کد سایت
fa82261
کد بایگانی
100110
نمایه
منظور از آرام راه رفتن فرشتگان در روی زمین
طبقه بندی موضوعی
تفسیر
برچسب
فرشتگان|پیامبران|آرامش|راه رفتن|آیه 95 اسراء
خلاصه پرسش
در آیه 95 سوره اسراء، منظور از گام برداشتن آرام فرشتگان در زمین چیست؟
پرسش
در آیه 95 سوره اسراء آمده است: «بگو: اگر در زمین بجای بشر فرشتگانی بودند که با آرامی راه میرفتند یقیناً فرشتهای ...»؛ چرا به راه رفتن آرام فرشتگان اشاره شده است؟
پاسخ اجمالی
خدای تعالی در آیات متعددی سخن از بهانهجویى مشرکان در زمینه شباهت رسولان الهی به انسان اشاره کرده است که چرا فرستادگان از افراد بشرند؟!:
«تنها چیزى که بعد از آمدن هدایت مانع شد مردم ایمان بیاورند، این بود [که از روى نادانى و بیخبرى] گفتند: آیا خداوند بشرى را به عنوان پیامبرش فرستاده است؟!».[1]
این منطق سست و بیپایه، مخصوص به یک گروه و دو گروه نبود، بلکه شاید اکثر افراد بیایمان در طول تاریخ در برابر پیامبران به آن توسّل جستهاند.[2] حتى اضافه میکردند که اگر شما از بشرى همانند خودتان اطاعت کنید، زیانکار هستید.[3]
عین این ایراد را به پیامبر اسلام(ص) نیز میکردند و میگفتند: «چرا این پیامبر غذا میخورد و در بازارها راه میرود؟! [نه سنّت فرشتگان را دارد و نه روش شاهان را!] چرا فرشتهاى نازل نشده که همراه وى مردم را انذار کند [و گواه صدق دعوى او باشد]؟».[4]
قرآن در یک جمله کوتاه و روشن، پاسخ پُرمعنایى به همه آنها داده و میفرماید: «قُلْ لَوْ کانَ فِی الْأَرْضِ مَلائِکَةٌ یَمْشُونَ مُطْمَئِنِّینَ لَنَزَّلْنا عَلَیْهِمْ مِنَ السَّماءِ مَلَکاً رَسُولًا»؛[5] بگو: «اگر در روى زمین، فرشتگانى [زندگى میکردند، و] با آرامش گام برمیداشتند، آنگاه ما فرشتهاى را به عنوان پیامبر، بر آنها میفرستادیم!» [چرا که رهنماى هر گروهى باید از جنس خودشان باشد]؛ یعنى رهبر باید از جنس پیروانش باشد، انسان براى انسانها و فرشته براى فرشتگان.
دلیل این همگونى رهبر و پیروان نیز روشن است؛ زیرا از یک سو مهمترین بخش تبلیغى یک رهبر بخش تبلیغ عملى او است؛ یعنی همان الگو بودن و اسوه بودن، و این تنها در صورتى ممکن است که داراى همان غرائز و احساسات، و همان ساختمان جسمى و روحى در رهبر وجود داشته باشد، وگرنه پاکى فرشتهاى که نه شهوت جنسى دارد و نه نیاز به مسکن و لباس و غذا، و نه سایر غرائز انسانى در آن موجود است، هیچگاه نمیتواند سرمشقى براى انسانها باشد، بلکه مردم میگویند او از دل ما خبر ندارد، و نمیداند چه طوفانهایى بر اثر شهوت و غضب در روح ما جریان دارد، او تنها براى دل خودش سخنى میگوید، او اگر احساسات ما را داشت مثل ما بود یا بدتر! اعتبارى به حرفهاى او نیست!.
اما هنگامى که رهبرى همچون امام على(ع) بگوید: «من هم نفسى همچون شما دارم، اما به وسیله تقوا آنرا مهار میکنم تا در روز قیامت در امن و امان باشد»،[6] در چنین حالتى میتواند الگو و اسوه باشند.
از سوى دیگر؛ رهبر باید همه دردها، نیازها، و خواستههاى پیروان خود را به خوبى درک کند تا براى درمان و پاسخگویى به آن آماده باشد.[7]
در مورد تعبیر به «مَلائِکَةٌ یَمْشُونَ مُطْمَئِنِّینَ»، مفسّران قرآن، تفسیرهاى متعددى براى آن گفتهاند:
1. اشاره به گفتار عرب جاهلى است که میگفتند ما در این جزیره ساکن بودیم و زندگى آرامى داشتیم، محمد آمد و آرامش ما را بر هم زد، قرآن میگوید حتى اگر فرشتگانى در زمین بودند و چنین آرامش کاذبى را که مدعى هستند داشتند، ما پیامبرى از جنس خودشان براى آنها میفرستادیم.[8]
به عبارت دیگر، حتى اگر فرشتگان در زمین زندگى میکردند و زندگى آرام و خالى از تصادم و خصومت و کشمکش داشتند، باز هم نیاز به وجود رهبرى از جنس خود پیدا میکردند، چرا که ارسال پیامبران تنها براى پایان دادن به ناآرامیها و ایجاد آرامش در زندگى مادى نیست، بلکه همه اینها مقدمهاى است براى پیمودن راه تکامل و پرورش در زمینههاى معنوى و انسانى و این نیاز به رهبر الهى دارد.[9]
2. به معناى «اطمینان به دنیا و لذّات آن و کنارهگیرى از هر گونه آئین و مذهب» است.[10]
3. به معناى «سکونت و توطن» در زمین است.[11]
4 . و در نهایت اینگونه تفسیر شده است که فرشتگان از ویژگی مادی انسانها برخوردار نبوده و جز برخی انسانهای خاص، فرد دیگری نمیتواند آنان را در شکل واقعی خود مشاهده کند.
این آیه در صدد بیان این مطلب است که اگر فرشتگان از ویژگی مادی انسانها برخوردار بوده و به عنوان نمونه مانند انسانها با آرامی در زمین گام برمیداشتند، ما به خواسته کفار پاسخ مثبت داده و فرشتگانی را به عنوان پیامبر برایشان میفرستادیم. [12]
«تنها چیزى که بعد از آمدن هدایت مانع شد مردم ایمان بیاورند، این بود [که از روى نادانى و بیخبرى] گفتند: آیا خداوند بشرى را به عنوان پیامبرش فرستاده است؟!».[1]
این منطق سست و بیپایه، مخصوص به یک گروه و دو گروه نبود، بلکه شاید اکثر افراد بیایمان در طول تاریخ در برابر پیامبران به آن توسّل جستهاند.[2] حتى اضافه میکردند که اگر شما از بشرى همانند خودتان اطاعت کنید، زیانکار هستید.[3]
عین این ایراد را به پیامبر اسلام(ص) نیز میکردند و میگفتند: «چرا این پیامبر غذا میخورد و در بازارها راه میرود؟! [نه سنّت فرشتگان را دارد و نه روش شاهان را!] چرا فرشتهاى نازل نشده که همراه وى مردم را انذار کند [و گواه صدق دعوى او باشد]؟».[4]
قرآن در یک جمله کوتاه و روشن، پاسخ پُرمعنایى به همه آنها داده و میفرماید: «قُلْ لَوْ کانَ فِی الْأَرْضِ مَلائِکَةٌ یَمْشُونَ مُطْمَئِنِّینَ لَنَزَّلْنا عَلَیْهِمْ مِنَ السَّماءِ مَلَکاً رَسُولًا»؛[5] بگو: «اگر در روى زمین، فرشتگانى [زندگى میکردند، و] با آرامش گام برمیداشتند، آنگاه ما فرشتهاى را به عنوان پیامبر، بر آنها میفرستادیم!» [چرا که رهنماى هر گروهى باید از جنس خودشان باشد]؛ یعنى رهبر باید از جنس پیروانش باشد، انسان براى انسانها و فرشته براى فرشتگان.
دلیل این همگونى رهبر و پیروان نیز روشن است؛ زیرا از یک سو مهمترین بخش تبلیغى یک رهبر بخش تبلیغ عملى او است؛ یعنی همان الگو بودن و اسوه بودن، و این تنها در صورتى ممکن است که داراى همان غرائز و احساسات، و همان ساختمان جسمى و روحى در رهبر وجود داشته باشد، وگرنه پاکى فرشتهاى که نه شهوت جنسى دارد و نه نیاز به مسکن و لباس و غذا، و نه سایر غرائز انسانى در آن موجود است، هیچگاه نمیتواند سرمشقى براى انسانها باشد، بلکه مردم میگویند او از دل ما خبر ندارد، و نمیداند چه طوفانهایى بر اثر شهوت و غضب در روح ما جریان دارد، او تنها براى دل خودش سخنى میگوید، او اگر احساسات ما را داشت مثل ما بود یا بدتر! اعتبارى به حرفهاى او نیست!.
اما هنگامى که رهبرى همچون امام على(ع) بگوید: «من هم نفسى همچون شما دارم، اما به وسیله تقوا آنرا مهار میکنم تا در روز قیامت در امن و امان باشد»،[6] در چنین حالتى میتواند الگو و اسوه باشند.
از سوى دیگر؛ رهبر باید همه دردها، نیازها، و خواستههاى پیروان خود را به خوبى درک کند تا براى درمان و پاسخگویى به آن آماده باشد.[7]
در مورد تعبیر به «مَلائِکَةٌ یَمْشُونَ مُطْمَئِنِّینَ»، مفسّران قرآن، تفسیرهاى متعددى براى آن گفتهاند:
1. اشاره به گفتار عرب جاهلى است که میگفتند ما در این جزیره ساکن بودیم و زندگى آرامى داشتیم، محمد آمد و آرامش ما را بر هم زد، قرآن میگوید حتى اگر فرشتگانى در زمین بودند و چنین آرامش کاذبى را که مدعى هستند داشتند، ما پیامبرى از جنس خودشان براى آنها میفرستادیم.[8]
به عبارت دیگر، حتى اگر فرشتگان در زمین زندگى میکردند و زندگى آرام و خالى از تصادم و خصومت و کشمکش داشتند، باز هم نیاز به وجود رهبرى از جنس خود پیدا میکردند، چرا که ارسال پیامبران تنها براى پایان دادن به ناآرامیها و ایجاد آرامش در زندگى مادى نیست، بلکه همه اینها مقدمهاى است براى پیمودن راه تکامل و پرورش در زمینههاى معنوى و انسانى و این نیاز به رهبر الهى دارد.[9]
2. به معناى «اطمینان به دنیا و لذّات آن و کنارهگیرى از هر گونه آئین و مذهب» است.[10]
3. به معناى «سکونت و توطن» در زمین است.[11]
4 . و در نهایت اینگونه تفسیر شده است که فرشتگان از ویژگی مادی انسانها برخوردار نبوده و جز برخی انسانهای خاص، فرد دیگری نمیتواند آنان را در شکل واقعی خود مشاهده کند.
این آیه در صدد بیان این مطلب است که اگر فرشتگان از ویژگی مادی انسانها برخوردار بوده و به عنوان نمونه مانند انسانها با آرامی در زمین گام برمیداشتند، ما به خواسته کفار پاسخ مثبت داده و فرشتگانی را به عنوان پیامبر برایشان میفرستادیم. [12]
[1]. اسراء، 94.
[2]. ر.ک: مؤمنون 24 و 33.
[3]. مؤمنون، 34.
[4]. فرقان، 7.
[5]. اسراء، 95.
[6]. شریف الرضى، محمد بن حسین، نهج البلاغة، محقق صبحی صالح، ص 417، قم، هجرت، چاپ اول، 1414ق.
[7]. مکارم شیرازى، ناصر، تفسیر نمونه، ج 12، ص 291، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، 1374ش.
[8]. ر.ک: طبرسى، فضل بن حسن، مجمع البیان فى تفسیر القرآن، ج 6، ص 680، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، 1372ش.
[9]. تفسیر نمونه، ج12، ص 292؛ نیز ر.ک: طباطبایى، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 13، ص 205 – 206، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1417ق.
[10]. ر.ک: همان؛ تفسیر نمونه، ج 12، ص 292.
[11]. ر.ک: تفسیر نمونه، ج 12، ص 292.
[12]. ر.ک: طبری، محمد بن جریر، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج 15، ص 111 - 112، دار المعرفة، بیروت، 1412 ق.