این آیات، گزیدهای از چگونگی حسابرسی مردم در روز قیامت را به تصویر میکشد که اگر خوب آنرا در ذهن خویش مرور کنیم بسیار هولناک است و آن اینکه هر فردی را دو فرشته همراهی میکنند که یکی او را به سوی جایگاه حسابرسی میراند و پیش میبرد و دیگری به عنوان شاهد و ناظر بر کارهای فرد دنبال او حرکت میکند تا بر علیه او شهادت دهد. در آن روز دیده انسان تیزبین خواهد شد و حقیقت هر آنچه را که از سوی پیامبران در دنیا گفته شده بود و انسان آنرا انکار میکرد به روشنی درک خواهد کرد، این فرشته او را به همراه اعمال و کارهایش تسلیم محضر حضرت حق میکند تا به سزای کارهای خویش برسد. بنابر این، جایگاه ترسناک، همان سوق دادن و پیش بردن انسان با وضع خاص و بسته به غل و زنجیر بودن از سوی فرشته سائق به همراه شاهد و در محضر حضرت رب العالمین قرار دادن است که انسان نه قدرت بر انکار دارد و نه قدرت بر مقاومت و رهایی.
در این آیات، خداوند بزرگ، از حال مردم بعد از برانگیخته شدن در روز قیامت خبر میدهد و میفرماید:
۱. «وَ جاءَتْ کُلُّ نَفْسٍ مَعَها سائِقٌ وَ شَهِیدٌ».[1] یعنى در روز قیامت، هر فرد مکلّفى در نزد پروردگار حاضر خواهد شد در حالىکه دو فرشته همراه او هستند؛ یکی او را به سوى جایگاه حسابرسی پیش میبرد – البته نه به طور عادی و معمولی بلکه به فرموده قرآن کریم با غل و زنجیر و قهر و غلبه[2]- و فرشته دیگر، شاهد اعمال او است و تمام اعمال او را یاد داشت نموده است، بنابر این دیگر راهى براى فرار و انکار نخواهد داشت.[3]
امام علی(ع) نیز در بخشی از خطبه 85 نهج البلاغه در ترسیم لحظات درد آور مرگ و جان دادن و نحوه روانه شدن به جایگاه و صحنه محشر و حالاتى که هر بینندهاى را تکان مىدهد و در فکر فرو مىبرد، میفرماید: «گویا مىبینم چنگال مرگ در پیکر شما فرو رفته، و علاقه و آرزوها از شما رخت بربسته، شداید و سختىهاى مرگ و برزخ به شما روى آورده، و حرکت به سوى رستاخیز آغاز شده است و هر یک از شما وارد صحنه محشر مىشود، در حالى که همراه او «سائق» و «شاهدى» است: فرشتهاى که او را به سوى محشر مىراند و شاهدى که بر اعمال او گواهى مىدهد».[4]
برخی از مفسران هم[5] گفتهاند: «سائق از فرشتگان خواهد بود، و شاهد از اعضاء و جوارح بدن انسان است که شهادت بر اعمال آنان مىدهد».[6]
۲. «لَقَدْ کُنْتَ فِی غَفْلَةٍ مِنْ هذا فَکَشَفْنا عَنْکَ غِطاءَکَ فَبَصَرُکَ الْیَوْمَ حَدِیدٌ».[7]
غفلت، عبارت است از: «رفتن معنایى از خاطره و ذهن».[8] بنابر این، در قیامت به انسان گفته مىشود تو در اشتباه و فراموشى به سر مىبردى و در دنیا از این روز غافل بودى؛ یعنی با اینکه پیامبران به تو خبر داده بودند و تو را از روز قیامت و حساب و کتاب در آن روز، آگاه کرده بودند تو آنرا باور نکردی، بلکه از خاطر بردی و فراموش نمودی.[9]
مفسران میگویند: این آیه خطاب به تمام کسانی است که دارای تکلیف بودند، چه نیکان و چه تبهکاران. بنابر این، معنای آیه چنین میشود: «ما امروز، آن پردهاى را که در دنیا قلب و گوش و چشم شما انسانها را پوشانیده بود برداشتیم تا اینکه حقیقت همه چیز برای شما روشن شود بدون نیاز به استدلال.[10]
عدهای میگویند؛ این آیه خطاب به پیامبر گرامی اسلام(ص) است؛ زیرا «کنتَ»، «عَنْکَ»، «غِطاءَکَ» و «بَصَرُکَ» همه خطاب به شخص حاضر است و اشاره به این است که تو ای پیامبر(ص)، به اعتبار مرتبه بشریّت و حالت قبل از نزول وحى از وقایع و اوضاع محشر بىخبر و غافل بودى ولی پس از اعلام از حق تعالى، چشم دل تو چنان باز و روشن شد که آنچه براى دیگران در اینجا نیاز به استدلال دارد نزد تو ضرورى و بدیهى خواهد بود.[11]
۳. «وَ قالَ قَرِینُهُ هذا ما لَدَیَّ عَتِیدٌ»؛[12] همنشین او مىگوید: این نامه اعمال او است که نزد من حاضر و آماده است.
گروهی گفتهاند: «مراد از قرین، به دلالت سیاق آیه ملک موکل انسان است».[13]روایتی از امام صادق(ع) نیز در معنای این آیه نقل شده است که تأیید بر گفتار این گروه از مفسران است.
ابوبصیر میگوید از امام صادق(ع) در باره سخن خداوند سؤال کردم که میفرماید: «هذا ما لَدَیَّ عَتِیدٌ»، امام(ع) فرمود: مراد، ملک و فرشتهای است که کارهای انسان را ثبت و یادداشت میکند.[14]
برخی[15]میگویند: «منظور از این قرین، همان شیطانى[16] است که بر او گمارده شده است».[17]
بعضى هم گفتهاند: «منظور از قرین، انسانهایی هستند که در دنیا با او همنشین بودهاند.[18]
حال اگر منظور از قرین، ملک «شاهد» باشد، معنای آیه چنین میشود: «این حساب و نامه اعمال او است که من شاهد بر آن اعمال بودهام و اینک اعمال او را که نوشتهام نزد من حاضر و آماده است.[19] و اگر مراد از قرین، ملک «سائق» باشد، معنای آیه چنین میشود: «این همان انسانی است که نزد من بوده و به سوی شما آورده ام و حاضر و آماده است».[20]
و اگر منظور از قرین، شیطان یا انسانى باشد که در دنیا با او همنشین بوده، آیه این گونه معنا میشود: «این همان انسانی است که تحت فرمان من بوده و به سبب گناهانی که به سبب اغوای من انجام داده اینک حاضر و آماده است برای وارد شدن در جهنم».[21]
[1]. «هر انسانى وارد محشر مىگردد در حالى که همراه او حرکت دهنده و گواهى است»، ق، 21.
[2]. خُذُوهُ فَغُلُّوهُ ثُمَّ الجَْحِیمَ صَلُّوهُ ثُمَّ فىِ سِلْسِلَةٍ ذَرْعُهَا سَبْعُونَ ذِرَاعًا فَاسْلُکُوهُ؛ او را بگیرید و دربند و زنجیرش کنید!
سپس او را در دوزخ بیفکنید! بعد او را به زنجیرى که هفتاد ذراع است ببندید؛ الحاقه، 30 – 32.
[3]. طبرسى، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج 9، ص 219، ا ناصر خسرو، تهران، 1372 ش؛ طباطبایى، سید محمد حسین، المیزان، ج 18، ص 349، دفتر انتشارات اسلامى، قم، 1417 ق؛ مکارم، شیرازى ناصر، تفسیر نمونه، ج 22، ص 259، دار الکتب الإسلامیة، تهران، 1374 ش.
[4]. شریف الرضى، محمد بن حسین، نهج البلاغة( للصبحی صالح)، ص 116، هجرت، قم، چاپ اوّل، 1414 ق.
[5]. ضحاک.
[6]. مجمع البیان، ج 9، ص 219.
[7]. «(به او خطاب مىشود:) تو از این صحنه (و دادگاه بزرگ) غافل بودى و ما پرده را از چشم تو کنار زدیم، و امروز چشمت کاملًا تیزبین است»، ق، 22.
[8]. طریحى، فخر الدین، مجمع البحرین، ج 5، ص 435، کتابفروشى مرتضوى، تهران، 1375 ش؛ مجمع البیان، ج 9، ص 219.
[9]. بانوى اصفهانى، سیده نصرت امین، مخزن العرفان در تفسیر قرآن، ج 13، ص 281، نهضت زنان مسلمان، تهران، 1361 ش.
[10]. مجمع البیان، همان؛ المیزان، همان، ص 349 – 350؛ تفسیر نمونه، همان.
[11]. مخزن العرفان، همان، ص 281-282.
[12]. ق، 23.
[13]. المیزان، همان، ص 351؛ مغنیه، محمد جواد، التفسیر المبین، ص 690، بنیاد بعثت، قم، بی تا؛ سید کریمى حسینى، سید عباس، تفسیر علیین، ص 519، اسوه، قم، چاپ اول، 1382 ش.
[14]. مجلسى، محمد باقر، بحار الأنوار، محقق، مصحح، جمعى از محققان، ج 5، ص 323، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ دوم، 1403 ق.
[15]. مجاهد.
[16]. «وَ مَن یَعْشُ عَن ذِکْرِ الرَّحْمَانِ نُقَیِّضْ لَهُ شَیْطَانًا فَهُوَ لَهُ قَرِین»؛ و هر کس از یاد خدا روىگردان شود شیطان را به سراغ او میفرستیم پس همواره قرین اوست. زخرف، 36.
[17]. قمى، على بن ابراهیم، تفسیر قمى، تحقیق، موسوی جزایری، سید طیب، ج 2، ص 324، دار الکتاب، قم، چاپ چهارم، 1367 ش؛ طبرسى، فضل بن حسن، تفسیر جوامع الجامع، ج 4، ص 167 - 168، انتشارات دانشگاه تهران و مدیریت حوزه علمیه قم، تهران، چاپ اول، 1377 ش.
[18]. مجمع البیان، همان، ص 220.
[19]. مجمع البیان، همان؛ المیزان، همان، ص 351؛ طیب، سید عبد الحسین، اطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج 12، ص 249، انتشارات اسلام، تهران، چاپ دوم، 1378 ش.
[20]. المیزان، همان، ص 351.
[21]. المیزان، همان؛ تفسیر نمونه، همان، ص 269.