آنچه به عنوان «وحدت شخصیت» مطرح میشود، در دو معنای نسبتا متفاوت مورد استفاده قرار میگیرد:
«من» از آغاز تا پایان عمرش یک واحد بیشتر نیست. «منِ امروز» همان «منِ دیروز» و همان «منِ بیست سال قبل» میباشد. من از کودکی تاکنون یک نفر بیشتر نبودم و همان شخصی هستم که بودهام و تا آخر عمر نیز همین شخص خواهم ماند.
البته تغییر و تحول در من رخ داده است، درس خواندهام، تکامل یافتهام، و باز هم تکامل خواهم یافت، ولى این امر موجب تبدیل شدن من به آدم دیگری نشده است. به همین دلیل همهی مردم از آغاز تا پایان عمر مرا به یک آدم خاص مىشناسند.
این معنا از «وحدت شخصیت»، امری تکوینی بوده و در اختیار انسان نیست تا بخواهد آنرا داشته باشد و یا نداشته باشد؛ از اینرو نمیتوان وجود آنرا در سلامت جامعه تأثیرگذار دانست.
- معنای دیگر «وحدت شخصیت» به معنای ثبات شخصیت انسان و دو رو و منافق نبودن او است که ارتباطی با «منِ انسانی» ندارد.
به طور طبیعی جوامعی که افراد دو رو در آن کمتر بوده و افراد دارای وحدت و ثبات شخصیت بیشتر باشند، از سلامت بالاتری برخوردارند؛[1] چر که أیادی نفاق، جامعه اسلام را درهم میشکنند، و دستهای عناد از هرسو دراز میکنند، غارتهای بنیادبرکننده أموال مسلمان را مباح، و نفوسشان را در معرض هلاک، و ناموس و حرم خدا را هتک مینمایند و دیگر غرض از دعوت و بسط نظام دین از بین میرود.[2]
البته معنای ثبات شخصیت را نباید آن دانست که انسان همواره یک اعتقاد را داشته و حتی با روشنشدن بطلان آن، از اعتقادش دست نکشد که این نیز خلاف فطرت و آموزههای دین است.
بر این اساس، وحدت شخصیتی ارزشمند است که انسان هم در ظاهر و هم در باطن بر پندار و رفتار صحیح خود پایدار باشد، نه آنکه در باطنش پنداری نادرست داشته و در ظاهر از خودش رفتاری درست نشان دهد و یا آنکه بر حسب مصالح شخصی، همواره رنگ عوض کرده و رویکردهای متفاوتی را در پیش بگیرد تا بتواند هرچه بیشتر منافع نامشروع خود را تأمین نماید.
[1]. «سبکی یا سنگینی شخصیت و عوامل آن در مباحث اخلاقی»، 55629.
[2]. «سبکی یا سنگینی شخصیت و عوامل آن در مباحث اخلاقی»، 55629؛ «زمان شکلگیری شخصیت انسان»، 93704؛ «ضمیر ناخودآگاه در انسان»، 53989؛ «چگونگی شکلگیری شخصیت انسان»، 59271.