کد سایت
fa89346
کد بایگانی
106356
نمایه
توحید افعالی و انتساب افعال به غیر خداوند
خلاصه پرسش
آیا میتوان ظلم ظالمان را به خداوند نسبت داد؟
پرسش
بعضی وقتها ظلمهایی به انسان تحمیل میشود که از ناحیه افراد دیگر است، و با آنکه انسان تمام تلاش خود را میکند، توانایی مقابله با ظلم دیگران را ندارد، ولی آسیب قابل توجهی به انسان میرسد. آیا میتوان این نوع ظلمها را از جانب خدا دانست؟ چون خود شخص اختیاری در آنها نداشته و توانایی مقابله با آنها را ندارد. مثلاً افرادی که در جهان از فقر و گرسنگی میمیرند و تحت سلطه دیگران قرار دارند و توانایی مبارزه و مقابله ندارند. و یا کسانی که از گرسنگی میمیرند. آیا میتوان گفت که این بلایی است از جانب خدا که به وسیله انسانهای دیگر به انسان رسیده؟
پاسخ اجمالی
با توجه به آنکه هیچ اتفاقی خارج از قدرت خدا رخ نمیدهد، بر اساس مبانی عقلی و دینی انتساب این نوع افعال ظالمانه هم به خداوند متعال درست است و هم به فاعل(ظالم)، ولی باید توجه داشت انتساب این افعال به خداوند متعال به لحاظ فلسفی، موجب سلب مسئولیت از فاعل(ظالم) به لحاظ حقوقی و کیفری نمیشود.
پاسخ تفصیلی
به نظر میرسد نکته اصلی در پاسخ به این سؤال، توجه این نکته است که چگونه یک عمل در آن واحد به چند نفر نسبت داده میشود؟ و انتساب به یکی مستلزم عدم امکان انتساب به دیگری نمیشود؟ به بیان فنی چگونه «توحید افعالی» منافاتی با انتساب افعال به غیر خدای متعال ندارد؟[1] برای تبیین این موضوع باید به چند مقدمه توجه نمود:
1. موجودات همانگونه که در ذات خود محتاج به علتاند، در افعال و سایر شئون خود نیز محتاج به علت میباشند.
به این بیان که پس از ثبوت توحید ذات باری تعالی و توحید خالقیت او، دانسته میشود که هر آنچه در عالم وجود دارد مخلوق پروردگار است؛ چرا که استقلال مخلوقات در ذات خود و یا در انجام یک فعل، منافی امکان ذاتی آنها و احتیاجشان به واجب الوجود بوده و در نتیجه توحید ذاتیِ واجب الوجود منتفی میگردد. پس همه آنچه در عالم امکانی وجود دارد مخلوق پروردگار است.[2]
2. انتساب یک فعل به خدای متعال ممکن است به صورت مستقیم (بدون واسطه) باشد - مانند ایجاد اولین مخلوق- و یا با واسطه صورت پذیرفته باشد[3] - مانند رویاندن گیاهان که به زمین نسبت داده شده است-.[4] در اینگونه موارد، در عین اینکه سببیت خدای متعال برای ایجاد اشیاء ثابت فرض گردیده است، انتساب آنها به سایر موجودات نیز پذیرفته شده است.[5] برخی از قسم اول به «جعل بسیط» و از دومی به «جعل مرکب» تعبیر نمودهاند.[6]
حال این پرسش مطرح میشود که چگونه ممکن است همه افعال مخلوق پروردگار باشد، اما به دیگران نیز منتسب گردند؟ برای حلّ این مطلب باید به اقسام «علّت» توجه نمود.
علت یک شیء گاهی منحصره است و گاهی غیر منحصره. در علت منحصره، فقط یک علت برای شیء وجود دارد و بدون آن، دیگر معلولی باقی نخواهد ماند. اما در علتهای غیر منحصره دو یا چند چیز عامل ایجاد معلول میباشند.[7] علتهای غیر منحصره نیز به دو گروه تقسیم میشوند: علل عرضی و علل طولی.[8]
علل غیر منحصره عرضی مانند جایی است که نور خورشید و آتش به کمک یکدیگر سبب گرم شدن آب شوند. در اینجا هر یک از علتها مستقل از یکدیگر عمل کرده و با از بین رفتن یکی، دیگری به ایجاد سبب خود ادامه میدهد. علل منحصره طولی نیز مانند جایی است که با چرخاندن کلید توسط انگشتان دست، قفل باز میگردد. در این مثال هیچیک از انگشتان و کلید به صورت مستقل از یکدیگر قفل را باز نمیکنند و با فقدان هر یک از آنها، عملیات باز نمودن منتفی خواهد شد.
در مثال اخیر باید به نکتهای توجه نمود و آن این است که هرچند چرخیدن کلید معلول چرخاندن انگشتان است و بدون آن کلید حرکت نمیکند، اما در مجموع باز شدن قفل منتسب به هردوی آنها است و انگشتان به تنهایی و مستقل از کلید، علت باز شدن قفل به شمار نمیآیند.
حال که اقسام علت مشخص گردید، باید گفت رابطه سببیت خدای متعال با سببیت سایر مخلوقات به صورت علل غیر منحصره طولی است، نه عرضی.[9] به عبارت دیگر، خدای متعال مخلوقاتی را میآفریند و آنها را سبب برای ایجاد مخلوقاتی دیگر قرار میدهد، اما سببیت این مخلوقات در عرض سببیت الهی نیست تا به صورت مستقل بتوانند معلولهای خود را ایجاد کنند؛ بلکه سببیت آنها در طول سببیت الهی و وابسته به آن است (و در حقیقت به اراده و مشیت الهی است که آنها سبب برای ایجاد مخلوقات میگردند). پس همانگونه که این اسباب در اصل وجود خود نیازمند خدای متعال هستند، در سببیت خود برای سایر مخلوقات نیز نیازمند خدای متعال میباشند و در این زمینه استقلالی از خود ندارند.[10]
شاهد بر این مدعا نیز آیاتی از قرآن کریم است که در عین انتساب یک فعل به مخلوقات، آنرا به خدای متعال منتسب نمودهاند. به عنوان مثال خدای متعال در قرآن میفرمایند: «و پرتاب ننمودی هنگامی که پرتاب نمودی، لیکن خداوند پرتاب نمود».[11] طبق این آیه شریفه، پرتاب نمودن پیامبر اکرم(ص) ثابت انگاشته شده؛ زیرا «هنگامی که پرتاب نمودی» نشانگر وقوع فعل در گذشته است و در عین حال، همان فعل به خدای متعال نیز منسوب گشته است.[12] در نتیجه میتوان گفت افعال مخلوقات در طول افعال الهی بوده و به خواست الهی است که مخلوقات سبب ایجاد معلولات خود میشوند.
اما نکتهای که در انتساب افعالِ مخلوقات به خدای متعال باید به آن توجه نمود؛ این است که معیار انتساب حُسن و قُبح در موارد با واسطه، متفاوت از موارد بدون واسطه است و نمیتوان همواره حکمی یکسان برای آنها بیان نمود؛ همانگونه که در علم حقوق نیز بین سبب و مباشر در اموری نظیر قتل، تفاوت قائل میشوند و گاهی قتل را منسوب به مباشر و گاهی منسوب به سبب مینمایند -که نشانگر اختلاف شرایط در انتساب یک فعل به مسبّبین آن فعل است-. برای تبیین مطلب باید گفت اگر وسائطی که با آنها یک فعل صورت پذیرفته است، فاقد شرایط تکلیف (نظیر عقل و اختیار) باشد، در این صورت عمدتاً آن فعل را منسوب به سبب ذی شعور که مکلّف است مینمایند. به عنوان مثال، در جایی که شخص عاقلی با دادن آلت قتّاله به یک دیوانه سبب قتل شخصی دیگر شده باشد، شخص عاقل را قاتل نامیده و مجازات قتل را در حق او جاری مینمایند و کاری با مباشر در قتل که فاقد عقل است، ندارند. اما اگر وسائط به نوبه خود دارای اراده و اختیار باشند، به هر مقدار که عقل و اراده و ... در فعل اثر داشته باشد، انتساب حسن و قبح آن فعل به وسائط نیز سرایت نموده و به آنها منسوب میگردد. مانند جایی که شخص عاقل به دشمنِ خونین شخصی دیگر، آلت قتّاله بدهد که در این صورت شخص عاقل اوّل را معاون در قتل و شخص مباشر را که دشمن است قاتل مینامند و بین مجازات این دو تفاوت قائل میشوند. پس نباید تصور نمود انتساب افعال در بحث توحید افعالی، مغایر با ضرورت صدور فعل حَسَن از خدای متعال است و همواره باید از انتساب افعال قبیح به حضرتش بر حذر بود.
1. موجودات همانگونه که در ذات خود محتاج به علتاند، در افعال و سایر شئون خود نیز محتاج به علت میباشند.
به این بیان که پس از ثبوت توحید ذات باری تعالی و توحید خالقیت او، دانسته میشود که هر آنچه در عالم وجود دارد مخلوق پروردگار است؛ چرا که استقلال مخلوقات در ذات خود و یا در انجام یک فعل، منافی امکان ذاتی آنها و احتیاجشان به واجب الوجود بوده و در نتیجه توحید ذاتیِ واجب الوجود منتفی میگردد. پس همه آنچه در عالم امکانی وجود دارد مخلوق پروردگار است.[2]
2. انتساب یک فعل به خدای متعال ممکن است به صورت مستقیم (بدون واسطه) باشد - مانند ایجاد اولین مخلوق- و یا با واسطه صورت پذیرفته باشد[3] - مانند رویاندن گیاهان که به زمین نسبت داده شده است-.[4] در اینگونه موارد، در عین اینکه سببیت خدای متعال برای ایجاد اشیاء ثابت فرض گردیده است، انتساب آنها به سایر موجودات نیز پذیرفته شده است.[5] برخی از قسم اول به «جعل بسیط» و از دومی به «جعل مرکب» تعبیر نمودهاند.[6]
حال این پرسش مطرح میشود که چگونه ممکن است همه افعال مخلوق پروردگار باشد، اما به دیگران نیز منتسب گردند؟ برای حلّ این مطلب باید به اقسام «علّت» توجه نمود.
علت یک شیء گاهی منحصره است و گاهی غیر منحصره. در علت منحصره، فقط یک علت برای شیء وجود دارد و بدون آن، دیگر معلولی باقی نخواهد ماند. اما در علتهای غیر منحصره دو یا چند چیز عامل ایجاد معلول میباشند.[7] علتهای غیر منحصره نیز به دو گروه تقسیم میشوند: علل عرضی و علل طولی.[8]
علل غیر منحصره عرضی مانند جایی است که نور خورشید و آتش به کمک یکدیگر سبب گرم شدن آب شوند. در اینجا هر یک از علتها مستقل از یکدیگر عمل کرده و با از بین رفتن یکی، دیگری به ایجاد سبب خود ادامه میدهد. علل منحصره طولی نیز مانند جایی است که با چرخاندن کلید توسط انگشتان دست، قفل باز میگردد. در این مثال هیچیک از انگشتان و کلید به صورت مستقل از یکدیگر قفل را باز نمیکنند و با فقدان هر یک از آنها، عملیات باز نمودن منتفی خواهد شد.
در مثال اخیر باید به نکتهای توجه نمود و آن این است که هرچند چرخیدن کلید معلول چرخاندن انگشتان است و بدون آن کلید حرکت نمیکند، اما در مجموع باز شدن قفل منتسب به هردوی آنها است و انگشتان به تنهایی و مستقل از کلید، علت باز شدن قفل به شمار نمیآیند.
حال که اقسام علت مشخص گردید، باید گفت رابطه سببیت خدای متعال با سببیت سایر مخلوقات به صورت علل غیر منحصره طولی است، نه عرضی.[9] به عبارت دیگر، خدای متعال مخلوقاتی را میآفریند و آنها را سبب برای ایجاد مخلوقاتی دیگر قرار میدهد، اما سببیت این مخلوقات در عرض سببیت الهی نیست تا به صورت مستقل بتوانند معلولهای خود را ایجاد کنند؛ بلکه سببیت آنها در طول سببیت الهی و وابسته به آن است (و در حقیقت به اراده و مشیت الهی است که آنها سبب برای ایجاد مخلوقات میگردند). پس همانگونه که این اسباب در اصل وجود خود نیازمند خدای متعال هستند، در سببیت خود برای سایر مخلوقات نیز نیازمند خدای متعال میباشند و در این زمینه استقلالی از خود ندارند.[10]
شاهد بر این مدعا نیز آیاتی از قرآن کریم است که در عین انتساب یک فعل به مخلوقات، آنرا به خدای متعال منتسب نمودهاند. به عنوان مثال خدای متعال در قرآن میفرمایند: «و پرتاب ننمودی هنگامی که پرتاب نمودی، لیکن خداوند پرتاب نمود».[11] طبق این آیه شریفه، پرتاب نمودن پیامبر اکرم(ص) ثابت انگاشته شده؛ زیرا «هنگامی که پرتاب نمودی» نشانگر وقوع فعل در گذشته است و در عین حال، همان فعل به خدای متعال نیز منسوب گشته است.[12] در نتیجه میتوان گفت افعال مخلوقات در طول افعال الهی بوده و به خواست الهی است که مخلوقات سبب ایجاد معلولات خود میشوند.
اما نکتهای که در انتساب افعالِ مخلوقات به خدای متعال باید به آن توجه نمود؛ این است که معیار انتساب حُسن و قُبح در موارد با واسطه، متفاوت از موارد بدون واسطه است و نمیتوان همواره حکمی یکسان برای آنها بیان نمود؛ همانگونه که در علم حقوق نیز بین سبب و مباشر در اموری نظیر قتل، تفاوت قائل میشوند و گاهی قتل را منسوب به مباشر و گاهی منسوب به سبب مینمایند -که نشانگر اختلاف شرایط در انتساب یک فعل به مسبّبین آن فعل است-. برای تبیین مطلب باید گفت اگر وسائطی که با آنها یک فعل صورت پذیرفته است، فاقد شرایط تکلیف (نظیر عقل و اختیار) باشد، در این صورت عمدتاً آن فعل را منسوب به سبب ذی شعور که مکلّف است مینمایند. به عنوان مثال، در جایی که شخص عاقلی با دادن آلت قتّاله به یک دیوانه سبب قتل شخصی دیگر شده باشد، شخص عاقل را قاتل نامیده و مجازات قتل را در حق او جاری مینمایند و کاری با مباشر در قتل که فاقد عقل است، ندارند. اما اگر وسائط به نوبه خود دارای اراده و اختیار باشند، به هر مقدار که عقل و اراده و ... در فعل اثر داشته باشد، انتساب حسن و قبح آن فعل به وسائط نیز سرایت نموده و به آنها منسوب میگردد. مانند جایی که شخص عاقل به دشمنِ خونین شخصی دیگر، آلت قتّاله بدهد که در این صورت شخص عاقل اوّل را معاون در قتل و شخص مباشر را که دشمن است قاتل مینامند و بین مجازات این دو تفاوت قائل میشوند. پس نباید تصور نمود انتساب افعال در بحث توحید افعالی، مغایر با ضرورت صدور فعل حَسَن از خدای متعال است و همواره باید از انتساب افعال قبیح به حضرتش بر حذر بود.
[1]. محقق حلی سه دلیل برای اثبات صدور افعال از مخلوقات - هرچند به صورت غیر مستقل- بیان نمودهاند که در رد کلام برخی که همه افعال را بیواسطه منتسب به پروردگار مینمایند ارائه شدهاند. ر. ک: محقق حلی، المسلک فی اصول الدین و الرسالة الماتعیة، تحقیق، استادى، رضا، ص 79، مشهد، مجمع البحوث الاسلامیة، چاپ اول، 1414ق.
[2]. سبحانی، جعفر، محاضرات فی الالهیات، تلخیص، ربانی گلپایگانی، علی، ص57، قم، مؤسسه امام صادق(ع)، چاپ یازدهم، 1428ق.
[3]. لاهیجی، فیاض، گوهر مراد، مقدمه، قربانی، زین العابدین، ص278، تهران، نشر سایه، چاپ اول، 1383ش.
[4]. حج، 5.
[5]. ر. ک: علامه حلى، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، تصحیح، حسنزاده آملى، حسن، ص314، قم، مؤسسة النشر الإسلامی، 1413ق.
[6]. گوهر مراد، ص 279.
[7]. ر. ک: سبحانی، جعفر، ارشاد العقول الى مباحث الأصول، تقریرات، حاج عاملى، ج 2، ص 355، قم، موسسه امام صادق(ع)، چاپ اول، 1424ق.
[8]. ر. ک: محاضرات فی الالهیات، ص60.
[9]. ر. ک: طباطبائی، محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج9، ص194، قم، اسماعیلیان، چاپ دوم، 1371ش.
[10]. ر. ک: خرازی، سید محسن، بدایة المعارف فی شرح عقائد الامامیة، ج1، ص 155،قم، موسسة النشر الاسلامی، 1417ق، بیجا.
[11]. انفال، 17.
[12]. ر. ک: طیب، سید عبد الحسین، اطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج6، ص90، تهران، اسلام، دوم، 1378ش؛ مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج7، ص 115، تهران، دار الکتب الإسلامیة، اول، 1374ش.