاب است و یا ثواب، و همواره با آدمى هست تا در روز «تُبْلَى السَّرائِرُ»[6] خود را نمایان کند.
اینرا نیز میدانیم که اگر ذات کسى شقى و یا آمیخته به شقاوت نباشد، هرگز مرتکب عمل زشت و گناه نمیشود، - همان حرکات و سکناتى را که در یک فرد شقى به صورت زنا در میآید، و دیگری انجام میدهد، بدون اینکه زنا و کار زشت بوده باشد- پس اعمال زشت از آثار شقاوت و خباثت ذات آدمى است، چه آن ذاتى که به تمام معنا شقى است و یا ذاتى که آمیخته با شقاوت و خباثت است.
حال که چنین شد، اگر فرض کنیم چنین ذاتى از راه توبه و ایمان و عمل صالح مبدل به ذاتى طیب و طاهر و خالى از شقاوت و خباثت شد، و آن ذات مبدل به ذاتى گشت که هیچ شائبه شقاوت در آن نبود، لازمه این تبدل این است که آثارى هم که در سابق داشت و ما نام گناه بر آن نهاده بودیم، با مغفرت و رحمت خدا مبدل به آثارى شود که با نفس سعید و طیب و طاهر مناسب باشد و آن این است که: عنوان گناه از آن برداشته شود و عنوان حسنه و ثواب به خود بگیرد. و چه بسا ذکر رحمت و مغفرت در ذیل آیه اشاره به همین معنا باشد.[7]
خلاصه این که منظور از سیئات، نفس اعمالى که انسان انجام می دهد نیست، بلکه آثار سویى است که از آن بر روح و جان انسان نشسته، هنگامى که توبه کند و ایمان آورد، آن آثار سوء از روح و جانش برچیده میشود، و تبدیل به آثار خیر میگردد، و این معناى تبدیل سیئات به حسنات است.
البته از آنجا که خداوند بر هرکاری قادر و توانا است، هر گونه از این نوع تبدیلها منافاتى با قدرت مطلقه او ندارند، و ممکن است همه اینها در مفهوم آیه جمع باشند، و هیچ منافاتی هم با عقل ندارند.
[1]. فرقان، 70.
[2]. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مقدمه، بلاغی، محمد جواد، ج 7، ص 281 تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، 1372ش؛ کاشانی، ملا فتح الله، تفسیر منهج الصادقین فی الزام المخالفین، ج 6، ص 394، تهران، کتابفروشی محمد حسن علمی، 1336ش.
[3]. ابن کثیر دمشقی، اسماعیل بن عمرو، تفسیر القرآن العظیم، تحقیق، شمس الدین، محمد حسین، ج 6، ص 115، بیروت، دار الکتب العلمیة، منشورات محمدعلی بیضون، چاپ اول، 1419ق.
[4]. مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج 7، ص 281.
[5]. قرطبى محمد بن احمد، الجامع لأحکام القرآن، ج 14، ص 77، تهران، ناصر خسرو، چاپ اول، 1364ش.
[6]. طارق، 9.
[7]. طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 15، ص 243، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1417ق؛ طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه، موسوی همدانی، سید محمد باقر، ج 15، ص 335- 337، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1374ش.