کد سایت
fa84493
کد بایگانی
102026
نمایه
تکالیف الهی و قدرت و توان انسان
طبقه بندی موضوعی
تفسیر
خلاصه پرسش
با آنکه در فرازی از آیه 286 سوره بقره تأکید شده که خدا بیش از توان انسانها تکلیفی را مقرر نمیسازد، چرا براساس فراز دیگری از همان آیه، مؤمنان دوباره همین موضوع را از خدا خواستهاند؟
پرسش
با سلام؛ در آیه 286 سوره مبارکه بقره فرمود: ورای وسع مکلف بر وی تکلیف نشده، ولی در ادامه فرمود: خدایا بر ما تکلیف سنگین (اصرا) قرار مده همانگونه که بر گذشتگان قرار دادی، و در ادامه دارد: ما طاقت تکلیف سنگین را نداریم. آیا این تناقض نیست؟
پاسخ اجمالی
خدای متعال در قرآن کریم در ارتباط با تکالیف و وظایفی که متوجه بندگان کرده، میفرماید: «لاَ یُکَلِّفُ اللّهُ نَفْسًا إِلاَّ وُسْعَهَا...»؛[1] خداوند هیچکس را جز به اندازه توانش تکلیف نمیکند.
بخش اول آیه، جمله مستقلی بوده و نشانگر آن است که خداوند بندگانش را به اندازه وسع و توانشان به طاعت و بندگی تکلیف نموده است.[2]
در ادامه آیه به نقل از مؤمنان میخوانیم: «رَبَّنا وَ لا تَحْمِلْ عَلَیْنا إِصْراً کَما حَمَلْتَهُ عَلَى الَّذِینَ مِنْ قَبْلِنا ...»؛ پروردگارا، بر دوش ما بار گران مگذار چنانکه بر دوش پیشینیان ما نهادى ... پروردگارا! آنچه طاقت تحمل آنرا نداریم، بر ما مقرّر مدار!
واژه «اصر» در لغتنامهها به معنای «تکلیف به محال» و یا «تکلیف افزون بر طاقت» نبوده، بلکه به معنای تکلیف ممکن، اما دشوار است.[3] بر این اساس، منظور از «لا تَحْمِلْ عَلَیْنا إِصْراً»، را نباید به معناى تکلیف توانفرسایى دانست که حکم «لا یکلف اللَّه ...» آنرا برداشته، تا دیگر نیازی به دعا برای برداشتن آن نباشد، بلکه به قرینه تشبیه «کما حملته عَلَى الَّذِینَ مِنْ قَبْلِنا»، یا باید منظور عذاب باشد، که در پى بعض گناهان و یا بهانهجوییهایی باشد که گریبانگیر ملتهاى گذشته؛ مانند اهل کتاب، بویژه یهود شده است.[4] و یا کفارات و تعهدات و احکام سختى باشد که سبب آن خود انسان است؛ مانند کسی که در ماه رمضان روزه واجب را عمداً باطل کند، باید کفاره آنرا که شصت روز، روزه است، به جا آورد.
البته برخی نیز معتقدند این راز و نیازی است با خدا، اگرچه بدیهى است که خداوند این چنین تکلیف نمیکند.[5]
مراد از «ما لا طاقَةَ لَنا بِهِ» نیز تکلیفهاى ابتدایى طاقتفرسا نیست؛ - زیرا با توجه به اینکه خداى تعالى هرگز چنین تکالیفى به بندگان خود نمیکند؛ چون هم عقل آنرا تجویز نمیکند، و هم کلام خود خداى تعالى که در مقام حکایت گفتار مؤمنان فرمود: «سَمِعْنا وَ أَطَعْنا»، بر خلاف آن دلالت دارد- بلکه منظور جزا و کیفر بدیهایى است که ممکن است، به صورت تکالیف دشوار (نظیر آنچه در بنى اسرائیل واقع شد)،[6] یا به صورت عذابهایی که ممکن است نازل شود، و... به مؤمنان برسد.[7]
به بیان دیگر؛ چون این دعاء (لا تُحَمِّلْنا ما لا طاقَةَ لَنا بِهِ) مانند دعاهاى قبل، پس از خبر «لا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلَّا وُسْعَها» آمده، نباید تکرار مفهوم آن باشد، بلکه باید نظر به آثار و لوازم ترک تکلیف و پیشرفت در گناه باشد؛ چون هیئت تحمیل، حمل تدریجى را میرساند، پس «و لا تُحَمِّلْنا ما لا طاقَةَ لَنا بِهِ»، دعا و درخواست عاجزانهای است تا به لطف ربوبیتش آثار و عذاب تدریجى آنگونه گناهان و غفلتهایى که به تدریج متراکم و طاقت فرسا میشود، بردارد. و یا چنان هشیار گرداند و توفیق توبه دهد، تا گناه ثبات و بقا نیابد و به صورت عادات و ملکات در نیاید، تا عذابش در دنیا و آخرت دائمى و طاقتفرسا نگردد. از آنجا که ایمان آورندگان به خدا، فرشتگان، کتاب و رسالت،[8] آفاق دیدشان بازتر و خیر و شر و نیک و بد برایشان مشخصتر میگردد و با همه وجودشان «سمعنا و أطعنا» میگویند، باید پیوسته نگران انجام کامل تکالیف و مسئولیتها باشند؛ نگران از غفلتها و فراموشیها و از تعهدات و عقاب و از سنگینی گناهانى که از تحرک و رسیدن به کمال باز میدارد و مکلف را سنگین بار میگرداند.[9]
برخی از مفسران اما از نگاه عرفانی به این موضوع نگریسته و میگویند «رَبَّنا وَ لا تَحْمِلْ عَلَیْنا إِصْراً» یعنی پروردگارا تحمیل نکن در ذات و صفات و افعال ما سنگینی را، تا این ثقل و سنگینی ما را از تو مهجور گرداند؛ چرا که هیچ سنگینیای سنگینتر از این نیست، چنانکه بر گذشتگان قرار دادی. آنانکه ظواهر اعمال یا باطن صفات حجابشان شده است. «رَبَّنا وَ لا تُحَمِّلْنا ما لا طاقَةَ لَنا بِهِ»، یعنی جلال تو سبب سنگینی هجران و محرومیت از وصال و مشاهده جمال ربوبی نشود.[10]
در نهایت بیان این نکته نیز خالی از لطف نیست که برخی از متکلمانی که تکلیف به فوق طاقت را روا میدانند، این آیه را دلیلی برای مجاز بودن تکلیف بما لا یطاق دانسته و گفتهاند اگر تکلیف به فوق طاقت و توان جایز نبود، درخواست خلاصی از آن محال بود![11]
بخش اول آیه، جمله مستقلی بوده و نشانگر آن است که خداوند بندگانش را به اندازه وسع و توانشان به طاعت و بندگی تکلیف نموده است.[2]
در ادامه آیه به نقل از مؤمنان میخوانیم: «رَبَّنا وَ لا تَحْمِلْ عَلَیْنا إِصْراً کَما حَمَلْتَهُ عَلَى الَّذِینَ مِنْ قَبْلِنا ...»؛ پروردگارا، بر دوش ما بار گران مگذار چنانکه بر دوش پیشینیان ما نهادى ... پروردگارا! آنچه طاقت تحمل آنرا نداریم، بر ما مقرّر مدار!
واژه «اصر» در لغتنامهها به معنای «تکلیف به محال» و یا «تکلیف افزون بر طاقت» نبوده، بلکه به معنای تکلیف ممکن، اما دشوار است.[3] بر این اساس، منظور از «لا تَحْمِلْ عَلَیْنا إِصْراً»، را نباید به معناى تکلیف توانفرسایى دانست که حکم «لا یکلف اللَّه ...» آنرا برداشته، تا دیگر نیازی به دعا برای برداشتن آن نباشد، بلکه به قرینه تشبیه «کما حملته عَلَى الَّذِینَ مِنْ قَبْلِنا»، یا باید منظور عذاب باشد، که در پى بعض گناهان و یا بهانهجوییهایی باشد که گریبانگیر ملتهاى گذشته؛ مانند اهل کتاب، بویژه یهود شده است.[4] و یا کفارات و تعهدات و احکام سختى باشد که سبب آن خود انسان است؛ مانند کسی که در ماه رمضان روزه واجب را عمداً باطل کند، باید کفاره آنرا که شصت روز، روزه است، به جا آورد.
البته برخی نیز معتقدند این راز و نیازی است با خدا، اگرچه بدیهى است که خداوند این چنین تکلیف نمیکند.[5]
مراد از «ما لا طاقَةَ لَنا بِهِ» نیز تکلیفهاى ابتدایى طاقتفرسا نیست؛ - زیرا با توجه به اینکه خداى تعالى هرگز چنین تکالیفى به بندگان خود نمیکند؛ چون هم عقل آنرا تجویز نمیکند، و هم کلام خود خداى تعالى که در مقام حکایت گفتار مؤمنان فرمود: «سَمِعْنا وَ أَطَعْنا»، بر خلاف آن دلالت دارد- بلکه منظور جزا و کیفر بدیهایى است که ممکن است، به صورت تکالیف دشوار (نظیر آنچه در بنى اسرائیل واقع شد)،[6] یا به صورت عذابهایی که ممکن است نازل شود، و... به مؤمنان برسد.[7]
به بیان دیگر؛ چون این دعاء (لا تُحَمِّلْنا ما لا طاقَةَ لَنا بِهِ) مانند دعاهاى قبل، پس از خبر «لا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلَّا وُسْعَها» آمده، نباید تکرار مفهوم آن باشد، بلکه باید نظر به آثار و لوازم ترک تکلیف و پیشرفت در گناه باشد؛ چون هیئت تحمیل، حمل تدریجى را میرساند، پس «و لا تُحَمِّلْنا ما لا طاقَةَ لَنا بِهِ»، دعا و درخواست عاجزانهای است تا به لطف ربوبیتش آثار و عذاب تدریجى آنگونه گناهان و غفلتهایى که به تدریج متراکم و طاقت فرسا میشود، بردارد. و یا چنان هشیار گرداند و توفیق توبه دهد، تا گناه ثبات و بقا نیابد و به صورت عادات و ملکات در نیاید، تا عذابش در دنیا و آخرت دائمى و طاقتفرسا نگردد. از آنجا که ایمان آورندگان به خدا، فرشتگان، کتاب و رسالت،[8] آفاق دیدشان بازتر و خیر و شر و نیک و بد برایشان مشخصتر میگردد و با همه وجودشان «سمعنا و أطعنا» میگویند، باید پیوسته نگران انجام کامل تکالیف و مسئولیتها باشند؛ نگران از غفلتها و فراموشیها و از تعهدات و عقاب و از سنگینی گناهانى که از تحرک و رسیدن به کمال باز میدارد و مکلف را سنگین بار میگرداند.[9]
برخی از مفسران اما از نگاه عرفانی به این موضوع نگریسته و میگویند «رَبَّنا وَ لا تَحْمِلْ عَلَیْنا إِصْراً» یعنی پروردگارا تحمیل نکن در ذات و صفات و افعال ما سنگینی را، تا این ثقل و سنگینی ما را از تو مهجور گرداند؛ چرا که هیچ سنگینیای سنگینتر از این نیست، چنانکه بر گذشتگان قرار دادی. آنانکه ظواهر اعمال یا باطن صفات حجابشان شده است. «رَبَّنا وَ لا تُحَمِّلْنا ما لا طاقَةَ لَنا بِهِ»، یعنی جلال تو سبب سنگینی هجران و محرومیت از وصال و مشاهده جمال ربوبی نشود.[10]
در نهایت بیان این نکته نیز خالی از لطف نیست که برخی از متکلمانی که تکلیف به فوق طاقت را روا میدانند، این آیه را دلیلی برای مجاز بودن تکلیف بما لا یطاق دانسته و گفتهاند اگر تکلیف به فوق طاقت و توان جایز نبود، درخواست خلاصی از آن محال بود![11]
[1]. بقره، 286. ر. ک: پاسخ 54812.
[2]. آلوسی، سید محمود، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، تحقیق، عطیة، علی عبدالباری، ج 2، ص 66، بیروت، دارالکتب العلمیة، چاپ اول، 1415ق.
[3]. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج 4، ص 22، دار الفکر للطباعة و النشر و التوزیع، بیروت، 1414 ق.
[4]. طالقانی، سید محمود، پرتوی از قرآن، ج 2، ص 280، تهران، شرکت سهامی انتشار، چاپ چهارم، 1362ش.
[5]. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مقدمه، بلاغی، محمد جواد، ج 2، ص 691، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، 1372ش.
[7]. طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 2، ص 445، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1417ق.
[8]. آمَنَ الرَّسُولُ بِما أُنْزِلَ إِلَیْهِ مِنْ رَبِّهِ وَ الْمُؤْمِنُونَ کُلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ وَ مَلائِکَتِهِ وَ کُتُبِهِ وَ رُسُلِه». بقره، 285.
[9]. پرتوى از قرآن، ج 2، ص 281.
[10]. ابن عربی، ابو عبدالله محیی الدین محمد، تفسیر ابن عربی، تحقیق، رباب، سمیر مصطفی، ج 1، ص 9، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ اول، 1422ق.
[11]. ر. ک: رشیدالدین میبدی، احمد بن ابی سعد، کشف الأسرار و عدة الأبرار، تحقیق، حکمت، علی اصغر، ج 1، ص 783، تهران، امیر کبیر، تهران، چاپ پنجم، 1371ش.