کد سایت
ar21960
کد بایگانی
31342
نمایه
تفسیر آیات 10 و 18 سوره فتح
طبقه بندی موضوعی
تفسیر
خلاصه پرسش
تفسیر آیات 10 و 18 سوره فتح چیست و چرا دست رسول خدا(ص) در عبارت «یَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَیْدِیهِمْ» نیامده است؟
پرسش
خداوند میفرماید: «لَقَدْ رَضِیَ اللَّهُ عَنِ الْمُؤْمِنِینَ إِذْ یُبَایِعُونَکَ تَحْتَ الشَّجَرَةِ» و میفرماید: «إِنَّ الَّذِینَ یُبَایِعُونَکَ إِنَّمَا یُبَایِعُونَ اللَّهَ یَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَیْدِیهِمْ فَمَنْ نَکَثَ فَإِنَّمَا یَنْکُثُ عَلَى نَفْسِهِ وَمَنْ أَوْفَى بِمَا عَاهَدَ عَلَیْهُ اللَّهَ فَسَیُؤْتِیهِ أَجْرًا عَظِیماً»، تفسیر این آیات چیست و چرا دست رسول خدا(ص) در عبارت «یَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَیْدِیهِمْ» نیامده است؟
پاسخ اجمالی
این آیات شریفه؛ در مقام قدردانى و اعلام رضايت خداوند از اهل ايمان است که با پیامبر اکرم(ص) بیعت کردند و دست خود را در دست پيشوا و رهبر خود گذاشتند و پيمان وفادارى را از اين طريق آشکار کردند.
برخی از مفسران در تفسیر «يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْديهِمْ» گفتهاند: «يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ»؛ یعنی اینکه قدرت و نصرتی که خداى تعالى به پيامبر اسلام(ص) داده، بالاتر از قدرت و نصرت بیعت کنندگان با پیامبر(ص) است.
بنابراین، وقتی خداوند پشتیبان کسانی است که با رسول او بیعت کردهاند، به طریق اولی دست او پشتیبان آن رسول هم خواهد بود؛ همانطور که این موضوع در آیات دیگری از قرآن نیز بیان شده است؛ مانند این آیه شریفه: «اگر شما (همسران پيامبر) از كار خود توبه كنيد (به نفع شماست، زيرا) دلهايتان از حق منحرف گشته و اگر بر ضدّ او دست به دست هم دهيد، (كارى از پيش نخواهيد برد) زيرا خداوند ياور اوست و همچنين جبرئيل و مؤمنان صالح، و فرشتگان بعد از آنان پشتيبان اويند».
برخی از مفسران در تفسیر «يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْديهِمْ» گفتهاند: «يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ»؛ یعنی اینکه قدرت و نصرتی که خداى تعالى به پيامبر اسلام(ص) داده، بالاتر از قدرت و نصرت بیعت کنندگان با پیامبر(ص) است.
بنابراین، وقتی خداوند پشتیبان کسانی است که با رسول او بیعت کردهاند، به طریق اولی دست او پشتیبان آن رسول هم خواهد بود؛ همانطور که این موضوع در آیات دیگری از قرآن نیز بیان شده است؛ مانند این آیه شریفه: «اگر شما (همسران پيامبر) از كار خود توبه كنيد (به نفع شماست، زيرا) دلهايتان از حق منحرف گشته و اگر بر ضدّ او دست به دست هم دهيد، (كارى از پيش نخواهيد برد) زيرا خداوند ياور اوست و همچنين جبرئيل و مؤمنان صالح، و فرشتگان بعد از آنان پشتيبان اويند».
پاسخ تفصیلی
در دو آیه مورد پرسش میخوانیم:
1. «إِنَّ الَّذينَ يُبايِعُونَكَ إِنَّما يُبايِعُونَ اللَّهَ يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْديهِمْ فَمَنْ نَكَثَ فَإِنَّما يَنْكُثُ عَلى نَفْسِهِ وَ مَنْ أَوْفى بِما عاهَدَ عَلَيْهُ اللَّهَ فَسَيُؤْتيهِ أَجْراً عَظيماً»؛[1] كسانى كه با تو بيعت میكنند (در حقيقت) تنها با خدا بيعت مینمايند، و دست خدا بالاى دست آنها است پس هر كس پيمانشكنى كند، تنها به زيان خود پيمان شكسته است و آنكس كه نسبت به عهدى كه با خدا بسته وفا كند، به زودى پاداش عظيمى به او خواهد داد.
«بيعت»؛ به معناى پيمان بستن براى فرمانبردارى و اطاعت از كسى است،[2] و چنين مرسوم بوده كه آنكس كه پيمان اطاعت میبست دست خود را در دست پيشوا و رهبر خود میگذاشت و پيمان وفادارى را از اين طريق آشکار مینمود. و از آنجا كه به هنگام «معامله و بيع» نيز دست به دست هم میدادند و قرار داد معامله را میبستند، واژه «بيعت» به اين پيمانها اطلاق شده است، به ویژه اينكه آنها در پيمان خود گويى جان خويش را در معرض معامله با فردى كه با او اعلام وفادارى داشتند قرار میدادند.[3]
از اينجا معناى «يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ»(دست خدا بالاى دست آنها است) روشن میشود، اين تعبير كنايه از آن است كه بيعت با پيامبر اسلام(ص) يک بيعت الهى است، گويا دست خدا بالاى دست آنها قرار گرفته، نه تنها با پيامبرش كه با خدا بيعت میكنند،[4] و اينگونه كنايات در زبان عرب بسيار معمول است. بنابر اين، كسانى كه اين جمله را چنين تفسير كردهاند كه «قدرت خدا ما فوق قدرت آنها است» يا «نصرت و يارى خدا برتر از نصرت و يارى مردم است» و امثال آن تناسبى با شأن نزول آيه و مفاد آن ندارد، هر چند اين مطلب در حد ذات خود مطلب صحيحى است. سپس، به همه بيعت كنندگان هشدار میدهد كه اگر بر سر پيمان و عهد خود بمانند پاداش عظيمى خواهند داشت، اما اگر آن را بشكنند زيانش متوجه خود آنها است، تصوّر نكنند به خدا ضررى میرسانند، بلكه بقاى جامعه و عظمت و سر بلندى و قوّت و قدرت و حتى موجوديت خويش را به خاطر پيمانشكنى به خطر میافكنند.[5]
در حديثى از امير مؤمنان على(ع) آمده است: «در جهنم شهرى است به نام حصينه، آيا از من نمیپرسيد در آن شهر چيست؟ كسى عرض كرد: اى امير مؤمنان! در آن شهر چيست؟! امام علی(ع) فرمود: دستهاى پيمانشكنان».[6] از اينجا روشن میشود كه مسئله پيمانشكنى و نقض بيعت از ديدگاه اسلام چقدر زشت و قبيح است.[7]
اما برخی دیگر از مفسران چنین نظر دادهاند که؛ وقتی خدا اعلام میکند «يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ»؛ یعنی اینکه قدرت و نصرت خداى تعالى پيامبر خود را، بالاى قدرتها و نصرتهاى بیعت کنندگان است.[8] بنابراین، وقتی خداوند پشتیبان کسانی است که با رسول او بیعت کردهاند، به طریق اولی دست او پشتیبان آن رسول هم خواهد بود؛ همانطور که این موضوع در آیات دیگری از قرآن نیز بیان شده است؛ مانند این آیه شریفه: «اگر شما (همسران پيامبر) از كار خود توبه كنيد (به نفع شماست، زيرا) دلهايتان از حق منحرف گشته و اگر بر ضدّ او دست به دست هم دهيد، (كارى از پيش نخواهيد برد) زيرا خداوند ياور او است و همچنين جبرئيل و مؤمنان صالح، و فرشتگان بعد از آنان پشتيبان اويند».[9]
2. «لَقَدْ رَضِيَ اللَّهُ عَنِ الْمُؤْمِنينَ إِذْ يُبايِعُونَكَ تَحْتَ الشَّجَرَةِ فَعَلِمَ ما في قُلُوبِهِمْ فَأَنْزَلَ السَّكينَةَ عَلَيْهِمْ وَ أَثابَهُمْ فَتْحاً قَريباً»؛[10] خداوند از مؤمنان -هنگامى كه در زير آن درخت با تو بيعت كردند- راضى و خشنود شد خدا آنچه را در درون دلهايشان (از ايمان و صداقت) نهفته بود میدانست، از اينرو، آرامش را بر دلهايشان نازل كرد و پيروزى نزديكى به عنوان پاداش نصيب آنها فرمود.
این آیه شریفه؛ در مقام قدردانى و اعلام رضايت از اهل ايمان است كه در سفر حديبيّه دعوت رسول اکرم(ص) را پذيرفته، به همراه آنحضرت به قصد عمره از مدينه خارج شده و به سوى مكه رهسپار شدند. نظر به اينكه در سرزمين حديبيّه با دفاع و جلوگيرى خالد بن وليد مواجه شده، ناگزير توقّف نمودند و زمينه طرح جنگ پيش آمد، با اينكه پیامبر اسلام(ص) به كفّار قريش و بتپرستان مكه اعلام فرمود كه غرض از توجّه به مكه براى انجام عمره و زیارت خانه خدا است ولى كفّار راضی نشدند. بر اين اساس پیامبر اکرم(ص) از همراهان خود خواست كه با او بيعت نمايند، و در پيكار با مشركان كوتاهى نكنند، و كسى پشت به ميدان جهاد نكند، همراهان نیز قبول نموده اقدام به بيعت با رسول خدا(ص) در زير درخت معهودى در همين سرزمين حديبيّه نمودند و با توجه به موقعيت حساس و اقدام به بيعت هر يک از همراهان با آنحضرت، این کار مورد رضايت ساحت پروردگار قرار گرفت و وعده اجر و ثواب به هر يک از آنان داده شد. به همین جهت «بيعت رضوان» (بيعت خشنودى خداوند)[11] ناميده شده است و لرزه بر اندام مشركان انداخت و نقطه عطفى در تاريخ اسلام بود.[12]
1. «إِنَّ الَّذينَ يُبايِعُونَكَ إِنَّما يُبايِعُونَ اللَّهَ يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْديهِمْ فَمَنْ نَكَثَ فَإِنَّما يَنْكُثُ عَلى نَفْسِهِ وَ مَنْ أَوْفى بِما عاهَدَ عَلَيْهُ اللَّهَ فَسَيُؤْتيهِ أَجْراً عَظيماً»؛[1] كسانى كه با تو بيعت میكنند (در حقيقت) تنها با خدا بيعت مینمايند، و دست خدا بالاى دست آنها است پس هر كس پيمانشكنى كند، تنها به زيان خود پيمان شكسته است و آنكس كه نسبت به عهدى كه با خدا بسته وفا كند، به زودى پاداش عظيمى به او خواهد داد.
«بيعت»؛ به معناى پيمان بستن براى فرمانبردارى و اطاعت از كسى است،[2] و چنين مرسوم بوده كه آنكس كه پيمان اطاعت میبست دست خود را در دست پيشوا و رهبر خود میگذاشت و پيمان وفادارى را از اين طريق آشکار مینمود. و از آنجا كه به هنگام «معامله و بيع» نيز دست به دست هم میدادند و قرار داد معامله را میبستند، واژه «بيعت» به اين پيمانها اطلاق شده است، به ویژه اينكه آنها در پيمان خود گويى جان خويش را در معرض معامله با فردى كه با او اعلام وفادارى داشتند قرار میدادند.[3]
از اينجا معناى «يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ»(دست خدا بالاى دست آنها است) روشن میشود، اين تعبير كنايه از آن است كه بيعت با پيامبر اسلام(ص) يک بيعت الهى است، گويا دست خدا بالاى دست آنها قرار گرفته، نه تنها با پيامبرش كه با خدا بيعت میكنند،[4] و اينگونه كنايات در زبان عرب بسيار معمول است. بنابر اين، كسانى كه اين جمله را چنين تفسير كردهاند كه «قدرت خدا ما فوق قدرت آنها است» يا «نصرت و يارى خدا برتر از نصرت و يارى مردم است» و امثال آن تناسبى با شأن نزول آيه و مفاد آن ندارد، هر چند اين مطلب در حد ذات خود مطلب صحيحى است. سپس، به همه بيعت كنندگان هشدار میدهد كه اگر بر سر پيمان و عهد خود بمانند پاداش عظيمى خواهند داشت، اما اگر آن را بشكنند زيانش متوجه خود آنها است، تصوّر نكنند به خدا ضررى میرسانند، بلكه بقاى جامعه و عظمت و سر بلندى و قوّت و قدرت و حتى موجوديت خويش را به خاطر پيمانشكنى به خطر میافكنند.[5]
در حديثى از امير مؤمنان على(ع) آمده است: «در جهنم شهرى است به نام حصينه، آيا از من نمیپرسيد در آن شهر چيست؟ كسى عرض كرد: اى امير مؤمنان! در آن شهر چيست؟! امام علی(ع) فرمود: دستهاى پيمانشكنان».[6] از اينجا روشن میشود كه مسئله پيمانشكنى و نقض بيعت از ديدگاه اسلام چقدر زشت و قبيح است.[7]
اما برخی دیگر از مفسران چنین نظر دادهاند که؛ وقتی خدا اعلام میکند «يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ»؛ یعنی اینکه قدرت و نصرت خداى تعالى پيامبر خود را، بالاى قدرتها و نصرتهاى بیعت کنندگان است.[8] بنابراین، وقتی خداوند پشتیبان کسانی است که با رسول او بیعت کردهاند، به طریق اولی دست او پشتیبان آن رسول هم خواهد بود؛ همانطور که این موضوع در آیات دیگری از قرآن نیز بیان شده است؛ مانند این آیه شریفه: «اگر شما (همسران پيامبر) از كار خود توبه كنيد (به نفع شماست، زيرا) دلهايتان از حق منحرف گشته و اگر بر ضدّ او دست به دست هم دهيد، (كارى از پيش نخواهيد برد) زيرا خداوند ياور او است و همچنين جبرئيل و مؤمنان صالح، و فرشتگان بعد از آنان پشتيبان اويند».[9]
2. «لَقَدْ رَضِيَ اللَّهُ عَنِ الْمُؤْمِنينَ إِذْ يُبايِعُونَكَ تَحْتَ الشَّجَرَةِ فَعَلِمَ ما في قُلُوبِهِمْ فَأَنْزَلَ السَّكينَةَ عَلَيْهِمْ وَ أَثابَهُمْ فَتْحاً قَريباً»؛[10] خداوند از مؤمنان -هنگامى كه در زير آن درخت با تو بيعت كردند- راضى و خشنود شد خدا آنچه را در درون دلهايشان (از ايمان و صداقت) نهفته بود میدانست، از اينرو، آرامش را بر دلهايشان نازل كرد و پيروزى نزديكى به عنوان پاداش نصيب آنها فرمود.
این آیه شریفه؛ در مقام قدردانى و اعلام رضايت از اهل ايمان است كه در سفر حديبيّه دعوت رسول اکرم(ص) را پذيرفته، به همراه آنحضرت به قصد عمره از مدينه خارج شده و به سوى مكه رهسپار شدند. نظر به اينكه در سرزمين حديبيّه با دفاع و جلوگيرى خالد بن وليد مواجه شده، ناگزير توقّف نمودند و زمينه طرح جنگ پيش آمد، با اينكه پیامبر اسلام(ص) به كفّار قريش و بتپرستان مكه اعلام فرمود كه غرض از توجّه به مكه براى انجام عمره و زیارت خانه خدا است ولى كفّار راضی نشدند. بر اين اساس پیامبر اکرم(ص) از همراهان خود خواست كه با او بيعت نمايند، و در پيكار با مشركان كوتاهى نكنند، و كسى پشت به ميدان جهاد نكند، همراهان نیز قبول نموده اقدام به بيعت با رسول خدا(ص) در زير درخت معهودى در همين سرزمين حديبيّه نمودند و با توجه به موقعيت حساس و اقدام به بيعت هر يک از همراهان با آنحضرت، این کار مورد رضايت ساحت پروردگار قرار گرفت و وعده اجر و ثواب به هر يک از آنان داده شد. به همین جهت «بيعت رضوان» (بيعت خشنودى خداوند)[11] ناميده شده است و لرزه بر اندام مشركان انداخت و نقطه عطفى در تاريخ اسلام بود.[12]
[1]. فتح، 10.
[2]. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، تحقیق: داودی، صفوان عدنان، ص 155، دارالعلم، الدار الشامیة، دمشق، بیروت، چاپ اول، 1412ق.
[3]. مكارم شيرازى، ناصر، تفسیر نمونه، ج 22، ص 44 – 46، دار الكتب الإسلامية، تهران، چاپ اول، 1374ش.
[4]. فيض كاشانى، ملا محسن، الأصفى فى تفسيرالقرآن، تحقيق: درايتى، محمدحسين، نعمتى، محمدرضا، ج 2، ص 1183، مركز انتشارات دفتر تبليغات اسلامى، قم، چاپ اول، 1418ق؛ تفسیر نمونه، ج 22، ص 44 – 45.
[5]. تفسیر نمونه، ج 22، ص 44 – 46.
[6]. شیخ صدوق، ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص 254، دار الشريف الرضي للنشر، قم، چاپ دوم، 1406ق.
[8]. شريف لاهيجى، محمد بن على، تفسير شريف لاهيجى، تحقيق: حسينى ارموى(محدث)، مير جلال الدين، ج 4، ص 190، دفتر نشر داد، تهران، چاپ اول، 1373ش؛ تسترى، ابومحمد سهل بن عبدالله، تفسير التسترى، تحقيق: عيون السود، محمد باسل، ج 1، ص 147، منشورات محمدعلى بيضون، دارالكتب العلمية، بيروت، چاپ اول، 1423ق.
[9]. تحریم، 4.
[10]. فتح، 18.
[12]. حسينى همدانى، سيد محمد حسين، انوار درخشان، تحقيق: بهبودى، محمد باقر، ج 15، ص 351 – 352، كتابفروشى لطفى، تهران، چاپ اول، 1404ق؛ تفسير نمونه، ج 22، ص 65 – 66؛ و ر.ک: ابن سعد هاشمی بصری، محمد، الطبقات الكبرى، تحقيق: عطا، محمد عبد القادر، ج 2، ص 72 – 81، دار الكتب العلمية، بيروت، چاپ اول، 1410ق.