کد سایت
fa82350
کد بایگانی
100221
نمایه
بهشتیان و دستبند طلا و لباس حریر
طبقه بندی موضوعی
تفسیر
خلاصه پرسش
با آنکه بارها قرآن کریم، پوشیدن طلا و حریر در بهشت را از نعمتهای الهی برمیشمرد، پس چرا استفاده از آنها در دنیا حرام است؟!
پرسش
سلام؛ در دین اسلام پوشیدن طلا برای مرد مشکل دارد؛ پس چرا در آیه 31 سوره کهف دستبندهایی از طلا برای بهشتیان ذکر شده است؟!
پاسخ اجمالی
قرآن کریم در توصیف نعمتهای بهشتی، و بهرهمندی مؤمنانی که با اعمال نیکو به سرای آخرت وارد شدهاند، میفرماید: «آنها کسانى هستند که بهشت جاودان براى آنان است؛ باغهایى از بهشت که نهرها از زیر درختان و قصرهایش جارى است؛ در آنجا با دستبندهایى از طلا آراسته میشوند و لباسهایى (فاخر) به رنگ سبز، از حریر نازک و ضخیم، دربر میکنند، در حالیکه بر تختها تکیه زدهاند ...».[1]
آیات دیگری نیز به استفاده بهشتیان از طلا و حریر تصریح دارند. [2]
در ارتباط با پرسش مطرح شده که چرا استفاده از این پوششها در دنیا برای مردان حرام شمرده شده، اما همین زینتها در بهشت مجاز اعلام شده است، باید گفت؛ اساساً احکام و تکالیفی که در این دنیا برای مردان و زنان قرار داده شده، متناسب با این دنیا است، و در سرای آخرت چنین احکامی وجود ندارد.[3]
اگر خدای متعال زندگى پر زرق و برق این جهان را نکوهش کرده؛ برای آن است که محدودیت این جهان سبب میشود فراهم کردن چنان زندگانى با انواع ظلم و ستم توأم باشد، و بهرهگیرى از آن با غفلت و بیخبرى؛ تبعیضهایى که از این رهگذر پیدا میشود مایه کینهها، حسادتها، عداوتها و سرانجام خونریزیها و جنگها است.
اما در آن جهان که همه چیزش گسترده است؛ نه تحصیل این زینتها مشکل ایجاد میکند؛ نه سبب تبعیض و محرومیت کسى میشود؛ نه کینه و نفرتى برمیانگیزد؛ نه در آن محیط مملو از معنویت انسان را از خدا غافل میسازد؛ نه نیاز به زحمت حفظ و حراست دارد؛ نه در رقبا ایجاد حسادت میکند؛ نه مایه کبر و غرور است؛ و نه موجب فاصله گرفتن از خدا و خلق خدا میشود.
بنابر این؛ چرا بهشتیان از چنین مواهبى محروم باشند که لذتى است جسمانى در کنار مواهب بزرگ معنوى بدون هیچ واکنش نامطلوب.[4]
گذشته از این، استفاده از طلا و حریر برای مردمی که این زیور آلات جزو فرهنگ و سنت آنان نیست، عیب شمرده میشود، نه به طور مطلق. بسا اتفاق میافتد که یک چیزی نزد مردمی عیب محسوب شود، اما در فرهنگ برخی دیگر عیب به حساب نیاید. و هیچ دلیل عقلی وجود ندارد که این مسئله در تمام زمانها و در تمام مکانها و بین همه مردم عیب شمرده شود.[5]
البته برخی گفتهاند: پوشیدن لباسهای فاخر و دستبند طلا، از عادات ملوک و پادشاهان بود؛ و نیز رسم عرب بود که هر مبارز که بر دشمن خود پیروز میشد دستبند در دست میکرد. بهشتیان هم آنرا در دست میکنند تا دیگران بدانند که آنان بر دشمنی؛ مانند هوای نفس و شیطان غلبه کرده و شاهانه در بهشت ابدى ساکن شدهاند. خلاصه اینکه بهشتیان در جامه شاهان میباشند.[6]
البته این معنای ظاهری آیه میباشد، اما اهل عرفان معتقدند بهشتیان به انواع زینتها مزین میشوند؛ از حقایق توحید ذاتی و معانی تجلیات عینیه احدیه؛ زیرا طلاجات از زیورها همان صفات نورانیاند. و پوشش با لباسهای سبز رنگ، همانا متصف شدن به صفات شادمانی، طراوت و زیبایی است.[7]
بنابر این؛ اولاً: بهشت نه مانند دنیا دار تکلیف و تکلف است، و نه نعمتهایش دقیقاً همان چیزی است که ما از نعمتهای مادی دنیا تصور میکنیم. ثانیاً: زمان و مکان در اثبات و نفی احکام، ارتباط مستقیم دارند؛ یعنی اینطور نیست که اگر حکمی در زمان، مکان و شرایط ویژهای برای موضوعی ثابت شد، حتماً همان حکم در زمان، مکان و شرایط دیگری نیز برای آن موضوع ثابت شود. ثالثاً: ممکن است طلا و حریر این دنیا با طلا و حریر بهشت کلاً متفاوت بوده و تنها در نام اشتراک داشته باشند، همانگونه که شراب دنیایی با شراب آخرت اگرچه در نام مشترکاند، امّا این تنها اشتراک لفظی است، و ماهیتاً با هم تفاوت دارند؛ زیرا شراب دنیایی رجس و پلیدی است،[8] اما شراب بهشتی پاک و طهور و از نعمتهای الهی برای بندگان صالح خواهد بود.
آیات دیگری نیز به استفاده بهشتیان از طلا و حریر تصریح دارند. [2]
در ارتباط با پرسش مطرح شده که چرا استفاده از این پوششها در دنیا برای مردان حرام شمرده شده، اما همین زینتها در بهشت مجاز اعلام شده است، باید گفت؛ اساساً احکام و تکالیفی که در این دنیا برای مردان و زنان قرار داده شده، متناسب با این دنیا است، و در سرای آخرت چنین احکامی وجود ندارد.[3]
اگر خدای متعال زندگى پر زرق و برق این جهان را نکوهش کرده؛ برای آن است که محدودیت این جهان سبب میشود فراهم کردن چنان زندگانى با انواع ظلم و ستم توأم باشد، و بهرهگیرى از آن با غفلت و بیخبرى؛ تبعیضهایى که از این رهگذر پیدا میشود مایه کینهها، حسادتها، عداوتها و سرانجام خونریزیها و جنگها است.
اما در آن جهان که همه چیزش گسترده است؛ نه تحصیل این زینتها مشکل ایجاد میکند؛ نه سبب تبعیض و محرومیت کسى میشود؛ نه کینه و نفرتى برمیانگیزد؛ نه در آن محیط مملو از معنویت انسان را از خدا غافل میسازد؛ نه نیاز به زحمت حفظ و حراست دارد؛ نه در رقبا ایجاد حسادت میکند؛ نه مایه کبر و غرور است؛ و نه موجب فاصله گرفتن از خدا و خلق خدا میشود.
بنابر این؛ چرا بهشتیان از چنین مواهبى محروم باشند که لذتى است جسمانى در کنار مواهب بزرگ معنوى بدون هیچ واکنش نامطلوب.[4]
گذشته از این، استفاده از طلا و حریر برای مردمی که این زیور آلات جزو فرهنگ و سنت آنان نیست، عیب شمرده میشود، نه به طور مطلق. بسا اتفاق میافتد که یک چیزی نزد مردمی عیب محسوب شود، اما در فرهنگ برخی دیگر عیب به حساب نیاید. و هیچ دلیل عقلی وجود ندارد که این مسئله در تمام زمانها و در تمام مکانها و بین همه مردم عیب شمرده شود.[5]
البته برخی گفتهاند: پوشیدن لباسهای فاخر و دستبند طلا، از عادات ملوک و پادشاهان بود؛ و نیز رسم عرب بود که هر مبارز که بر دشمن خود پیروز میشد دستبند در دست میکرد. بهشتیان هم آنرا در دست میکنند تا دیگران بدانند که آنان بر دشمنی؛ مانند هوای نفس و شیطان غلبه کرده و شاهانه در بهشت ابدى ساکن شدهاند. خلاصه اینکه بهشتیان در جامه شاهان میباشند.[6]
البته این معنای ظاهری آیه میباشد، اما اهل عرفان معتقدند بهشتیان به انواع زینتها مزین میشوند؛ از حقایق توحید ذاتی و معانی تجلیات عینیه احدیه؛ زیرا طلاجات از زیورها همان صفات نورانیاند. و پوشش با لباسهای سبز رنگ، همانا متصف شدن به صفات شادمانی، طراوت و زیبایی است.[7]
بنابر این؛ اولاً: بهشت نه مانند دنیا دار تکلیف و تکلف است، و نه نعمتهایش دقیقاً همان چیزی است که ما از نعمتهای مادی دنیا تصور میکنیم. ثانیاً: زمان و مکان در اثبات و نفی احکام، ارتباط مستقیم دارند؛ یعنی اینطور نیست که اگر حکمی در زمان، مکان و شرایط ویژهای برای موضوعی ثابت شد، حتماً همان حکم در زمان، مکان و شرایط دیگری نیز برای آن موضوع ثابت شود. ثالثاً: ممکن است طلا و حریر این دنیا با طلا و حریر بهشت کلاً متفاوت بوده و تنها در نام اشتراک داشته باشند، همانگونه که شراب دنیایی با شراب آخرت اگرچه در نام مشترکاند، امّا این تنها اشتراک لفظی است، و ماهیتاً با هم تفاوت دارند؛ زیرا شراب دنیایی رجس و پلیدی است،[8] اما شراب بهشتی پاک و طهور و از نعمتهای الهی برای بندگان صالح خواهد بود.
[1]. کهف، 31.
[2]. حج، 23؛ فاطر، 33؛ انسان، 12 و 21؛ دخان، 53.
[4]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 12، ص 425، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، 1374ش.
[5]. آلوسی، سید محمود، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، تحقیق، عطیة، علی عبدالباری، ج 8، ص 258، بیروت، دارالکتب العلمیة، بیروت، چاپ اول، 1415ق.
[6]. ابوالفتوح رازی، حسین بن علی، روض الجنان و روح الجنان فی تفسیرالقرآن، تحقیق، یاحقی، محمد جعفر، ناصح، محمد مهدی، ج 12، ص 350، مشهد، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، 1408ق؛ سور آبادی، ابوبکر عتیق بن محمد، تفسیر سور آبادی، تحقیق، سعیدی سیرجانی، علی اکبر، ج 2، ص 1424، تهران، فرهنگ نشر نو، تهران، چاپ اول، 1380ش.
[7]. ابن عربی، ابو عبدالله محیی الدین محمد، تفسیر ابن عربی، تحقیق، رباب، سمیر مصطفی، ج 1، ص 405، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بیروت، چاپ اول، 1422ق.
[8]. مائده، 90. «اى کسانى که ایمان آوردهاید، جز این نیست که شراب و قمار و بتها، یا سنگهایى که براى قربانى نصب شده و چوبههاى قرعه، پلید و از عملیات شیطان است. پس دورى کنید از آنها، شاید که رستگار شوید.