درباره حقیقت «طی الارض» نظریات گوناگونی ارائه شده است که یکی از آنها نظریه «اَعدام و ایجاد» ابن عربی است. طبق این نظریه، شخص خود را در مکان مبدأ «اَعدام» و در مکان مورد نظر «ایجاد» مینماید. طبق نظریه دیگر، طی الارض، نقل و انتقال سریع بدن است که با قدرت بالای روحی فرد حاصل میشود.
به هر حال؛ هر یک از این دو نظریه را بپذیریم، باید گفت که این امر برای همه امکان ندارد و تنها برای اولیای الهی تحقق مییابد.
درباره حقیقت «طی الارض» و تبیین مفهوم و تحلیل عقلانی آن، از سوی دانشمندان نظریات گوناگونی ارائه شده است. یکی از آن نظریهها، نظریه «اعدام و ایجاد» است که از ناحیهی محی الدین عربی ابراز شده و بزرگانی نیز آنرا پذیرفتهاند. طبق این نظریه، شخص خود را در مکان مبدأ اعدام و در مکان دلخواه ایجاد میکند.[1]
اصل این معنا مبتنی بر حرکت جوهری فلسفی یا مسئله تجدد امثال عرفانی است. بر اساس تجدد امثال تمام موجودات، اعم از مادی و غیر مادی، و بر اساس حرکت جوهری فقط موجودات مادی، بر خلاف ظاهر ثابت و آرامشان، هر لحظه معدوم گشته و در لحظه بعدی با فیض جدید موجود میشوند. به دیگر عبارت؛ موجودات دم به دم فیض وجود را از مبدأ هستی دریافت کرده و بدین وسیله استمرار و بقای خویش را تأمین میکنند، به نحوی که اگر برای یک لحظه، فیض وجود از آنها دریغ گردد و این امدادهای پی در پی به آنها نرسد، همگی در حالت عدم باقی خواهند ماند.
جهت روشن شدن مطلب، توجه به مثال روشنایی به ظاهر مستمر، ولی سیال لامپ برق، مفید است. در این مثال؛ لامپ برق هر لحظه با دریافت انرژی جدید از مبدأ اصلی روشن میشود و اگر برای یک آن، جریان برق قطع گردد و نیروی جدید نرسد، لامپ خاموش میشود و فضا در تاریکی فرو میرود. به تعبیر بهتر؛ لامپ برق هر لحظه و هر آن، به اقتضای تاریکی ذاتی خود، خاموش گشته و در آن و لحظه بعدی با دریافت انرژی جدید روشن میشود و بدین ترتیب، روشنایی به ظاهر مستمر آن ادامه مییابد، ولی چون این خاموش شدن، سریع صورت میگیرد، ما آنرا احساس نمیکنیم، بلکه روشنایی لامپ را یک روشنایی ثابت تلقی مینماییم.
موجودات عالم نیز همین گونهاند؛ در هر لحظه معدوم میشوند و در لحظه بعد، با فیض جدید موجود میشوند، ولی از آنرو که این موجود و معدوم شدن، سریع محقق میشود، آنرا احساس نمیکنیم، بلکه وجود اشیا را یک وجود ثابت و مستمر میبینیم.
حال، انسانی که بر طی الارض قدرت دارد، در حقیقت، ظرف ایجاد خود را از ظرف اعدام خویش جدا میسازد و در یک آن، خود را از نقطهای به نقطه مورد نظر، بدون آنکه در دیگر موجودات تحوّلی رخ دهد و ملاکهای مکانی و زمانی آنها تغییر کند، منتقل میسازد. این انسان اگر طی الارض هم نمیکرد، هر آن و هر لحظه در حال اعدام و ایجاد بود، وقتی هم که چنین میکند باز هم اعدام و ایجاد میشود، لکن با این تفاوت که ظرف ایجادش با ظرف اعدامش فرق میکند. پیشتر در همان مکان که اعدام میشد، ایجاد میگشت، ولی حالا که طی الارض کرده، در مکان مبدأ اعدام و در مکان دیگری ایجاد میشود.
این خلاصه تحلیلی است که میتوان از طی الارض بر اساس نظریه محی الدین عربی ارائه کرد.[2]
طبق نظریه دیگر؛ طی الارض عبارت از این است که؛ انسانی در اثر قدرت روحی عالی و بالا و در اثر ریاضت و مجاهدت با نفس، صاحب روح قوی شود و بدن او همرنگ روح و تابع روح او گردد. همانگونه که برای روح، سیر و سلوک با سرعت زیاد و اشراف بر حقایق عالم امکان دارد، بدن نیز در تمام عوالم با سرعت زیاد انتقال یافته و حرکت کند.
طی الارضی که برای اولیای الهی تحقّق پیدا میکند در اثر تهذیب روح و ریاضات شرعیهای است که در اثر آن، بدن همرنگ با روح خواهد شد. لذا همانگونه که برای روح قوّتی هست برای بدن نیز آن قوّت خواهد بود.
جسم خاک از عشق بر افلاک شد
کوه در رقص آمد و چالاک شد[3]
درباره مبانی دینی طی الارض باید گفت:
اصل جابه جایی اجسام در مدتی بسیار کمتر از حد معمول در قرآن کریم نیز وجود دارد؛ چنانکه «عفریتى از جن گفت: من آنرا نزد تو میآورم پیش از آنکه از مجلست برخیزى و من نسبت به این امر، توانا و امینم! [امّا] کسى که دانشى از کتاب [آسمانى] داشت گفت: پیش از آنکه چشم بر هم زنى، آنرا نزد تو خواهم آورد! و هنگامى که [سلیمان] آن [تخت] را نزد خود ثابت و پابرجا دید گفت: این از فضل پروردگار من است، تا مرا آزمایش کند که آیا شکر او را بجا میآورم یا کفران میکنم؟! و هرکس شکر کند، به نفع خود شکر میکند و هر کس کفران نماید [به زیان خویش نموده است، که] پروردگار من، غنىّ و کریم است».[4]
همچنین پیمودن پیامبر خدا(ص) از مسجد الحرام تا مسجدالاقصى، یا همان معراج پیامبر؛ از راه طی الارض بوده است.
در روایت زیر نیز به طی الارض اشاره شده است:
اسماعیل بن سهل از بعضى از یاران خود روایت کرده که گفت: من در حضور امام رضا(ع) بودم، على بن ابو حمزه و ابن سراج و ابن ابو سعید مکارى خدمت آنحضرت آمدند، على بن ابو حمزه به امام رضا(ع) عرض کرد: از پدران تو اینطور براى ما روایت شده که: هر وقت امام از دنیا رحلت کند غیر از امامى که مثل او باشد نباید کسى سرپرستى امور او را به عهده بگیرد؟
آنحضرت در جواب او فرمود: «بگو بدانم آیا امام حسین(ع) امام بود یا نه؟»
گفت: امام بود.
فرمود: «پس چه کسى متصدى امر او شد؟»
گفت: على بن الحسین(ع).
فرمود: «على بن الحسین در آن موقع کجا بود؟»
گفت: در کوفه به دست عبید الله بن زیاد زندانى بود.
فرمود: «پس چگونه متصدى امر پدر خود گردید و به مکان خود برگشت؟ اگر این ممکن باشد که على بن الحسین با اینکه آزاد نبود متصدى امر پدر خود گردد امام بعد از من [که امام جواد(ع) باشد] با اینکه آزاد است میتواند از مدینه به بغداد بیاید و متصدى امر پدر خود شود و برگردد در صورتى که او محبوس و زندانى نیست».[5]
[1]. «امکان انجام کارهای خارق العادة توسط انسان»، 669؛ «چگونگی انجام طی الارض»، 794؛ «طی الزمان»، 57589؛ «سفر امام حسن عسکری(ع) به جرجان(گرگان)»، 65616.
[2]. کاشفی، محمدرضا، پرسشها و پاسخهای دانشجویی، دفتر یازدهم، عرفان و عشق، ص 170 – 172، قم، دفتر نشر معارف، 1384ش.
[3]. ابراهیمیان، سید یوسف، ارمغان آسمان، ص 525.
[5]. مسعودى، على بن حسین، إثبات الوصیة للإمام علیّ بن أبیطالب(ع)، ص 207 – 208، قم، انصاریان، چاپ سوم، 1426ق.