کد سایت
fa74523
کد بایگانی
91053
نمایه
سجده نکردن امامان(ع) بر حضرت آدم(ع)
برچسب
سجده|ائمه اطهار|نور|ملائکه|آدم|آیه 75 صاد|عالین
خلاصه پرسش
آیا فرشتگان، یا مخلوقات دیگری بودند که به جهت داشتن مقام والا، خداوند آنان را از سجده بر آدم(ع) معاف کرده باشد؟
پرسش
آیا فرشتگانی یا مخلوقات دیگری بودند که به جهت بالایی مقام یا هر دلیل دیگر، دستوری برای سجده به حضرت آدم(ع) نگرفته باشند؟
پاسخ اجمالی
در آیاتی از قرآن به خودداری شیطان از سجده تصریح شده است؛[1] مانند این آیه شریفه: «قالَ یا إِبْلِیسُ ما مَنَعَکَ أَنْ تَسْجُدَ لِما خَلَقْتُ بِیَدَیَّ أَسْتَکْبَرْتَ أَمْ کُنْتَ مِنَ الْعالِینَ»؛[2] گفت: اى ابلیس! چه چیز مانع تو شد که بر مخلوقى که با قدرت خود او را آفریدم سجده کنى؟! آیا تکبّر کردى یا از برترینها بودى؟! [برتر از اینکه فرمان سجود به تو داده شود!].
جمله «أَسْتَکْبَرْتَ أَمْ کُنْتَ مِنَ الْعالِینَ» استفهام توبیخی است،[3] لذا معنای آیه این است: آیا سجده نکردنت از این بابت است که ننگ و عارت میشد، و خود را از این کار بزرگتر میدانستى؟ و یا اینکه به راستى شأن تو والاتر از آن بود که سجده کنی. و تو از کسانى بودى که قدر و منزلتشان بالاتر از آن است که مأمور به سجده بر آدم شوند؟
مفسران در مورد کلمه «عالین» در این آیه بحثهایی مطرح کردهاند:
1. مراد از «علوّ» هم همان استکبار است، همچنان که در آیه «وَ إِنَّ فِرْعَوْنَ لَعالٍ فِی الْأَرْضِ»[4] به همین معنا است.
قائلین به این دیدگاه، در جواب به اشکالی که میگوید معنا ندارد که بگوییم «آیا تو استکبار کردى و یا از مستکبرین بودى»، گفتهاند: هیچ ایرادی ندارد؛ چون اوّلى راجع به زمان سجده است، و دوّمى راجع به ما قبل آن، و معنای آیه این است که: «آیا از اینکه امر به سجدهات کردیم دچار استکبار شدى، و یا آنکه از قبل نیز در نهان مستکبر بودى؟»
در رد این تفسیر باید گفت: این بیان با مقتضاى مقام نمیسازد. مقتضاى مقام این است که ابلیس را داراى استکبار معرفى کند، نه اینکه زمان استکبار او را معیّن کند که قدیمى است و یا تازه.[5]
2. مراد از کلمه «عالین» ملائکه آسمان است؛ چون آن ملائکه که مأمور به سجده براى آدم شدند، ملائکه زمین بودند.[6]
این بیان هم صحیح نیست، چراکه آیه عمومیت دارد بر اینکه تمام ملائکه مأمور به سجده بر حضرت آدم(ع) بودند.[7]
3. بعضى از مفسران از کلمه «عالین» استفاده کردهاند که: معلوم میشود خداى تعالى مخلوقاتى عالى دارد که مقامشان بالاتر از آن است که براى آدم سجده کنند، بندگانى هستند مستغرق در توجه به سوى پروردگارشان، و هیچ چیزى را به جز او درک نمیکنند. در تأیید این تفسیر روایتی نیز وارد شده است که صرف نظر از بررسی سندی به متن آن اشاره میکنیم:
شخصی از رسول خدا(ص) در مورد آیه «أَسْتَکْبَرْتَ أَمْ کُنْتَ مِنَ الْعالِینَ» پرسید و گفت: اى رسول خدا! بزرگواران و آنهائی که داراى مرتبه بلند و مقام شامخ هستند چه اشخاصى میباشند که از فرشتگان برتر و بالاترند؟ رسول خدا(ص) در جواب فرمود: «من و على و فاطمه و حسن و حسین هستیم که در سرادق عرش پروردگار مشغول تسبیح خداى تعالى بودیم و فرشتگان تسبیح مینمودند پروردگار را به وسیله تسبیح ما پیش از آنکه آدم را بیافریند به دو هزار سال و وقتی آدم آفریده شد امر نشدند فرشتگان به سجده کردن آدم مگر براى خاطر ما. پروردگار در مقام توبیخ به شیطان فرمود: آیا تو از آن اشخاصى بودى که نامهایشان در سرادق عرش نوشته شده؟ ما راه خدا هستیم به واسطه ما مردم هدایت میشوند، هر کس ما را دوست بدارد خدا او را دوست داشته و داخل بهشت گرداند و هر آنکه ما را دشمن بدارد خداوند دشمن اوست و او را در دوزخ وارد کند و دوست نمیدارد ما را مگر آنهائی که حلالزاده و پاک و پاکیزه هستند».[8]
جمله «أَسْتَکْبَرْتَ أَمْ کُنْتَ مِنَ الْعالِینَ» استفهام توبیخی است،[3] لذا معنای آیه این است: آیا سجده نکردنت از این بابت است که ننگ و عارت میشد، و خود را از این کار بزرگتر میدانستى؟ و یا اینکه به راستى شأن تو والاتر از آن بود که سجده کنی. و تو از کسانى بودى که قدر و منزلتشان بالاتر از آن است که مأمور به سجده بر آدم شوند؟
مفسران در مورد کلمه «عالین» در این آیه بحثهایی مطرح کردهاند:
1. مراد از «علوّ» هم همان استکبار است، همچنان که در آیه «وَ إِنَّ فِرْعَوْنَ لَعالٍ فِی الْأَرْضِ»[4] به همین معنا است.
قائلین به این دیدگاه، در جواب به اشکالی که میگوید معنا ندارد که بگوییم «آیا تو استکبار کردى و یا از مستکبرین بودى»، گفتهاند: هیچ ایرادی ندارد؛ چون اوّلى راجع به زمان سجده است، و دوّمى راجع به ما قبل آن، و معنای آیه این است که: «آیا از اینکه امر به سجدهات کردیم دچار استکبار شدى، و یا آنکه از قبل نیز در نهان مستکبر بودى؟»
در رد این تفسیر باید گفت: این بیان با مقتضاى مقام نمیسازد. مقتضاى مقام این است که ابلیس را داراى استکبار معرفى کند، نه اینکه زمان استکبار او را معیّن کند که قدیمى است و یا تازه.[5]
2. مراد از کلمه «عالین» ملائکه آسمان است؛ چون آن ملائکه که مأمور به سجده براى آدم شدند، ملائکه زمین بودند.[6]
این بیان هم صحیح نیست، چراکه آیه عمومیت دارد بر اینکه تمام ملائکه مأمور به سجده بر حضرت آدم(ع) بودند.[7]
3. بعضى از مفسران از کلمه «عالین» استفاده کردهاند که: معلوم میشود خداى تعالى مخلوقاتى عالى دارد که مقامشان بالاتر از آن است که براى آدم سجده کنند، بندگانى هستند مستغرق در توجه به سوى پروردگارشان، و هیچ چیزى را به جز او درک نمیکنند. در تأیید این تفسیر روایتی نیز وارد شده است که صرف نظر از بررسی سندی به متن آن اشاره میکنیم:
شخصی از رسول خدا(ص) در مورد آیه «أَسْتَکْبَرْتَ أَمْ کُنْتَ مِنَ الْعالِینَ» پرسید و گفت: اى رسول خدا! بزرگواران و آنهائی که داراى مرتبه بلند و مقام شامخ هستند چه اشخاصى میباشند که از فرشتگان برتر و بالاترند؟ رسول خدا(ص) در جواب فرمود: «من و على و فاطمه و حسن و حسین هستیم که در سرادق عرش پروردگار مشغول تسبیح خداى تعالى بودیم و فرشتگان تسبیح مینمودند پروردگار را به وسیله تسبیح ما پیش از آنکه آدم را بیافریند به دو هزار سال و وقتی آدم آفریده شد امر نشدند فرشتگان به سجده کردن آدم مگر براى خاطر ما. پروردگار در مقام توبیخ به شیطان فرمود: آیا تو از آن اشخاصى بودى که نامهایشان در سرادق عرش نوشته شده؟ ما راه خدا هستیم به واسطه ما مردم هدایت میشوند، هر کس ما را دوست بدارد خدا او را دوست داشته و داخل بهشت گرداند و هر آنکه ما را دشمن بدارد خداوند دشمن اوست و او را در دوزخ وارد کند و دوست نمیدارد ما را مگر آنهائی که حلالزاده و پاک و پاکیزه هستند».[8]
[1]. بقره، 34.
[2]. سوره صاد، 75.
[3]. طباطبایى، سید محمد حسین، المیزان فى تفسیر القرآن، ج 17، ص 226، قم، دفتر انتشارات اسلامى، چاپ پنجم، 1417ق.
[4]. یونس، 83.
[5]. المیزان فی تفسیر القرآن، ج 17، ص 226.
[6]. کاشانى، ملا فتح الله، تفسیر منهج الصادقین فى الزام المخالفین، ج 8، ص 70، تهران، کتابفروشى محمد حسن علمى، 1336ش.
[7]. المیزان فی تفسیر القرآن، ج 17، ص 226.
[8]. استرآبادى، على، تأویل الآیات الظاهرة فی فضائل العترة الطاهرة، ص 497 – 498، قم، مؤسسة النشر الإسلامی، چاپ اول، 1409ق؛ صدوق، محمد بن على، فضائل الشیعة، ص 8، تهران، أعلمى، چاپ اول، بیتا؛ مجلسى، محمد باقر، بحار الأنوار، ج 26، ص 346 - 347، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، بیروت، 1403ق.