بعضی از یهودیان در مورد مرد و زن یهودی که مرتکب زنای محصنه شده بودند. برای داوری نزد پیامبر اسلام (ص) آمدند. آنان با خود گفتند؛ چون این پیامبر، مبعوث به رحمت و تخفیف است، داوری نزد ایشان می بریم، اگر به کمتر از سنگسار حکم نمود، از او می پذیریم و نزد خدا حجّت می آوریم که ما حکم یکی از پیام آوران تو را اجرا کردیم.
مراد آیه این است که ای پیامبر چگونه این یهودیان تو را به داوری و قضاوت می طلبند، در حالی که تورات نزد آنها است و حکم خدا در آن آمده است. آنان آیین اسلام را باطل می دانند، با این حال چون احکام تورات موافق با میلشان نیست آن را رها کردند و به سراغ حکم اسلام آمدند، در حالی که اساساً با اسلام موافق نیستند. عجیب تر این که بعد از انتخاب پیامبر برای داوری، حکم پیامبر را که موافق تورات است نمی پذیرند.
آیۀ مورد سؤال در مورد داوری خواستن یهود از پیامبر اسلام (ص) است. شأن نزول آیه در مورد مرد و زن یهودی است که مرتکب زنای محصنه شدند. بعضی از یهودیان گفتند چون این پیغمبر، مبعوث به رحمت و تخفیف است،[1] داوری نزد ایشان می بریم، اگر به کمتر از سنگسار حکم نمود، از او می پذیریم و نزد خدا حجّت و دلیل می آوریم که ما حکم یکی از پیام آوران تو را اجرا کردیم؛ لذا نزد پیامبر (ص) رفتند و پیامبر از آنها پرسید حکم زنای محصنه در تورات چیست؟ آنان گفتند تراشیدن سر، شلاق، سوار کردن زن و مرد بر پشت الاغ و گردانیدن در میان مردم است.[2] امّا پیامبر (ص) جوانی را دید که ساکت است؛ چون او را خاموش دید احضارش فرمود و او را سوگند داد که حکم زنای محصنه در تورات همین است که اینها می گویند؟ جوان پاسخ داد؛ چون مرا سوگند دادی راست می گویم. حکم زنا در تورات سنگسار است، امّا زن و مردی از نزدیکان پادشاه زنا کردند و رجم اجرا نگردید، سپس مردی از سران و بزرگان زنا کرد و چون خواستند حکم سنگسار را اجرا کنند، خویشاوندانش مانع شدند و گفتند تا آن خویشاوندان پادشاه سنگسار نشوند، نمی گذاریم این مرد سنگسار شود؛ همین امر سبب شد همه بر مجازات خفیف تر و سبک تری اتفاق نمایند که همان شلاق و تراشیدن سر است.
پیامبر (ص) فرمود: من بر این دو نفر زناکار، حکم تورات را اجرا می کنم و دستور سنگسار داد.[3]
گفتنی است؛ با توجه به شأن نزول ذکر شده، مفسّران در تفسیر آیۀ مذکور گفته اند که استفهام در این آیه، استفهام حقیقی نیست، بلکه برای تعجب بکار رفته است.[4] البته، در ادبیات عرب نیز بیان شده است که یکی از روش هایی که بدون ضابطه، بلکه با قرینه برای تعجب بکار می رود، جمله استفهامیّه است.[5]
بنابر این، مراد از آیه این است که ای پیامبر چگونه این یهودیان تو را به داوری و قضاوت می طلبند، در حالی که تورات نزد آنها است و حکم خدا در آن آمده است. وجه تعجّب این است که اوّلاً: آنان آیین اسلام را باطل می دانند، با این حال چون احکام تورات موافق با میلشان نیست آن را رها کردند و به سراغ حکم اسلام آمدند، در حالی که اساساً با اسلام موافق نیستند، و ثانیاً: عجیب تر این که بعد از انتخاب پیامبر برای داوری، حکم پیامبر را که موافق تورات است نمی پذیرند؛ دلیلش نیز این است که آنان نه به تورات ایمان دارند و نه به پیامبر اسلام (ص).[6]
[1] "وَ مَا أَرْسَلْنَکَ إِلَّا رَحْمَةً لِّلْعَالَمِینَ"، انبیاء، 107.
[2] واحدی نیشابوری، اسباب النزول، ترجمه، ذکاوتى قراگزلو، علیرضا، ص 103، نشر نى، تهران، چاپ اول، 1383 ش.
[3] اسباب النّزول، ص 104.
[4] طباطبائى، سید محمد حسین، المیزان فى تفسیر القرآن، ترجمه، موسوی همدانی، سید محمّدباقر، ج 5، ص 341، دفتر انتشارات اسلامى، قم، 1417 ق؛ مکارم شیرازى، ناصر، تفسیر نمونه، ج 4 ، ص 388- 389، مدرسۀ امام على بن ابى طالب، قم، چاپ اوّل، 1421 ق.
[5] عبّاس حسن، النّحو الوافی، ج 3، ص 243، المحبّین للطباعه والنّشر، قم، چاپ اوّل، 1428ق.
[6] طیب، سید عبد الحسین، اطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 372-373، انتشارات اسلام، تهران، چاپ دوم، 1378 ش؛ تفسیر نمونه، ج 4، ص 388- 389.