در میان موجودات زنده، این تنها انسان است که دائماً در حال پیشرفت است و توانایی انسان - مانند حیوانات - تنها منحصر به تواناییهای غریزی او نیست؛ بلکه همواره با آموزش و یادگیری، توان خود را افزایش میدهد، و اینگونه است که خدای متعال میفرماید: «الَّذِی عَلَّمَ بِالْقَلَمِ»*«عَلَّمَ الْإِنْسانَ ما لَمْ یعْلَمْ»؛[1] همان کسى که به وسیله قلم تعلیم نمود؛ و به انسان آموخت آنچه را نمیدانست.
بنابر این، انسان با استفاده از این نیروی خدادادی حتی میتواند برخی حیوانات را آموزش داده و در جهتهای مختلف از جمله شکار حیوانات به خدمت گیرد.[2]
به عبارت دیگر، اگر آموزش انسان نبود، حیواناتی مانند سگها نمیتوانستند در برخی از انواع خاص شکار، جستوجوی مواد مخدر و مواد منفجره و ... کارکردی داشته باشند.
در همین راستا خدای متعال خطاب به پیامبر(ص) میفرماید: از تو سؤال میکنند چه چیزها براى آنها حلال شده است: «یسْئَلُونَک ما ذا أُحِلَّ لَهُمْ». بگو آنچه پاکیزه است براى شما حلال گردیده و (نیز صید) حیوانات شکارى که از آنچه خداوند به شما تعلیم داده به آنها یاد دادهاید(براى شما حلال است) پس از آنچه این حیوانات براى شما(صید میکنند و) نگاه میدارند بخورید: «قُلْ أُحِلَّ لَکمُ الطَّیباتُ وَ ما عَلَّمْتُمْ مِنَ الْجَوارِحِ مُکلِّبِینَ تُعَلِّمُونَهُنَّ مِمَّا عَلَّمَکمُ اللَّهُ ...».[3]
واژه «جوارح» در این آیه از ریشه «جرح» به معناى کسب،[4] و گاهى به معناى زخم است.[5] به همین دلیل به حیوانات شکارچی اعم از پرندگان و غیر پرندگان «جارحه» میگویند که جمع آن «جوارح» است؛[6] یعنى حیوانى که به صید خود زخم وارد میکند، و یا حیوانى که براى صاحب خود کسب مینماید.[7]
با توجه به این معنا، فراز «وَ ما عَلَّمْتُمْ مِنَ الْجَوارِحِ» در آیه، شامل تمام حیواناتى میشود که براى شکار تربیت شدهاند،[8] اما با توجه به قید «مُکلِّبِینَ» که از ریشه «کلب» و به معناى سگ است،[9] مفسران و فقها حکم موجود در آیه را به سگهاى شکارى اختصاص داده[10] و آنرا شامل شکار با استفاده از دیگر حیوانات مانند بازهاى شکارى نمیدانند.[11]
در نتیجه، این آیه ناظر به سگهایی میباشد که برای شکار تعلیم داده شده و به جای آنکه به صورت غریزی به شکار پرداخته و آنرا بخورند، یاد گرفتهاند که شکار خود را نزد صاحبشان بازگردانند و تنها حیوانى که میتوان با آن شکار کرد و حیوان شکار شده توسط آنرا - حتی قبل از اینکه زنده به دست صاحبش رسیده و به صورت معمول ذبح شود - حلال دانست، سگى است که تعلیم شده باشد. و شکار سگهای ولگرد و یا دیگر حیوانات، حلال نیست.[12]
البته اگر حیوان حلالگوشتی هدف شکار هر حیوانی قرار گرفته و قبل از آنکه جان دهد، توسط انسانی ذبح شرعی شود، خوردن آن حلال خواهد بود.
[1]. علق 4 و 5.
[2]. «نجاست سگ و شکار با سگ شکاری»، 28889؛ «شکار کردن به قصد تفریح»، 46361؛ «شکار با اسلحه»، 64667.
[3]. مائده 4.
[4]. محمد بن حسن ابن درید، جمهرة اللغة، ج 1، ص 437، بیروت، دار العلم للملایین، چاپ اول، 1987م.
[5]. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات الفاظ القرآن، ص 191، بیروت، دار القلم، چاپ اول، 1412ق.
[6]. همان.
[7]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 4، ص 274، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، 1374ش.
[8]. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج 1، ص 722، بیروت، دار صادر، چاپ سوم، 1414ق.
[9]. همان.
[10]. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مقدمه، بلاغی، محمد جواد، ج 3، ص 248، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، 1372ش.
[11]. طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 5، ص 202، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1417ق.
[12]. امام خمینی، نجاة العباد، ص 328، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(قدس سره)، چاپ اول، 1422ق.