معناى «اسْتَكْثَرْتُمْ» اين است كه شیاطین از بسيارى از انسانها زياده خواهى كردند، و آنها را از سنخ خود و پيروان خود قرار دادند. و استمتاع و بهرهمندی شیاطین از پیروان خود این است که شیاطین، دلخوش بودند كه پيروانی دارند و بر آنها حكومت میكنند، و پیروان این شیاطین نيز از زرق و برقهاى دنيا و لذّات بیقيد و شرط و زودگذر آن كه بر اثر وسوسههاى شياطين دلانگيز و دلچسب جلوه مینمود، دلخوش بودند. به دیگر سخن؛ برخی از افراد بشر، شیطان را پيشوا و رئیس خود قرار دادند، و پیرو آنها شدند، و شيطان، دنيا را براى اینها زينت داد و پیروان او نیز به سوى شهواترانی گرایش پیدا کرده و گمراه شدند.
خداوند در قرآن کریم میفرماید: «در آن روز كه (خدا) همهٔ آنها را جمع و محشور میسازد، (میگويد:) اى جمعيّت شياطين و جن! شما افراد زيادى از انسانها را گمراه ساختيد! دوستان و پيروان آنها از ميان انسانها میگويند: پروردگارا! هر يک از ما دو گروه [پيشوايان و پيروان گمراه] از ديگرى استفاده كرديم (ما به لذّات هوس آلود و زودگذر رسيديم و آنها بر ما حكومت كردند) و به اجلى كه براى ما مقرّر داشته بودى رسيديم. (خداوند) میگويد: آتش جايگاه شماست جاودانه در آن خواهيد ماند، مگر آنچه خدا بخواهد، پروردگار تو حكيم و داناست».[1]
در اين آيات، قرآن به سرنوشت مجرمان گمراه و گمراه كننده میپردازد و آنها را به ياد روزى میاندازد كه رو در روى شياطينى كه از آنها الهام گرفتهاند، میايستند و از اين پيروان و آن پيشوايان سؤال مىشود، سؤالى كه در برابرش پاسخى ندارند و جز حسرت و اندوه نتيجهاى نمیگيرند، اين هشدارها به جهت آن است كه تنها به اين چند روز زندگى ننگرند و به پايان كار نيز بينديشند.[2]
منظور از كلمهٔ «جنّ» در اينجا همان شياطين است؛[3] زيرا جنّ در لغت به معناى هر موجود ناپيدای از حسّ میباشد،[4] همانطور که در قرآن در بارهٔ رئيس شياطين «ابليس» میخوانيم: «كانَ مِنَ الْجِنِّ»؛[5] او از جنّ بود.
معنای «استکثرتم»
«اسْتَكْثَرَ» و «اسْتِكْثَاراً» [از ریشهٔ «كثر»] الشیءَ؛ یعنی آن چيز را بسيار ديد يا بسيار شمرد، و «من الشیء»؛ یعنی آن كار را بسيار انجام داد و آن چيز را بسيار خواست.[6]
معناى آيه «يا مَعْشَرَ الْجِنِّ قَدِ اسْتَكْثَرْتُمْ مِنَ الْإِنْسِ» اين است كه شیاطین از بسيارى از انسانها زياده خواهى كردند، و آنها را از سنخ خود و پيروان خود قرار دادند.[7]
بديهى است شیطان، دارای نيروی پليدی است كه در اثر عداوت و دشمنى كه با سلسله بشر دارد، از گمراهى و ضلالت آنان لذت میبرد، و تمام نيرویی كه در اختيار دارد براى گمراهى بشر به كار میبرد. شیطان در اثر سنخيتى كه با هوا و هوس بشر دارد میتواند از طريق تمايلات با خاطرات بشر ارتباط و به وسيله الهام بر آنان فرمانروایى كند، و بشر را از توجه به مسير الهی غافل نموده و به خود سرگرم نماید.[8]
استمتاع جن و انس از یکدیگر
اما شياطين اغواگر گويا در برابر اين سخن (یا معشر الجنّ...) پاسخى ندارند و سكوت مىكنند، ولى پيروان آنها از بشر چنين میگويند: «رَبَّنَا اسْتَمْتَعَ بَعْضُنا بِبَعْضٍ وَ بَلَغْنا أَجَلَنَا الَّذِي أَجَّلْتَ لَنا»؛ پروردگارا! آنها از ما بهره گرفتند و ما هم از آنها، تا زمانى كه اجل ما پايان گرفت.
دربارهٔ استمتاع و بهرهمندی شیاطین از پیروان خود، چند معنا و تفسیر شده است[9] که مشهورترین آنها چنین است: شیاطین، دلخوش بودند كه پيروانی دارند و بر آنها حكومت میكنند، و پیروان این شیاطین نيز از زرق و برقهاى دنيا و لذّات بیقيد و شرط و زودگذر آن كه بر اثر وسوسههاى شياطين دلانگيز و دلچسب جلوه مینمود، دلخوش بودند. به دیگر سخن؛ برخی از افراد بشر، شیطان را پيشوا و رئیس خود قرار دادند، و پیرو آنها شدند، و شيطان، دنيا را براى اینها زينت داد و پیروان او نیز به سوى شهواترانی گرایش پیدا کرده و گمراه شدند.[10]
[1]. انعام، 128.
[2]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 5، ص 438 و 439، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ اول، 1374ش.
[3]. بیضاوی، عبدالله بن عمر، أنوار التنزیل و أسرار التأویل، تحقیق: المرعشلی، محمد عبد الرحمن، ج 2، ص 182، دار احیاء التراث العربی، بیروت، چاپ اول، 1418ق؛ طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر جوامع الجامع، ج 1، ص 409، انتشارات دانشگاه تهران، مدیریت حوزه علمیه قم، تهران، چاپ اول، 1377ش؛ تفسیر نمونه، ج 5، ص 439.
[4]. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، تحقیق: داودی، صفوان عدنان، ص 203، دارالعلم، الدار الشامیة، دمشق، بیروت، چاپ اول، 1412ق؛ ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج 13، ص 92، دار صادر، بیروت، چاپ سوم، 1414ق.
[5]. کهف، 50.
[6]. بستانی، فؤاد افرام، مهیار، رضا، فرهنگ ابجدی عربی-فارسی، ص 64، انتشارات اسلامی، تهران، چاپ دوم، 1375ش؛ ر.ک: حسينی زبيدی، محمد مرتضى، تاج العروس من جواهر القاموس، محقق و مصحح: هلالى، على، سيرى، على، ج 7، ص 436، دارالفكر، بيروت، چاپ اول، 1414ق.
[7]. گنابادی، سلطان محمد، تفسیر بیان السعادة فی مقامات العبادة، ج 2، ص 154، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، بیروت، چاپ دوم، 1408ق.
[8]. ر.ک: طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 7، ص 352، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ پنجم، 1417ق؛ تفسیر نمونه، ج 5، ص 439.
[9]. ر.ک: طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، با مقدمه: شیخ آقابزرگ تهرانی، تحقیق: قصیرعاملی، احمد، ج 4، ص 272 و 273، دار احیاء التراث العربی، بیروت، بی تا؛ بانوی اصفهانی، سیده نصرت امین، مخزن العرفان در تفسیر قرآن، ج 5، ص 131، نهضت زنان مسلمان، تهران، 1361ش.
[10]. ر.ک: أنوار التنزیل و أسرار التأویل، ج 2، ص 182؛ طیب، سید عبد الحسین، أطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج 5، ص 203، انتشارات اسلام، تهران، چاپ دوم، 1378ش؛ المیزان فی تفسیر القرآن، ج 7، ص 352؛ تفسیر نمونه، ج 5، ص 439 و 440.