کد سایت
ur21452
کد بایگانی
33696
نمایه
تفسیر آیه 31 و 32 سوره آل عمران
طبقه بندی موضوعی
تفسیر
خلاصه پرسش
آیات 31و 32 سوره آل عمران دارای چه پیام مهمی است؟
پرسش
در آیه 31و 32 سوره آل عمران چه مطلب مهمی بیان شده است؟
پاسخ اجمالی
درباره آيات ۳۱و ۳2 سوره آل عمران[1] در تفاسير، دو شأن نزول نقل شده است.[2] نخست اينكه گروهی در حضور پيامبر اسلام(ص) ادعاى محبت و دوستی پروردگار كردند، در حالىكه عمل به برنامههاى الهى در آنها كمتر ديده مىشد، اینجا بود که این دو آیه نازل شد. ديگر اينكه جمعى از مسيحيان «نجران» در مدينه به حضور پيامبر(ص) آمدند و ضمن سخنان خود، اظهار داشتند كه احترام فوق العاده ما به حضرت عیسی(ع)، به دلیل محبتى است كه به خداوند داريم.
همانگونه که میدانید حيات روح و روان انسان محبت فطرى است كه در او به وديعه نهاده شده و محبت بشر به آفريدگار در اثر معرفت و خداشناسى او است. اين آيه به رسول خدا(ص) خطاب نموده كه به جامعه بشری اعلام نمايد، چنانچه به حكم فطرت علاقه و محبّت به آفريدگار داريد، بايد آنرا به ظهور رسانيد، و به سپاس اين نعمت قيام نمایيد؛ به معارف اسلام معتقد شوید و از آیين آن پيروى نمایيد؛ از خوى نكوهيده و گناهان بپرهيزيد، و به اين وسيله محبّت به پروردگار در قلب شما رسوخ نموده، و مورد خشنودى پروردگار قرار خواهيد گرفت که اين نهايت سعادت بشر است.
یکی از ابعاد مهم انسان، بعد عاطفه است که نقش آن در اعتقادات انسان بسیار مؤثر است، تا جایی که در برخی از احادیث، دین به محبت تفسیر شده است. امام صادق(ع) فرمود: «دین غیر از محبت نیست».[3] محبت واقعی انسان را به اطاعت از محبوب وادار میدارد و هر آنچه محبوب از او بخواهد به بهترین صورت فرمانبرداری میکند؛ از اینرو امام صادق(ع) در ادامه حدیث یاد شده، این آیه را تلاوت میکند: «ای پیامبر بگو اگر خدا را دوست دارید، از من پیروی کنید تا خداوند شما را دوست بدارد».[4]
خداوند در اين آيه به پيامبر دستور مىدهد كه به مؤمنان بگويد: اگر خدا را دوست داريد، از من پيروى كنيد كه در اين صورت خدا نيز شما را دوست خواهد داشت و گناهان شما را خواهد بخشيد كه او آمرزنده و مهربان است. طبق اين آيه دوستى خدا وقتى تحقق مىيابد كه انسان تابع پيامبر او باشد؛ يعنى به احكام و دستورات شرع كه به وسيله پيامبر ابلاغ شده است عمل كند. بدون عمل به احكام شريعت، دوستى خدا معنا ندارد. بنابراين، كسانى كه بدون عمل به احكام دين ادعاى دوستى خدا و حتى عشق او و فنای در او را دارند، گزاف میگویند و به بیراهه مىروند. و اين نوع دوستى مورد قبول خداوند نيست، بلكه دوستى با خدا هنگامى مورد پذيرش است كه انسان از پيامبر خدا پيروى كند و به احكام شرع عمل نمايد.
در آيه بعدى، بر اطاعت از خدا و پيامبر تأكيد مىكند و از پيامبر مىخواهد كه به مردم بگويد: از خدا و رسول فرمانبردارى كنيد كه اين مقتضاى دوستى با خدا است و در پايان اظهار مىدارد كه اگر آنان از اطاعت خدا و رسولش سرباز زدند، بدانند كه خداوند كافران را دوست ندارد؛ يعنى اگر كسى ادعاى دوستى خدا را داشته باشد، ولى از خدا و پیامبرش فرمان نبرد و پایبند به احکام شرع نباشد كافر است، و خدا او را دوست ندارد و دوستى او را نمىپذيرد.
به بیان روشنتر؛ لازمه دوست داشتن خدا، قبول دين او و اطاعت و تسليم در برابر او است؛ کسی که خدا را دوست دارد، حتما باید رسول و اهل بیتش(ع) را دوست بدارد؛ چرا که پیامبر آنان(اهل بیت) را دوست میدارد، و کسی که رسول خدا را دوست داشته باشد، به خدا نیز محبت دارد و تفکیک بین این دو محال است؛ زیرا خدای تعالی فرمود: هرکس از رسولش اطاعت کند او را اطاعت کرده است.[5]
محبت تنها يک علاقه قلبى ضعيف و خالى از هر گونه اثر نيست، بلكه بايد آثار آن، در عمل انسان منعكس باشد، كسى كه مدعى عشق و علاقه به پروردگار است، نخستين نشانهاش اين است كه از پيامبر و فرستاده او پيروى كند.
در حقيقت اين، يک اثر طبيعى محبت است كه انسان را به سوى محبوب و خواستههاى او مىكشاند، البته ممكن است، محبتهاى ضعيفى يافت شود كه شعاع آن، از قلب به بيرون نيفتد، اما اينگونه محبتها به قدرى ناچيز است كه نمىتوان نام محبت بر آن گذاشت، يک محبت اساسى به طور حتم آثار عملى دارد؛ و دارنده آنرا با محبوب پيوند مىدهد، و در مسير خواستههاى او به تلاش وامىدارد.
آنچه را که به طور خلاصه در تفسیر این دو آیه میتوان گفت این است که: اگر کسی ادعای دوستی و محبت به خدا را دارد، این محبت در اطاعت و پیروی از دستورات و فرامین پیامبر خاتم(ص) معنا و تحقق پیدا میکند، و بدون آن گزافهای بیش نیست.
قرآن در این دو آیه میفرماید؛ اگر محبت خدا داشتيد و اثرات آن در عمل و زندگى شما آشكار شد، خداوند هم شما را دوست مىدارد و به دنبال اين دوستى، اثراتش در مناسبات او با شما آشكار مىگردد؛ گناهانتان را مىبخشد و شما را مشمول رحمتش مىكند.
در ضمن این مسئله نیز روشن مىشود كه محبت یک جانبه نمىتواند وجود داشته باشد؛ زيرا هر محبتى دارنده آنرا دعوت مىكند كه عملاً در راه خواستههاى واقعى محبوب گام بردارد و در چنين حالى به طور قطع محبوب نيز به او علاقه پيدا مىكند». [6]
همانگونه که میدانید حيات روح و روان انسان محبت فطرى است كه در او به وديعه نهاده شده و محبت بشر به آفريدگار در اثر معرفت و خداشناسى او است. اين آيه به رسول خدا(ص) خطاب نموده كه به جامعه بشری اعلام نمايد، چنانچه به حكم فطرت علاقه و محبّت به آفريدگار داريد، بايد آنرا به ظهور رسانيد، و به سپاس اين نعمت قيام نمایيد؛ به معارف اسلام معتقد شوید و از آیين آن پيروى نمایيد؛ از خوى نكوهيده و گناهان بپرهيزيد، و به اين وسيله محبّت به پروردگار در قلب شما رسوخ نموده، و مورد خشنودى پروردگار قرار خواهيد گرفت که اين نهايت سعادت بشر است.
یکی از ابعاد مهم انسان، بعد عاطفه است که نقش آن در اعتقادات انسان بسیار مؤثر است، تا جایی که در برخی از احادیث، دین به محبت تفسیر شده است. امام صادق(ع) فرمود: «دین غیر از محبت نیست».[3] محبت واقعی انسان را به اطاعت از محبوب وادار میدارد و هر آنچه محبوب از او بخواهد به بهترین صورت فرمانبرداری میکند؛ از اینرو امام صادق(ع) در ادامه حدیث یاد شده، این آیه را تلاوت میکند: «ای پیامبر بگو اگر خدا را دوست دارید، از من پیروی کنید تا خداوند شما را دوست بدارد».[4]
خداوند در اين آيه به پيامبر دستور مىدهد كه به مؤمنان بگويد: اگر خدا را دوست داريد، از من پيروى كنيد كه در اين صورت خدا نيز شما را دوست خواهد داشت و گناهان شما را خواهد بخشيد كه او آمرزنده و مهربان است. طبق اين آيه دوستى خدا وقتى تحقق مىيابد كه انسان تابع پيامبر او باشد؛ يعنى به احكام و دستورات شرع كه به وسيله پيامبر ابلاغ شده است عمل كند. بدون عمل به احكام شريعت، دوستى خدا معنا ندارد. بنابراين، كسانى كه بدون عمل به احكام دين ادعاى دوستى خدا و حتى عشق او و فنای در او را دارند، گزاف میگویند و به بیراهه مىروند. و اين نوع دوستى مورد قبول خداوند نيست، بلكه دوستى با خدا هنگامى مورد پذيرش است كه انسان از پيامبر خدا پيروى كند و به احكام شرع عمل نمايد.
در آيه بعدى، بر اطاعت از خدا و پيامبر تأكيد مىكند و از پيامبر مىخواهد كه به مردم بگويد: از خدا و رسول فرمانبردارى كنيد كه اين مقتضاى دوستى با خدا است و در پايان اظهار مىدارد كه اگر آنان از اطاعت خدا و رسولش سرباز زدند، بدانند كه خداوند كافران را دوست ندارد؛ يعنى اگر كسى ادعاى دوستى خدا را داشته باشد، ولى از خدا و پیامبرش فرمان نبرد و پایبند به احکام شرع نباشد كافر است، و خدا او را دوست ندارد و دوستى او را نمىپذيرد.
به بیان روشنتر؛ لازمه دوست داشتن خدا، قبول دين او و اطاعت و تسليم در برابر او است؛ کسی که خدا را دوست دارد، حتما باید رسول و اهل بیتش(ع) را دوست بدارد؛ چرا که پیامبر آنان(اهل بیت) را دوست میدارد، و کسی که رسول خدا را دوست داشته باشد، به خدا نیز محبت دارد و تفکیک بین این دو محال است؛ زیرا خدای تعالی فرمود: هرکس از رسولش اطاعت کند او را اطاعت کرده است.[5]
محبت تنها يک علاقه قلبى ضعيف و خالى از هر گونه اثر نيست، بلكه بايد آثار آن، در عمل انسان منعكس باشد، كسى كه مدعى عشق و علاقه به پروردگار است، نخستين نشانهاش اين است كه از پيامبر و فرستاده او پيروى كند.
در حقيقت اين، يک اثر طبيعى محبت است كه انسان را به سوى محبوب و خواستههاى او مىكشاند، البته ممكن است، محبتهاى ضعيفى يافت شود كه شعاع آن، از قلب به بيرون نيفتد، اما اينگونه محبتها به قدرى ناچيز است كه نمىتوان نام محبت بر آن گذاشت، يک محبت اساسى به طور حتم آثار عملى دارد؛ و دارنده آنرا با محبوب پيوند مىدهد، و در مسير خواستههاى او به تلاش وامىدارد.
آنچه را که به طور خلاصه در تفسیر این دو آیه میتوان گفت این است که: اگر کسی ادعای دوستی و محبت به خدا را دارد، این محبت در اطاعت و پیروی از دستورات و فرامین پیامبر خاتم(ص) معنا و تحقق پیدا میکند، و بدون آن گزافهای بیش نیست.
قرآن در این دو آیه میفرماید؛ اگر محبت خدا داشتيد و اثرات آن در عمل و زندگى شما آشكار شد، خداوند هم شما را دوست مىدارد و به دنبال اين دوستى، اثراتش در مناسبات او با شما آشكار مىگردد؛ گناهانتان را مىبخشد و شما را مشمول رحمتش مىكند.
در ضمن این مسئله نیز روشن مىشود كه محبت یک جانبه نمىتواند وجود داشته باشد؛ زيرا هر محبتى دارنده آنرا دعوت مىكند كه عملاً در راه خواستههاى واقعى محبوب گام بردارد و در چنين حالى به طور قطع محبوب نيز به او علاقه پيدا مىكند». [6]
[1]. «قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُوني يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحيمٌ* قُلْ أَطيعُوا اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ الْكافِرينَ».
[2]. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البيان في تفسير القرآن، ج 2، ص 733، ناصر خسرو، تهران، 1372ش؛ تفسیر المنار، به نقل از مکارم شیرازی، تفسير نمونه، ج 2، ص 512، دار الكتب الإسلامية، تهران، 1374ش.
[3]. شیخ صدوق، الخصال، ص 21، جماعة المدرسین فی الحوزة العلمیة، قم، 1362ش.
[4]. آل عمران،31.
[5]. نساء، 80، «مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّه».
[6]. برای آشنایی با مشروح نظریات مفسران در این موضوع، ر. ک: طباطبائی، سید محمد حسین، الميزان في تفسير القرآن، ج 3، ص 157- 162، دفتر انتشارات اسلامی، قم، 1417ق؛ جعفری، یعقوب، كوثر، ج 2، ص 104- 105، بیجا، بیتا؛ مغنیه، محمد جواد، تفسير الكاشف، ج 2، ص 45، دار الكتب الإسلامية، تهران، 1424ق؛ مصطفوی، حسن، تفسير روشن، ج 4، ص 159، مركز نشر كتاب، تهران، 1380ش؛ تفسير نمونه، ص 513- 514.