کد سایت
en21964
کد بایگانی
39214
نمایه
تفسیر برخی از آیات صلح در قرآن
طبقه بندی موضوعی
تفسیر
خلاصه پرسش
تفسیر آیات 61 تا 63 سوره انفال چیست و به چه کسانی اشاره دارد؟
پرسش
تفسیر آیه 61 و 63 انفال چیست و به چه کسانی اشاره دارد؟
پاسخ اجمالی
خداوند در قرآن میفرماید: «و اگر دشمنان به صلح گرایند، تو هم به صلح گرایش نشان بده». این دستوری است در جهت انجام صلح، در عین حال این دستور از این احتمال که آنان قصد نیرنگ دارند و میخواهند از این صلح سوء استفاده کنند نیز غافل نیست؛ لذا میفرماید: «و اگر بخواهند [در زمینه صلح و آشتى] تو را بفریبند، یقیناً خدا تو را بس است» این آیه قطعاً دشمنان و مخالفان مشرک را شامل میشود و این از ظاهر آیات قبل نیز به دست میآید. علاوه بر این، در برخی از روایات بیان شده که آیه، منافقان را نیز در بر میگیرد.
پاسخ تفصیلی
جهاد به عنوان یک اصل اسلامی، همیشه مورد ستایش بوده و خداوند در آیات بسیاری به مسئله جهاد پرداخته است. اما نوع نگاه به جهاد نباید به این معنا باشد که هیچگاه نباید صلح کرد و همیشه باید به دنبال جهاد بود. خداوند در قرآن در گفتاری زیبا، این نوع نگاه را از بین میبرد و به دنبال شکل دادن نوعی تعامل میان دو اصل صلح و جنگ، میگوید: «و اگر دشمنان به صلح گرایند، تو هم به صلح گرایش نشان بده، و بر خدا توکّل کن».[1] اما مؤمنان باید توجه داشته باشند که دشمن، از صلح، قصد خدعه و نیرنگ نداشته باشد و صلح را مقدمهاى براى ضربه غافلگیر کننده قرار ندهد یا اینکه جنگ را براى فراهم کردن نیروى بیشتر، به تأخیر نیندازد:[2] «وَ إِن یُرِیدُواْ أَن یخدَعُوکَ فَإِنَّ حَسْبَکَ اللَّهُ هُوَ الَّذِى أَیَّدَکَ بِنَصْرِهِ وَ بِالْمُؤْمِنِینَ»،[3] در عین حال خداوند به پیامبر خود اطمینان و آرامش میدهد که اگر دشمنان چنین نیّتی نیز داشته باشند، خداوند او را کمک خواهد کرد. سپس خداوند در آیه بعد نمونهای از این تأیید و کمک را بیان میکند: «وَ أَلَّفَ بَینَْ قُلُوبهِمْ لَوْ أَنفَقْتَ مَا فىِ الْأَرْضِ جَمِیعًا مَّا أَلَّفْتَ بَینَْ قُلُوبِهِمْ وَ لکِنَّ اللَّهَ أَلَّفَ بَیْنَهُم إِنَّهُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ».[4] آری خداوند بوده که میان یاران پیامبر اتحاد و همدلی ایجاد کرده است. سپاهی که آن روز در رکاب پیامبر بود، همان افرادی بودند که قبل از پیامبر به خون یکدیگر تشنه و در میانشان سالها جنگ و دشمنی وجود داشت و اگر خداوند نبود هرگز و با هیچ مال و منالی، بین آنها الفت برقرار نمیشد و این خداوند بود که بین اینها دوستی و همرنگی ایجاد کرد.
برای فهم معنای آیه توجه به این نکات، ضروری است:
1. در مصداق «إِن یُرِیدُواْ أَن یخدَعُوکَ» باید کمی دقت کرد. از آنجایی که این آیه و آیات قبل در مورد جهاد میباشد، میتوان نتیجه گرفت مشرکان به صورت قطعی مورد خطاب آیه میباشند.[5] در عین حال میتوان منافقان را نیز مشمول آیه دانست بدین ترتیب که اگر افرادی با اسلام ظاهری قصد فریبت را داشته و خود را به تو نزدیک میکنند، آنان را بپذیر. از برخی روایات نیز شمول خطاب آیه به منافقان استفاده میشود: «آنان گروهی از قریش بودند که با پیامبر همراه گشته بودند ... ».[6] این تعبیر، بیانی از منافقان است که در زمره افراد پیامبر بودند ولی به لحاظ ذهنی و فکری با طرف مقابل همراهی داشتند. البته بنابر اینکه آیه را در مورد منافقان نیز صادق بدانیم، باید بگوییم که صلح در آیه قبل را باید به معنای دیگری دانست؛ زیرا صلح و قطع جنگ، با گروهی که حداقل در ظاهر با پیامبر همراه هستند، بیمعنا است؛ لذا میتوان در مورد منافقان، آیه را به مدارا و چشمپوشی در زمانی که آنها در مخالفت عمل خاصی انجام نمیدهند، معنا کرد همانگونه که جنگ با منافقان در آیهای دیگر[7]، به شدت عمل تفسیر شده است.
2. ممکن است از ظاهر آیه «وَ إِنْ یُرِیدُوا أَنْ یَخْدَعُوکَ فَإِنَّ حَسْبَکَ اللَّهُ» اینگونه به ذهن خطور کند که اگر دشمنان دست دوستی دادند و در عین حال مشخص است که قصد نیرنگ و حیله دارند، انسان مسلمان باید با آنها صلح کند و در عین حال از نیرنگ آنها به خداوند پناه ببرد. این استدلال به دو جهت مشکل دارد:
الف. صراحت عقل حکم میکند که صلحی که به نفع دشمن و ضرر انسان است را نباید قبول کرد و برای کسی که دنبال آماده کردن مقدمات برای حمله است، نباید امان داد و صلح را پذیرفت.
ب. این معنا با صراحت آیات دیگر قرآن در تناقض است: «و هر گاه (با ظهور نشانههایى) از خیانت گروهى بیم داشته باشى (که عهد خود را شکسته و حمله غافلگیرانه کنند) به طور عادلانه به آنها اعلام کن که پیمانشان لغو شده است؛ زیرا خداوند، خائنان را دوست نمیدارد!».[8] بنابر این، میتوان آیه را چنین تفسیر کرد که اگر از صلح آنها هیچ نشانهای بر خیانت وجود ندارد، بلکه حتی به نظر میرسد که ثابت در پیمان خود هستند، قبول صلح بهتر است و در مقابل احتمال نیرنگی که شاید مسلمانان از آن بیخبر باشند، باید به خدا پناه برد و خداوند برای انسان کافی است.[9]
3. منظور از تعبیر «ألَّفَ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ» دو قبیله از انصار به نامهای اوس و خزرج هستند[10] که قبل از اسلام دشمنی بسیاری با یکدیگر داشتند و پیامبر در میان آنها الفت و دوستی برقرار کرد، این معنا از برخی روایات نیز به دست میآید: «وَ أَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ ... منظور انصار هستند که بین دو قبیله اوس و خزرج جنگهای شدید و دشمنی بسیار بود و خداوند میان آنها دوستی و الفت برقرار کرد و به وسیله آنان، پیامبر خود یاری رساند ... ».[11] البته برخی از مفسران آیه را عمومیت داده و معتقدند بین مهاجر و انصار و ... را شامل میشود.[12]
برای فهم معنای آیه توجه به این نکات، ضروری است:
1. در مصداق «إِن یُرِیدُواْ أَن یخدَعُوکَ» باید کمی دقت کرد. از آنجایی که این آیه و آیات قبل در مورد جهاد میباشد، میتوان نتیجه گرفت مشرکان به صورت قطعی مورد خطاب آیه میباشند.[5] در عین حال میتوان منافقان را نیز مشمول آیه دانست بدین ترتیب که اگر افرادی با اسلام ظاهری قصد فریبت را داشته و خود را به تو نزدیک میکنند، آنان را بپذیر. از برخی روایات نیز شمول خطاب آیه به منافقان استفاده میشود: «آنان گروهی از قریش بودند که با پیامبر همراه گشته بودند ... ».[6] این تعبیر، بیانی از منافقان است که در زمره افراد پیامبر بودند ولی به لحاظ ذهنی و فکری با طرف مقابل همراهی داشتند. البته بنابر اینکه آیه را در مورد منافقان نیز صادق بدانیم، باید بگوییم که صلح در آیه قبل را باید به معنای دیگری دانست؛ زیرا صلح و قطع جنگ، با گروهی که حداقل در ظاهر با پیامبر همراه هستند، بیمعنا است؛ لذا میتوان در مورد منافقان، آیه را به مدارا و چشمپوشی در زمانی که آنها در مخالفت عمل خاصی انجام نمیدهند، معنا کرد همانگونه که جنگ با منافقان در آیهای دیگر[7]، به شدت عمل تفسیر شده است.
2. ممکن است از ظاهر آیه «وَ إِنْ یُرِیدُوا أَنْ یَخْدَعُوکَ فَإِنَّ حَسْبَکَ اللَّهُ» اینگونه به ذهن خطور کند که اگر دشمنان دست دوستی دادند و در عین حال مشخص است که قصد نیرنگ و حیله دارند، انسان مسلمان باید با آنها صلح کند و در عین حال از نیرنگ آنها به خداوند پناه ببرد. این استدلال به دو جهت مشکل دارد:
الف. صراحت عقل حکم میکند که صلحی که به نفع دشمن و ضرر انسان است را نباید قبول کرد و برای کسی که دنبال آماده کردن مقدمات برای حمله است، نباید امان داد و صلح را پذیرفت.
ب. این معنا با صراحت آیات دیگر قرآن در تناقض است: «و هر گاه (با ظهور نشانههایى) از خیانت گروهى بیم داشته باشى (که عهد خود را شکسته و حمله غافلگیرانه کنند) به طور عادلانه به آنها اعلام کن که پیمانشان لغو شده است؛ زیرا خداوند، خائنان را دوست نمیدارد!».[8] بنابر این، میتوان آیه را چنین تفسیر کرد که اگر از صلح آنها هیچ نشانهای بر خیانت وجود ندارد، بلکه حتی به نظر میرسد که ثابت در پیمان خود هستند، قبول صلح بهتر است و در مقابل احتمال نیرنگی که شاید مسلمانان از آن بیخبر باشند، باید به خدا پناه برد و خداوند برای انسان کافی است.[9]
3. منظور از تعبیر «ألَّفَ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ» دو قبیله از انصار به نامهای اوس و خزرج هستند[10] که قبل از اسلام دشمنی بسیاری با یکدیگر داشتند و پیامبر در میان آنها الفت و دوستی برقرار کرد، این معنا از برخی روایات نیز به دست میآید: «وَ أَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ ... منظور انصار هستند که بین دو قبیله اوس و خزرج جنگهای شدید و دشمنی بسیار بود و خداوند میان آنها دوستی و الفت برقرار کرد و به وسیله آنان، پیامبر خود یاری رساند ... ».[11] البته برخی از مفسران آیه را عمومیت داده و معتقدند بین مهاجر و انصار و ... را شامل میشود.[12]
[1]. انفال، 61: «وَ إِن جَنَحُواْ لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لهَا وَ تَوَکلَْ عَلىَ اللَّهِ ... ».
[2]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 7، ص 231، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ اول، 1374ش؛ فیض کاشانی، ملامحسن، تفسیر الصافی، تحقیق: اعلمی، حسین، ج 2، ص 312، انتشارات الصدر، تهران، چاپ دوم، 1415ق.
[3]. انفال 62: «و اگر بخواهند [در زمینه صلح و آشتى] تو را بفریبند، یقیناً خدا تو را بس است اوست کسى که تو را با یارى خود و به وسیله مؤمنان نیرومند ساخت».
[4]. انفال، 63: «و میان دلهایشان الفت و پیوند برقرار کرد که اگر همه آنچه را در روى زمین است، هزینه میکردى نمیتوانستى میان دلهایشان الفت اندازى، ولى خدا میان آنان ایجاد الفت کرد؛ زیرا خدا تواناى شکستناپذیر و حکیم است».
[5]. این معنا از آیات قبل نیز به دست میآید. برای نمونه ر.ک: آیات 59، 60 انفال.
[6]. قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر قمی، تحقیق: موسوی جزایری، سید طیب، ج 1، ص 279، دار الکتاب، قم، چاپ چهارم، 1367ش؛ بحرانی، سید هاشم، البرهان فی تفسیر القرآن، ج 2، ص 709، بنیاد بعثت، تهران، چاپ اول، 1416ق.
[7] . توبه، 73.
[8]. انفال، 58: «وَ إِمَّا تخَافَنَّ مِن قَوْمٍ خِیَانَةً فَانبِذْ إِلَیْهِمْ عَلىَ سَوَاءٍ إِنَّ اللَّهَ لَا یحُبُّ الخْائنِین».
[9]. فخرالدین رازی، محمد بن عمر، مفاتیح الغیب، ج 15، ص 501، دار احیاء التراث العربی، بیروت، چاپ سوم، 1420ق.
[10]. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر جوامع الجامع، ج 2، ص 30، انتشارات دانشگاه تهران، مدیریت حوزه علمیه قم، تهران، چاپ اول، 1377ش.
[11]. تفسیر القمی، ج 1، ص 279.
[12]. تفسیر نمونه، ج 7، ص 231؛ زمخشری، محمود، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ج 2، ص 233، دار الکتاب العربی، بیروت، چاپ سوم، 1407ق.