کد سایت
id22439
کد بایگانی
39991
نمایه
معنا و منشأ پیدایش اصطلاح رافضی
طبقه بندی موضوعی
کلیات,شیعه و دیگر مذاهب
برچسب
شیعه|منصب امامت|رفض|رافضی|رافضه|خلافت امام علی
خلاصه پرسش
«رافضی» به چه معنا است؟ و چرا به شیعیان، رافضی میگویند؟!
پرسش
در دنیای مجازی خیلی از عبارت و اصطلاح شیعه رافضی بهکار گرفته میشود که گویا معنای منفی و سلبی دارد. لطفاً در مورد آن بیشتر توضیح دهید.
پاسخ اجمالی
رافضه در لغت از ریشه «رفض» به معناى ترک و رهاکردن فرد یا چیزى است. در اصطلاح، مشهورترین کاربرد واژه رافضی درباره معتقدان به امامت اهل بیت(ع) و منکران مشروعیت خلافت خلفاى قبل از امام على(ع) است.
بنیامیه و بنیعباس و دیگر کژاندیشان، هماره شیعیان و معتقدان به ولایت و امامت و وصایت اهل بیت عصمت و طهارت(ع) را متّهم به رفض نموده، و با این لقب درصدد اهانت و سرزنش آنان برآمدهاند.
اما بار منفی این کلمه، حقانیت شیعیان را زیر سؤال نمیبرد؛ زیرا آیاتی از قرآن اعلام کرده که افراد باایمان دیگری نیز از سوی مخالفانشان با عباراتی از این دست، مورد تحقیر و توهین قرار گرفتهاند.
سران قوم نوح(ع) که دعوت حضرتشان مبنی بر پرستش خدای یکتا را نپذیرفتند، افراد با ایمان و پیروان نوح(ع) را اراذل سادهلوح و دروغگو میپنداشتند، در حالیکه گروندگان و ایمان آورندگان به نوح، نه از اراذل بودند و نه حقیر و پست و نه دروغگو!
بنیامیه و بنیعباس و دیگر کژاندیشان، هماره شیعیان و معتقدان به ولایت و امامت و وصایت اهل بیت عصمت و طهارت(ع) را متّهم به رفض نموده، و با این لقب درصدد اهانت و سرزنش آنان برآمدهاند.
اما بار منفی این کلمه، حقانیت شیعیان را زیر سؤال نمیبرد؛ زیرا آیاتی از قرآن اعلام کرده که افراد باایمان دیگری نیز از سوی مخالفانشان با عباراتی از این دست، مورد تحقیر و توهین قرار گرفتهاند.
سران قوم نوح(ع) که دعوت حضرتشان مبنی بر پرستش خدای یکتا را نپذیرفتند، افراد با ایمان و پیروان نوح(ع) را اراذل سادهلوح و دروغگو میپنداشتند، در حالیکه گروندگان و ایمان آورندگان به نوح، نه از اراذل بودند و نه حقیر و پست و نه دروغگو!
پاسخ تفصیلی
«رافضه»، «رافضى» و «روافض» از واژههایی است که از دیرباز تا کنون برای تحقیر شیعیان و توهین به آنان از سوی مخالفانشان مورد استفاده قرار میگیرد!
«رافضه» در لغت از ریشه «رفض» به معناى ترک و رهاکردن فرد یا چیزى است.[1] در اصطلاح، این واژه، در موارد زیر بهکار رفته است:
الف. معتقدان به امامت اهل بیت(ع) و منکران مشروعیت زمامداری خلفاى قبل از امام على(ع)،
ب. معتقدان به برتری امام على(ع) بر خلفاى پیش از او، در عین انکار نصّ در امامت،
ج. اظهار کنندگان محبّت و مودّت به خاندان رسالت.[2]
ولى مشهورترین کاربرد این واژه معناى نخست است. چنانکه اشعرى، رافضى را معادل اصطلاح امامیه دانسته، و در راستاى اعتقاد به نصّ بر خلافت حضرت على(ع) تفسیر کرده است.[3]
در هر حال، بیشتر کسانى که این اصطلاح را برای شیعه یا محبّان اهل بیت(ع) بهکار میگیرند، به نوعی قصد نکوهش آنان را دارند. به عبارت دیگر؛ از نظر آنان این اصطلاح بر خطا و انحراف شیعه دلالت میکند!
اما این مسلّم است که معنای منفی و سلبی یک لفظ که توسط برخی از مردم در مورد گروهی دیگر بهکار میرود، به تنهایی نمیتواند حقانیت آنان را زیر سؤال برد، همانطور که آیاتی از قرآن نیز بر همین واقعیت تأکید میکنند:
«اشراف کافر قوم نوح [در پاسخ او] گفتند: ما تو را جز بشرى همچون خودمان نمیبینیم! و کسانى را که از تو پیروى کردهاند، جز گروهى اراذل سادهلوح نمیپنداریم و براى شما فضیلتى نسبت به خود نمیبینیم بلکه شما را دروغگو تصور میکنیم!».[4]
البته شکی نیست که گروندگان و ایمان آورندگان به نوح، نه از اراذل بودند و نه حقیر و پست و نه دروغگو، بلکه به حکم اینکه پیامبران قبل از هر چیز به حمایت مستضعفان و مبارزه با مستکبران میپرداختند، نخستین گروهى که دعوت پیامبران را لبیک میگفتند همان گروه محروم و فقیر و کم درآمد بودند که در نظر مستکبران که مقیاس شخصیت را تنها زر و زور میدانستند، افرادى پست و حقیر به شمار میآمدند.[5]
منشأ پیدایش اصطلاح رافضی
درباره تاریخ و منشأ پیدایش این اصطلاح میگویند:
1. این واژه هنگام قیام زید بن علی بن حسین(ع) شایع شده، و به شیعیانی از کوفه اطلاق میشد که ابتدا با زید بیعت کرده بودند، اما چون او از ابوبکر و عمر به نیکى یادکرده و از آنان تبرّى نجست، عهد و پیمان خویش را شکسته و از یارى او دست کشیدند و بدین جهت «رافضه» نامیده شدند.[6]
برخی از مورّخان و متکلمان اسلامی به این نظریه اشکالاتی وارد کردهاند؛[7] مانند اینکه گفتهاند: مورّخان متقدم و معتبر آنجا که درباره قیام زید بن على و شهادت وى سخن گفتهاند، فقط از اینکه کوفیان او را تنها گذاشته و به بیعت با او وفادار نماندند، یاد کرده و دلیل نقض بیعت را چنین ماجرایی ندانستهاند.[8]
2. از برخی روایات به دست میآید که در عصر بنیامیه دشمنان اهل بیت(ع) و شیعیانشان، این اصطلاح را براى ابراز عداوت به شیعیان بهکار میبردند.
ابابصیر نقل میکند: به امام صادق(ع) گفتم: مردم ما را «رافضه» مینامند. آنحضرت فرمود: «به خدا سوگند! آنان شما را رافضه ننامیدند، بلکه خداوند شما را به این لقب نامیده است. همانا هفتاد نفر از بهترینهاى بنى اسرائیل به حضرت موسى و برادرش ایمان آوردند، و از این جهت آنان را رافضه نامیدند ... اى ابابصیر! اینان خوبى را واگذاردند و شما شر را واگذاردید، مردم به دستههاى مختلفى پراکنده شدند و به شعبههاى زیادى تقسیم شدند، و شما در شعبه خاندان پیامبرتان درآمدید و بدان راهى که آنان رفتند شما هم بدان راه رفتید، و همان را که خدا براى شما انتخاب فرمود شما برگزیدید و همان را که خدا خواست خواستید، مژده باد بر شما، و باز هم مژده باد بر شما، که به خدا سوگند شمائید مورد رحمت حق که هر کارى از نیکوکارتان پذیرفته گردد، و از بدکارتان گذشت شود».[9]
کلمه رافضى در اسناد حدیثی اهل سنت
با آنکه بسیاری از مخالفان، هماره شیعیان و معتقدان به ولایت و امامت و وصایت اهل بیت عصمت و طهارت(ع) را متّهم به رفض نموده، و با این لقب درصدد اهانت و سرزنش آنان برآمدهاند، ولى با تعجب میبینیم بسیاری از محدّثان اهل سنت - از جمله مؤلفان برخی کتب صحیح - با آنکه تعدادى افراد متّهم به «رفض» و یا تمایل به آن میباشند، امّا در عین حال از آنها روایت نقل کردهاند، و این خود دلیل بر آن است که آنان، عادل یا ثقه به شمار آمدهاند؛[10] مانند اسماعیل بن موسى فزارى (متوفای 245ق) که ابن حجر عسقلانی میگوید: او متّهم به رفض است.[11] اما با وجود این در سنن ابیداود از او روایت نقل شده است.[12]
«رافضه» در لغت از ریشه «رفض» به معناى ترک و رهاکردن فرد یا چیزى است.[1] در اصطلاح، این واژه، در موارد زیر بهکار رفته است:
الف. معتقدان به امامت اهل بیت(ع) و منکران مشروعیت زمامداری خلفاى قبل از امام على(ع)،
ب. معتقدان به برتری امام على(ع) بر خلفاى پیش از او، در عین انکار نصّ در امامت،
ج. اظهار کنندگان محبّت و مودّت به خاندان رسالت.[2]
ولى مشهورترین کاربرد این واژه معناى نخست است. چنانکه اشعرى، رافضى را معادل اصطلاح امامیه دانسته، و در راستاى اعتقاد به نصّ بر خلافت حضرت على(ع) تفسیر کرده است.[3]
در هر حال، بیشتر کسانى که این اصطلاح را برای شیعه یا محبّان اهل بیت(ع) بهکار میگیرند، به نوعی قصد نکوهش آنان را دارند. به عبارت دیگر؛ از نظر آنان این اصطلاح بر خطا و انحراف شیعه دلالت میکند!
اما این مسلّم است که معنای منفی و سلبی یک لفظ که توسط برخی از مردم در مورد گروهی دیگر بهکار میرود، به تنهایی نمیتواند حقانیت آنان را زیر سؤال برد، همانطور که آیاتی از قرآن نیز بر همین واقعیت تأکید میکنند:
«اشراف کافر قوم نوح [در پاسخ او] گفتند: ما تو را جز بشرى همچون خودمان نمیبینیم! و کسانى را که از تو پیروى کردهاند، جز گروهى اراذل سادهلوح نمیپنداریم و براى شما فضیلتى نسبت به خود نمیبینیم بلکه شما را دروغگو تصور میکنیم!».[4]
البته شکی نیست که گروندگان و ایمان آورندگان به نوح، نه از اراذل بودند و نه حقیر و پست و نه دروغگو، بلکه به حکم اینکه پیامبران قبل از هر چیز به حمایت مستضعفان و مبارزه با مستکبران میپرداختند، نخستین گروهى که دعوت پیامبران را لبیک میگفتند همان گروه محروم و فقیر و کم درآمد بودند که در نظر مستکبران که مقیاس شخصیت را تنها زر و زور میدانستند، افرادى پست و حقیر به شمار میآمدند.[5]
منشأ پیدایش اصطلاح رافضی
درباره تاریخ و منشأ پیدایش این اصطلاح میگویند:
1. این واژه هنگام قیام زید بن علی بن حسین(ع) شایع شده، و به شیعیانی از کوفه اطلاق میشد که ابتدا با زید بیعت کرده بودند، اما چون او از ابوبکر و عمر به نیکى یادکرده و از آنان تبرّى نجست، عهد و پیمان خویش را شکسته و از یارى او دست کشیدند و بدین جهت «رافضه» نامیده شدند.[6]
برخی از مورّخان و متکلمان اسلامی به این نظریه اشکالاتی وارد کردهاند؛[7] مانند اینکه گفتهاند: مورّخان متقدم و معتبر آنجا که درباره قیام زید بن على و شهادت وى سخن گفتهاند، فقط از اینکه کوفیان او را تنها گذاشته و به بیعت با او وفادار نماندند، یاد کرده و دلیل نقض بیعت را چنین ماجرایی ندانستهاند.[8]
2. از برخی روایات به دست میآید که در عصر بنیامیه دشمنان اهل بیت(ع) و شیعیانشان، این اصطلاح را براى ابراز عداوت به شیعیان بهکار میبردند.
ابابصیر نقل میکند: به امام صادق(ع) گفتم: مردم ما را «رافضه» مینامند. آنحضرت فرمود: «به خدا سوگند! آنان شما را رافضه ننامیدند، بلکه خداوند شما را به این لقب نامیده است. همانا هفتاد نفر از بهترینهاى بنى اسرائیل به حضرت موسى و برادرش ایمان آوردند، و از این جهت آنان را رافضه نامیدند ... اى ابابصیر! اینان خوبى را واگذاردند و شما شر را واگذاردید، مردم به دستههاى مختلفى پراکنده شدند و به شعبههاى زیادى تقسیم شدند، و شما در شعبه خاندان پیامبرتان درآمدید و بدان راهى که آنان رفتند شما هم بدان راه رفتید، و همان را که خدا براى شما انتخاب فرمود شما برگزیدید و همان را که خدا خواست خواستید، مژده باد بر شما، و باز هم مژده باد بر شما، که به خدا سوگند شمائید مورد رحمت حق که هر کارى از نیکوکارتان پذیرفته گردد، و از بدکارتان گذشت شود».[9]
کلمه رافضى در اسناد حدیثی اهل سنت
با آنکه بسیاری از مخالفان، هماره شیعیان و معتقدان به ولایت و امامت و وصایت اهل بیت عصمت و طهارت(ع) را متّهم به رفض نموده، و با این لقب درصدد اهانت و سرزنش آنان برآمدهاند، ولى با تعجب میبینیم بسیاری از محدّثان اهل سنت - از جمله مؤلفان برخی کتب صحیح - با آنکه تعدادى افراد متّهم به «رفض» و یا تمایل به آن میباشند، امّا در عین حال از آنها روایت نقل کردهاند، و این خود دلیل بر آن است که آنان، عادل یا ثقه به شمار آمدهاند؛[10] مانند اسماعیل بن موسى فزارى (متوفای 245ق) که ابن حجر عسقلانی میگوید: او متّهم به رفض است.[11] اما با وجود این در سنن ابیداود از او روایت نقل شده است.[12]
[1]. فراهیدی، خلیل بن احمد، کتاب العین، ج 7، ص 29، قم، انتشارات هجرت، چاپ دوم، 1410ق؛ صاحب بن عباد، المحیط فی اللغة، ج 8، ص 8، بیروت، عالم الکتاب، چاپ اول، 1414ق.
[2]. ابو الحسن اشعرى، مقالات الإسلامیین و اختلاف المصلین، ص 16 – 17، ویسبادن، فرانس شتاینر، چاپ سوم، 1400ق؛ سبحانى، جعفر، بحوث فی الملل و النحل، ج 1، ص 120، قم، مؤسسة النشر الإسلامی، مؤسسة الإمام الصادق(ع)؛ رضوانى، على اصغر، شیعه شناسى و پاسخ به شبهات، ج 1، ص 111، تهران، نشر مشعر، چاپ دوم، 1384ش.
[3]. مقالات الإسلامیین و اختلاف المصلین، ص 16.
[4]. هود، 27.
[5]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 9، ص 71 – 72، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، 1374ش.
[6]. حمیرى، ابو سعید بن نشوان، الحور العین، ص 184، تهران، بینا، 1972م؛ امین، سید محسن، مقدمه أعیان الشیعة(عقائد الشیعة)، ج 1، ص 21، بیروت، دار التعارف، 1406ق.
[7]. ر.ک: بحوث فی الملل و النحل، ج 1، ص 122؛ کثیرى، سید محمد، السلفیة بین أهل السنة و الإمامیة، ص 86، بیروت، الغدیر، چاپ اول، 1418ق.
[8].أعیان الشیعة، ج 1، ص 21؛ شیعه شناسى و پاسخ به شبهات، ج 1، ص 112.
[9]. شیخ مفید، محمد بن محمد، الإختصاص، ص 104 – 105، قم، الموتمر العالمى لالفیة الشیخ المفید، چاپ اول، 1413ق.
[10]. ر.ک: شیعه شناسى و پاسخ به شبهات، ج 1، ص 114 – 115.
[11]. عسقلانی، أحمد بن علی، تقریب التهذیب، ص 110، سوریا، دار الرشید، چاپ اول، 1406ق.
[12]. ازدی سجستانی، أبو داود سلیمان بن اشعث، سنن أبی داود، ج 3، ص 481 و ج 6، ص 536، دار الرسالة العالمیة، چاپ اول، 1430ق.