1. چون زنی از کار بد شد روی زرد مسخ کرد او را خدا و زُهره کرد عورتی را زُهره کردن مسخ بود خاک و گل گشتن نه مسخ است ای عنود؟ روح میبُردت سوی چرخ برین سوی آب و گل شدی در اسفلین (مثنوی، دفتر اول) شاید از ابیات فوق استنباط شود که عورت کلمهای تحقیرآمیز است و برای اشاره به زنی بدکاره به کار رفته است، اما شواهد دیگر نشان میدهد که اطلاق عورت به زن مفهومی منفی ندارد و از این کلمه حتی به معنی ناموس نیز استفاده شده است: گفت حق زَ اهل نفاق ناسدید بَأسُهُم ما بَینَهُم بَأسٌ شَدید در میان همدگر مردانهاند در غزا چون عورتان خانهاند گفت پیغمبر سپهدار غیوب لا شجاعه یا فتی قبل الحروب (مثنوی، دفتر سوم) آنکه دزدد مال تو، گویی بگیر دست و پایش را ببُر، سازَش اسیر وآنکه قصد عورت تو میکند صد هزاران خشم از تو سر زند گر بیاید سیل و رخت تو برد هیچ با سیل آورد کینی خرد؟ (مثنوی، دفتر پنجم) کاربرد عادی عورات به معنی زنان در متون زیر بیشتر مشخص است. در زبان فارسی قدیم اهل شهر شامل اطفال و عورات بودهاند و اگر مردی میمرده است اطفال او یتیم و عورات او بیوه میشدهاند: تمامت اهل اصفهان از صغیر و کبیر و وضیع و شریف و اطفال و عورات،… (ترجمهی محاسن اصفهان) …و بر دل اطفال و عورات او که یتیم و بیوه شوند نمیبخشاید، … (سندباد نامه) عورتانه و عورتینه نیز از اصطلاحات مرتبط به زنان در زبان فارسی قدیم است و نگرش فرهنگی نیاکان ما را به زن منعکس میکند. در لغتنامهی دهخدا آمده است: عورتانه: منسوب و متعلق به زن و متشابه و مانند آن, زنانه. عورتینه: جنس زن و دختر. در مقابل مردینه و پسرینه. …و باقی آنچه عورتینه بودند از بنات و اخوات و خواتین که با ترکان به هم بودند. (جهانگشای جوینی) بنات و اخوات و خواتین به معنی دختران و خواهران و بانوان (خاتونها) است. علاوه بر متون فارسی قدیم، زن در روایاتی منسوب به پیامبر و اصحاب و نزدیکان او نیز عورت خوانده شده است. این روایات را در اینجا نقل میکنیم و پس از مقایسه با قرآن اعتبار و اصالت آنها را بررسی میکنیم.
1. رسول خدا از اصحاب خود پرسید: زن چیست؟ گفتند: عورت. گفت: زن کی به خدا نزدیکتر است؟ ندانستند. فاطمه این را شنید و گفت: زن آنگاه به خدا نزدیکتر است که در قعر خانه باشد. (بحار الأنوار, ج 43, ص 92)
2. رسول خدا گفت: زنان عورتند، آنها را در خانه حبس کنید. (بحار الأنوار, ج 100, ص 250)
در فقه به تمام مواضعی از بدن زن که باید پوشیده شود عورت میگویند که تقریباً تمام بدن زن را در بر میگیرد.
مرتضی مطهری در کتاب مسألهی حجاب از قول ابن رشد میگوید: «عقیدهی اکثر علما بر این است که بدن زن -جز چهره و دو دست تا مچ- عورت است.
ابوحنیفه معتقد است که قدمین نیز عورت شمرده نمیشود، و ابوبکر بن عبدالرحمن بن هشام معتقد است که تمام بدن زن بلا استثنا عورت است.»[1]
عورت کلمهای عربی است. در فرهنگ عربی منجد الطلاب معانی زیر برای این کلمه بیان شده است: -رخنهگاهی که موجب نگرانی است -شکاف کوه -جای طلوع و غروب خورشید -کمینگاهی که در آن پنهان شوند -آنچه موجب شرم است -اعضایی از بدن که انسان به سبب شرم میپوشاند.
در قرآن از اصطلاح عورت برای اشاره به زنان استفاده نشده است، اما عورت علاوه بر معنای رایج آن در معانی دیگری نیز به کار رفته است:
1. "ای کسانی که ایمان آوردید، باید مملوکان شما و کسانی که به بلوغ نرسیدهاند سه بار از شما اجازه بگیرند: قبل از نماز صبح، و هنگام ظهر که لباستان را در میآورید، و بعد از نماز عشا که سه عورت برای شماست. بعد از این بر شما و آنها گناهی نیست که گرد یکدیگر بگردید. خدا این گونه آیات را برای شما تبیین میکند. و خدا علیم و حکیم است." (نور 58)
2. "و آنگاه که گروهی از آنها گفتند: ای اهل یثرب، شما را جای ماندن نیست،برگردید. و گروهی از آنها از پیامبر اجازه میخواستند و میگفتند خانههای ما عورت است با اینکه عورت نبود. فقط میخواستند فرار کنند." (احزاب 13)
3. در آیهی 31 سورهی نور که آیهای مهم در تعیین حدود پوشش زنان است، عورت در مفهومی نزدیک یا منطبق بر معنی رایج امروزی آن به کار رفته است: "به زنان مؤمن بگو که غض بصر کنند و فروج خود را حفظ کنند و زینت خود را جز آنچه از آن پیداست آشکار نکنند، و خِمارشان را بر جیوبشان بزنند، و زینتشان را آشکار نکنند مگر بر شوهرانشان یا پدرانشان یا پدران شوهرانشان یا پسرانشان یا پسران شوهرانشان یا برادرانشان یا پسران برادرانشان یا پسران خواهرانشان یا زنانشان یا مملوکانشان یا مردان تابعی که اِربه ندارند یا کودکانی که بر عورتهای زنان اظهار ندارند، و پایشان را نزنند که آنچه از زینتشان پنهان میکنند دانسته شود. و ای مؤمنان همگی به سوی خدا بازگردید تا رستگار شوید."
در این آیه عورات از نظر دستوری به زنان اضافه شده است, بنا بر این عورات در اصطلاح قرآن بخش یا بخشهایی از اندام زنان است، نه تمام بدن آنان. علاوه بر این اندام هایی همچون سر و صورت و دست و پای زن نمیتواند مصداق عورت زن در اصطلاح قرآن باشد, چرا که اینها مواضعی نیستند که کودکان بر آن «اظهار» نداشته باشند. عورات زنان را در این آیه میتوان به اندام های جنسی یا شرم گاه های زنان ترجمه کرد.
دیده میشود که زن در ادبیات فارسی، فقه سنتی، و روایات عورت خوانده شده است و در قرآن از چنین اصطلاحی استفاده نشده است. در اعتبار و اصالت روایاتی که زن را عورت میخوانند به دلایل زیر میتوان تردید کرد:
1. زن از موضوعات مهم در قرآن است. قرآن سورهای به نام زنان (نسا) دارد و سورهای از قرآن نیز به نام مریم نامگذاری شده است. کلمات بنت, بنات, امرأه, نساء, زوج, أزواج، أخت، أخوات و دیگر کلمات مترادف نزدیک به صد و پنجاه بار در قرآن تکرار شده است. قرآن اصطلاح عورت را برای اشاره به زن به کار نبرده است. بنا به روایات فوق پیامبر و اصحاب متفقالقولند که زن عورت است و باید بپذیریم که اطلاق اصطلاح عورت به زنان در عصر پیامبر رایج بوده است. چگونه ممکن است که با وجود اشارهی مکرر قرآن به زنان، این اصطلاح هیچ انعکاسی در قرآن نداشته باشد؟
2. قرآن در توصیف زنان تعبیرات خاصی دارد:
الف ." زنان لباس شمایند و شما لباس آنهایید (بقره 178) -زنان شما حرث شمایند (بقره 223)
ب."-از آیاتش آن است که برایتان از خودتان زنانی آفرید که با آنان آرام گیرید (روم 21)
پیامبر در مقام معلم به اصحاب آموخته است که زن لباس است، حرث است و مایهی آرامش است. قرآن مرجع اصلی در تعالیم پیامبر است. با این حال بنا به روایات فوق وقتی پیامبر از اصحاب میپرسد زن چیست، میگویند عورت است. گویا اصحاب با قرآن و تعالیم و اصطلاحات آن آشنا نیستند، یا آن را در درجهی دوم اهمیت قرار میدهند.
3. لحن روایاتی که زن را عورت میخواند و به حبس آنان در خانه تشویق میکند فراتر از یک توصیهی اخلاقی است و از عقلانیت و انسانیت فاصله دارد. چرا به جای ماندن زن در خانه، از ماندن زن در قعر خانه سخن گفته میشود؟ و چرا حبس در خانه؟ تأمل در لحن و کلماتی که در این روایات به کار رفته است نشان میدهد که سازندهی این روایات با هر گونه حضور اجتماعی زن به شدت مخالف بوده است و به مخفی کردن زن در خانه میاندیشیده است.
مرتضی مطهری در بخشی از کتاب مسألهی حجاب تحت عنوان «نه حبس و نه اختلاط» میگوید: از آنچه مجموعاً بیان شد معلوم گشت آنچه اسلام میگوید نه آن چیزی است که مخالفان اسلام، اسلام را بدان متهم میکنند، یعنی محبوسیت زن در خانه و نه نظامی است که دنیای جدید آن را پذیرفته است و عواقب شوم آن را میبیند، یعنی اختلاط زن و مرد در جوامع.[2] سخن فوق در حالی بیان میشود که در کتب حدیث روایاتی به پیامبر و دیگر پیشوایان دینی نسبت داده شده است که مردان را به حبس کردن زنان در خانه فرامیخواند. وقتی کتب حدیث ما حاوی چنین روایاتی است، مخالفان اسلام سخن بیجایی نگفتهاند. عورت خواندن زن و حبس او در خانه را نمیتوان مستقل از فرهنگ ایران باستان تحلیل کرد. مورخان و باستانشناسان در تحلیل جایگاه زن در مقاطعی از تاریخ ایران باستان به نقوش به جا مانده در آثار باستانی استناد میکنند. در این نقوش زنان دیده نمیشوند.
بخش زیر از کتاب تاریخ تمدن ویل دورانت نقل شده است و در کتاب مسألهی حجاب نیز به آن اشاره شده است: پس از داریوش مقام زن مخضوصاً در طبقهی ثروتمندان تنزل پیدا کرد. زنان فقیر چون برای کار کردن ناچار از آمد و شد در میان مردم بودند آزادی خود را حفظ کردند، ولی در مورد زنان دیگر گوشهنشینی زمان حیض که برایشان واجب بود رفتهرفته امتداد پیدا کرد و سراسر زندگی اجتماعیشان را فرا گرفت، و این امر خود مبنای پردهپوشی در میان مسلمانان به شمار میرود. زنان طبقات بالای اجتماع جرأت آن را نداشتند که جز در تخت روان روپوشدار از خانه بیرون بیایند و هرگز به آنها اجازه داده نمیشد که آشکارا با مردان آمیزش کنند. زنان شوهردار حق نداشتند هیچ مردی را ولو پدر یا برادرشان ببینند. در نقشهایی که از ایران باستان برجای مانده هیچ صورت زنی دیده نمیشود و نامی از ایشان به نظر نمیرسد.[3] حتی در میان ایرانیان امروز سنتی وجود دارد که میتوان آن را ناشی از عورتانگاری زنان در ایران قدیم دانست. این سنت مبنای عقلی و شرعی ندارد، اما همچنان وجود دارد. در این فرهنگ مرد از ذکر مستقیم نام زن خود نزد دیگران شرم میکند و از او با تعابیر غیرمستقیمی همچون خانواده و بچهها نام میبرد،پ همان گونه که معمولاً برای رعایت ادب، از ذکر مستقیم نام اعضایی از بدن پرهیز میشود و عبارات غیرمستقیمی به کار میرود.
لغتنامهی فارسی دهخدا اصطلاح ستر عورت را پوشاندن موضع های مستقبح الذکر معنی کرده است. زن نیز در فرهنگ سنتی مستقبح الذکر است و جایگاهی همچون عورت دارد. اگر زن عورت باشد پوشاندن او معقول و نمایاندنش شرمآور است. از اقلیتی ناچیز که بگذریم، عموم مردم جهان بنا به عقل عرفی در زندگی اجتماعی عورت را میپوشانند و از نمایاندن آن شرم میکنند.
یکی از انتقادات مکرر قرآن به اهل کتاب این است که آنان کلمات را از مواضع خود تحریف میکنند. با تحریف کلمات از مواضع آنها میتوان حکمی را تغییر داد. تحریف کلمات از مواضع آنها لزوماً این نیست که در متنی دست ببریم، بلکه میتوانیم معنی کلمهای را عوض کنیم یا آن را نابجا به کار ببریم. اطلاق عورت به سرتاپای زن، در حالی که نه عقل به آن حکم میکند نه از قرآن برداشت میشود، مصداق بارزی از تحریف کلمات از مواضع آن است. حجاب و حدود پوشش زنان در فقه سنتی بر بستر کلمات و اصطلاحاتی تحریف شده به قرآن نسبت داده میشود. اگر اولین منبع فقه اسلامی قرآن است، لازم است که اصطلاحات فقهی با محوریت قرآن پالایش شود.1 اکثر مثالها از لغتنامه فارسی دهخدا نقل شده است. [1] مسأله حجاب، ص 225. [2] مسأله حجاب، ص 218 [3] تاریخ تمدن، ترجمه احمد آرام، جلد اول، ص 552
برای شناخت معنای دقیق روایات و تشخیص روایات جعلی از روایات صحیح السند باید به علوم حدیث مانند رجال (سند شناسی) و درایه (متن شناسی) آشنا بود و زمان صدور حدیث و سطح آگاهی مخاطبان امام (ع) را در نظر گرفت. به صرف این که بعضی از معانی یک واژه در قرآن استعمال نشده است نمی توان گفت اگر این معنی در روایتی استعمال شد، آن روایت جعلی است .
البته شرط صحت هر روایت این است که با مفاد آیات قرآن تضاد و منافات نداشته باشد.
برای تشخیص معنای آیات و روایات باید معنای آنها را شناخت و یکی از راه های شناخت معنای لغت مراجعه به آیات و احادیث مختلفی است که این واژه در آنها آمده است. وجود چند معنا برای یک واژه، امری متعارف است و استعمال آن لفظ به یک معنا در قرآن و به معنایی دیگر در روایات به معنای تحریف قرآن نیست. معنای تحریف قرآن این است که کلماتی که در آیه ای از قرآن به کار رفته است را بر غیر معنایی که مورد نظر قرآن است حمل کنند.
الف. در بخشی از پرسش، با مطابقت بعضی از معانی واژه عورت در روایات و نیز موارد استفاده از آن در ادبیات فارسی و عدم استعمال این معانی برای واژه "عورت" در قرآن نتیجه گرفته شده است که روایاتی که واژه عورت را به معنایی غیر از آنچه در قرآن آمده است، به کار گرفته است، جعلی می باشد . در حالی که برای شناخت معنای دقیق روایات و تشخیص روایات جعلی از روایات صحیح السند باید به علوم حدیث مانند رجال (سند شناسی) و درایه (متن شناسی) آشنا بود. علاوه بر آن باید زمان صدور حدیث و سطح آگاهی مخاطبان امام (ع) را در نظر گرفت و به صرف این که بعضی از معانی یک واژه در قرآن استعمال نشده است نمی توان گفت اگر این معنی در روایتی، مورد استفاده قرار گرفته باشد، آن روایت جعلی است.
بر این اساس، به نظر می رسد که نتیجه گیری مطرح شده در پرسش درست نباشد.
بله یکی از معیار های مهم و اصلی برای تشخیص صحت روایت این است که معنا و مفهوم آن بامعنا و مفهوم آیات قرآن تضاد و منافات نداشته باشد. ائمه (ع) فرموده اند هر گاه حدیثی مخالف قرآن بود آنرا کنار بگذارید.[1] اما بسیاری از احکام و معارف اسلام است که در آیات قرآن چیزی در آن مورد نیامده است ولی پیامبر گرامی اسلام و ائمه (ع) در کلمات و سخنان خود که به صورت روایات در اختیار ما قرار دارد، آنها را ذکر کرده اند و این غیر از مخالفت با کتاب خداست. برای شناخت حدیث صحیح از غیر صحیح شرایط زیادی لازم است از جمله: آشنایی به زبان متون، آشنایی به فضای صدور حدیث، آشنایی به سطح فکری مخاطب، تسلط بر معانی لغات و تشخیص معنای حقیقی از معنای مجازی و کنایی و استعاره و ....
2. یکی از راه های شناخت معنای لغت مراجعه به آیات و احادیثی است که این واژه در آنها آمده است. این روشی است که در لسان العرب از آن استفاده شده است. لسان العرب یکی از معانی واژه عورت را اینگونه ذکر می کند: "عورات جمع عورت است و عورت عبارت است از هر چیزی که انسان از آشکار شدن آن حیا می کند..... و در حدیث آمده است که زن عورت است و وجود زن را عورت قرار داده است زیرا هر گاه ظاهر شود (شوهر و پدر و برادر او) حیا می کنند همانطور که هر گاه عورت انسان ظاهر شود انسان حیا می کند." [2] بنا بر این لغت معتبری مانند لسان العرب برای تبیین معنای این واژه به روایت استناد می کند و حق هم همین است زیرا در علم لغت از وضع لغت باید خبر داده شود. به همین خاطر لغویون به سراغ استعمالات آن در حدیث و قرآن و اشعار قدیم می روند .
3. تحریف قرآن بر دوقسم است :تحریف لفظی و تحریف معنوی . تحریف لفظی خود نیز به سه قسم است زیاد کردن الفاظ قرآن ، کم کردن الفاظ قرآن و جابجا کردن الفاظ و عبارات قرآن. تحریف معنوی نیز عبارتست از اینکه آیه ای خلاف مفهوم واقعی آن تفسیر و معنی شود.
در پرسش؛ اطلاق لفظ عورت بر زن را تحریف قرآن دانسته شده است! در حالی که هیچ تناسبی با تحریف قرآن ندارد؛ زیرا مسلم است که تحریف لفظی اینجا واقع نشده است. (لفظی کم یا زیاد یا جابجا نشده است) اما تحریف در معنا نیز واقع نشده است زیرا همانطور که بیان شد تحریف معنای قرآن این است که کلمات موجود در آیه ای از قرآن را بر غیر معنایی که مورد نظر قرآن است حمل کنند. در حالی که اینجا چنین اتفاقی نیفتاده است. یک واژه در قرآن به یک معنی و در روایت به معنای دیگری استعمال شده است و این هیچ تناسب و شباهتی با تحریف معنوی قرآن ندارد؛ زیرا آن روایات، تفسیر آن آیه نیست. همانطور که خود شما نیز اشاره کرده اید، لفظ "عورت" در آیات متعدد قرآن به معانی متعددی آمده است و برای جلو گیری از هر گونه تحریف باید لفظ عورت را در هر آیه ای متناسب با آن معنا کرد. کلمات زیادی را سراغ داریم که مانند "عورت" دارای معانی متعدد هستند و در قرآن نیز ممکن است در آیات مختلف به معانی مختلف به کار رفته باشد از جمله لفظ "فتنه " که قرآن در چندین آیه این لفظ را به معانی مختلفی استعمال کرده است :
1. به معنای آزمایش و امتحان : "وَ اعْلَمُوا أَنَّما أَمْوالُکُمْ وَ أَوْلادُکُمْ فِتْنَةٌ وَ أَنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ أَجْرٌ عَظیم"[3] یعنی:" و بدانید اموال و اولاد شما، وسیله آزمایش است و (براى کسانى که از عهده امتحان برآیند،) پاداش عظیمى نزد خداست!"
2. به معنای شک و بت پرستی: "وَ قاتِلُوهُمْ حَتَّى لا تَکُونَ فِتْنَةٌ وَ یَکُونَ الدِّینُ کُلُّهُ لِلَّهِ.."[4]یعنی:" و با آنها پیکار کنید! تا فتنه (و بت پرستى، و سلب آزادى از مردم،) باقى نماند و دین، مخصوص خدا گردد..."
3. به معنای مجازات:" وَ حَسِبُوا أَلاَّ تَکُونَ فِتْنَةٌ فَعَمُوا وَ صَمُّوا..."[5]یعنی:" گمان کردند مجازاتى در کار نخواهد بود!..."و :" إِنَّا جَعَلْناها فِتْنَةً لِلظَّالِمینَ "[6]یعنی:" ما آن را مایه درد و رنج ظالمان قرار دادیم "(63)
4. به معنای مایه گمراهی:" رَبَّنا لا تَجْعَلْنا فِتْنَةً لِلَّذینَ کَفَرُوا وَ اغْفِرْ لَنا .."[7]یعنی:" پروردگارا! ما را مایه گمراهى کافران قرار مده، و ما را ببخش..."
همانطور که در هریک از این آیات باید کلمه "فتنه" را به معنای مورد نظر همان آیه در نظر گرفت در مورد روایات هم باید دید کلمه و لفظ مورد نظر به چه معنایی به کار رفته است و به همان معنی باید در نظر گرفته شود و بر همان اساس روایت معنا شود و اگر غیر از این باشد در حق روایت جفا شده و در حقیقت از معنای خود تحریف شده است.
به هر حال معیار کلی اسلام در مسئله حجاب آیه شریفه سوره نور است که شما در سؤال خود به آن اشاره کرده اید.
نکته ای که لازم است متذکر شویم در مورد روایاتی است که نقل کرده اید: 1. رسول خدا از اصحاب خود پرسید: زن چیست؟ گفتند: عورت. گفت: زن چه زمانی به خدا نزدیکتر است؟ ندانستند. فاطمه این را شنید و گفت: زن آنگاه به خدا نزدیکتر است که در قعر خانه باشد. باید توجه داشت که این سخن حضرت زهراء اشاره به یک معنای بلند دارد و آن این که تا زمانی که ضرورت ایجاب نکرده زن باید در منزل خود به وظیفه مهم مادری و همسری خود که همانا تربیت فرزندانی مؤمن، متعهد و خدمتگزار است بپردازد البته اگر در جایی خارج شدن از خانه و انجام وظیفه ای بزرگ تر از همسر داری و تربیت فرزند ضرورت داشت باید بدان بپردازد چنانکه خود آنحضرت این چنین عمل می کرد و در هنگام ضرورت از خانه خارج می شد و در مسجد خطبه می خواند و با صلابت تمام از اسلام و ولایت دفاع می کرد. پس منظور حضرت از قعر خانه اهمیت دادن به حضور جدی در صحنه خانواده و آنرا از هر کار غیر ضروری دیگری برتر دانستن است به نحوی که با اندک بهانه ای این وظیفه را ترک نکند.
ب. رسول خدا گفت: "زنان عورتند، آنها را در خانه حبس کنید." در بیان مراد رسول خدا (ص) از حبس زنان در خانه مراد زندان کردن نیست زیرا "حبس" در لغت عرب به معنی "اختصاص دادن" و مخصوص گردانیدن است.[8] با توجه به آنچه در معنای روایت قبل بیان کردیم معنای این روایت نیز روشن می شود که پیامبر اکرم (ص) می فرماید حتی المقدور زنان را برای وظایفی که در منزل برعهده دارند اختصاص بدهید و مسؤلیت های خارج از منزل بر عهده آنان نگذارید این در حالی است که در همان زمان پیامبر اکرم (ص) همسران خود را به همراه خود به جنگ می برد و یا وظیفه پرستاری و امداد رزمندگان را به زنان محول می کردند بنا بر این در مواقع ضرورت این سیره و روش پیامبر بهترین مفسر این حدیث است و بیانگر مراد و منظور پیامبر گرامی اسلام است. با توجه به این سیره پیامبر اسلام است امروزه همه فقیهان بر این عقیده اند که بسیاری از مشاغل نظیر پزشکی که با زنان سر و کار دارد برای زنانی که استعداد و توانایی آنجام آن را دارند، واجب کفایی است یعنی برای جلوگیری از هرگونه تماس با نامحرم لازم و واجب کفایی است که عده ای از زنان در رشته های مورد نیاز نظیر پزشک عمومی، دندان پزشکی، جراحی ، تخصص زنان ،رادیو لوژی، سونو گرافی و....تخصص لازم را کسب کنند تا زنان مجبور نباشند در این امور به پزشک مرد مراجعه نمایند. اما پس از تربیت افراد متخصص در حد کفایت و رفع نیاز جامعه است که زنان می توانند در منزل بنشینند و صرفاً به وظیفه همسر داری و مادری خود بپردازند.
[1] وسائل الشیعة ج 27 ص 110، حدیث 33343- وَ عَنْهُ عَنْ أَبِیهِ عَنِ النَّوْفَلِیِّ عَنِ السَّکُونِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِنَّ عَلَى کُلِّ حَقٍّ حَقِیقَةً وَ عَلَى کُلِّ صَوَابٍ نُوراً فَمَا وَافَقَ کِتَابَ اللَّهِ فَخُذُوهُ وَ مَا خَالَفَ کِتَابَ اللَّهِ فَدَعُوهُ
[2] ابن منذر،لسان العرب،ج4،ص617:"... العَوْرات: جمع عَوْرة، و هی کل ما یستحیا منه إِذا ظهر، و هی من الرجل ما بین السرة و الرکبة، و من المرأَة الحرة جمیعُ جسدها إِلا الوجه و الیدین إِلى الکوعین، و فی أَخْمَصِها خلاف، و من الأَمَة مثلُ الرجل، وما یبدو منها فی حال الخدمة کالرأْس و الرقبة و الساعد فلیس بِعَوْرة. و سترُ العَوْرة فی الصلاة و غیرِ الصلاة واجبٌ، و فیه عند الخلوة خلاف. و فی الحدیث: المرأَة عَوْرة؛ جعلها نفسَها عَوْرة لأَنها إِذا ظهرت یستحیا منها کما یستحیا من العَوْرة إِذا ظهرت.
[3] انفال، 28
[4] انفال، 39
[5] مائده، 71
[6] صافات، 63
[7] ممتحنه، 5
[8] العین،خلیل الفیومی،ج3، ص 150،لسانالعرب ج 6 ص 44.