«إشفاق» به معناى «رقّت قلب» در جایی است که انسان از چیزى بترسد. و نیز «شفقت» در برابر «غلظت» است و اصل آن ناشى از ضعف است، از قول عرب: «ثوب شفق أى ضعیف النسج»؛ یعنى پیراهن نازکبافت. همچنین از آن قبیل است «شفق» که به سرخى دم غروب خورشید گفته میشود؛ زیرا این شفق یک سرخى ضعیف است.[1]
اما در مورد آیه اشاره شده در پرسش، قرآن کریم در توصیف گفتوگوی بهشتیان میفرماید: «وَ أَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلى بَعْضٍ یَتَساءَلُونَ، قالُوا إِنَّا کُنَّا قَبْلُ فی أَهْلِنا مُشْفِقینَ»؛[2]و بهشتیان به یکدیگر روى آورده احوال هم را میپرسند که شما در دنیا چه کارهایى انجام دادید که با آنها شایستگی این پاداش نیک و این زندگی جاودانه در بهشت را به دست آوردید؟ در جواب میگویند: ما قبل از این، که در دنیا بودیم، در میان خویشاوندان خود، افرادی نگران و هراسان بودیم.
مفسران در ارتباط با توضیح این آیه چند نظر را ارائه کردهاند که با هم در تضاد نبوده و امکان پذیرش همه آنها نیز وجود دارد:
- بیشتر مفسران در تفسیر این آیه میگویند که منظور آیه این است که ما در میان خانواده خود(که شاید غرق در زندگی مادی خویش بودند)، افرادی خداترس بودیم؛ یعنی در زندگی دنیایی خود و در میان دنیادوستان نیز از عذاب آخرت ترس داشتیم.[3]
این تفسیر با آیات دیگری که از ریشه «اشفاق» در آنها استفاده شده، همخوانی بیشتری دارد، آیاتی مانند:
آیه 27 سوره مؤمنون.
آیه 49 سوره انبیاء.
آیه 27 سوره معارج.
آیه 18 سوره شوری.
آیه 28 سوره انبیاء.
و ...
2 . برخی اما معتقدند واژه«اشفاق» چنانچه برخی از لغتشناسان میگویند؛ به معناى توجهی آمیخته با نگرانی است؛ چون مشفق نسبت به کسى که به او اشفاق دارد، هم محبت دارد و هم میترسد که مبادا بلایى متوجه او گردد. این کلمه در قرآن در جایی دیگر به همین معنا آمده است:«وَ هُمْ مِنَ السَّاعَةِ مُشْفِقُونَ»؛(ایشان از قیامت بیمناکاند). لذا این کلمه هر وقت با حرف «من» متعدى شود، معناى ترس در آن روشنتر از محبت است، و اگر با حرف «فى» متعدى گردد، معناى عنایت و محبت در آن روشنتر از ترس به ذهن میرسد.[4] چنانکه در آیه فوق آمده است: «إِنَّا کُنَّا قَبْلُ فِی أَهْلِنا مُشْفِقِینَ».
بنابر این تفسیر، معناى آیه آن است که، ما در دنیا نسبت به خانواده خود اشفاق داشتیم، هم آنان را دوست میداشتیم و هم به سعادت و نجاتشان از گمراهی و نابودی عنایت داشتیم، و هم از اینکه مبادا گرفتار هلاکت شوند میترسیدیم؛ از اینرو به بهترین وجهى با آنان معاشرت میکردیم، و نصیحت و دعوت به سوى حق را از ایشان دریغ نمیداشتیم.[5]
- بعضی میگویند معنای آیه این است که: با اینکه در میان خانواده خود زندگى میکردیم و طبیعتاً باید احساس امنیت میکردیم، باز ترسان بودیم و از این بیم داشتیم که حوادث ناگوار زندگى و عذاب الهى هر لحظه فرا رسد، و دامن ما را فرو گیرد.[6]
- البته برخی هم گفتهاند: منظور آیه این است که ما بر اهل خویش(خانواده) مهربان بودیم.[7]
[1]. شیخ طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، مقدمه، تهرانی، شیخ آقابزرگ، تحقیق، قصیر عاملی، احمد، ج 9، ص 410، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بیتا؛ طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مقدمه، بلاغی، محمد جواد، ج 9، ص 251- 252، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، 1372ش.
[2]. طور، 25- 26.
[3]. طبری، ابو جعفر محمد بن جریر، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج 27، ص 18، بیروت، دار المعرفة، چاپ اول، 1412ق.
[4]. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، تحقیق، داودی، صفوان عدنان، ص 458- 459، دمشق، بیروت، دارالقلم، الدار الشامیة، چاپ اول، 1412ق.
[5]. طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 19، ص 15، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1417ق؛ المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه، موسوی همدانی، سید محمد باقر، ج 19، ص 21، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1374ش.
[6]. ر. ک: مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 22، ص 437، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، 1374ش.
[7]. گنابادی، سلطان محمد، تفسیر بیان السعادة فی مقامات العبادة، ج 4، ص 118، بیروت، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، چاپ دوم، 1408ق.