قرآن کریم در آیهی 28 سورهی جاثیه ترسیمی از صحنهی قیامت ارائه میکند و میفرماید: در آنروز هر امتى را میبینى که بر سر زانو نشسته است؛ هر امتى را صدا میزنند تا نامهی عمل خود را ببینند و آنگاه میگویند: امروز جزایتان، خود آن اعمالى است که انجام میدادید: «وَ تَرى کُلَّ أُمَّةٍ جاثِیَةً کُلُّ أُمَّةٍ تُدْعى إِلى کِتابِهَا الْیَوْمَ تُجْزَوْنَ ما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ».
آنچه در مورد این آیه میتوان گفت این است که:
- واژهی «جاثیة» اسم فاعل از مصدر «جثو» به معناى نشستن بر روى دو زانو است؛[1] یعنى به حالت نیمخیز، آنگونه که مدّعى در پیشگاه قاضى مینشیند.[2] از این تعبیر استفاده میشود که در گذشته، ارباب دعوا در محکمه در برابر قضات به این صورت مینشستند، تا از دیگران مشخص شوند. در قیامت نیز همه در آن دادگاه بزرگ بر سر زانو مینشینند تا محاکمه آنها صورت پذیرد.[3]
البته، ممکن است این تعبیر نشانهی آمادگى آنها براى پذیرش هر فرمان و حکم باشد؛ زیرا افرادى که به حالت آمادهباش نشستهاند، بر سر زانو مینشینند. و یا اینکه اشاره به ضعف و ناتوانى و هراس و وحشتى است که آنها را فرا میگیرد. و یا اینکه اشاره به جمعیت انبوه و متراکم و یا گروه گروه باشد؛ اشاره به تراکم انسانها در دادگاه عدل الهى، و... .[4]
- هر امتى به سوى کتابش خوانده میشود و به آنها میگویند: امروز جزاى آنچه را انجام میدادید به شما میدهند: «کُلُّ أُمَّةٍ تُدْعى إِلى کِتابِهَا الْیَوْمَ تُجْزَوْنَ ما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ».
معنای این بخش از آیه این است که هر امتى در برابر نامهی عملش قرار میگیرد تا به حسابش رسیدگى شود؛ زیرا در ادامهی آن آمده است: «امروز جزا داده میشوید هر آنچه را که انجام دادهاید»؛ لذا معناى آیه این است که تو (رسول خدا(ص)) و هر بیننده دیگرى جوامع و امتها را میبینید که با خضوع و ترس، بر زانو نشسته، و هر امتى به سوى کتاب مخصوص به خودش، یعنى نامهی اعمالش دعوت میشود، و به ایشان گفته میشود: امروز پاداش چیزهایی به شما داده میشود که انجام دادهاید.
بنابر این، «کتاب» موجود در آیه همان نامهی اعمالى است که تمام نیکیها و بدیها، از گفتار و رفتار انسانها در آن ثبت است. و به فرموده قرآن کریم، هیچ کار کوچک و بزرگى نیست، مگر اینکه آنرا ثبت کرده و برشمرده است: «لا یُغادِرُ صَغِیرَةً وَ لا کَبِیرَةً إِلَّا أَحْصاها».[5]
ضمناً از ظاهر این آیه استفاده میشود که در روز قیامت علاوه بر نامهی اعمال فردی که فرد فرد انسانها دارند، - بر اساس آیهی «وَ کُلَّ إِنسانٍ أَلْزَمْناهُ طائِرَهُ فِی عُنُقِهِ وَ نُخْرِجُ لَهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ کِتاباً یَلْقاهُ مَنْشُوراً»،[6]- هر امت و جامعهای هم نامهی عملى مخصوص به خود دارد.[7] البته این برداشت با توجه به اینکه انسان هم اعمال فردى و هم اعمال اجتماعی دارد، طبیعى به نظر میرسد.
تعبیر به «تدعى» بیانگر آن است که از انسانها دعوت میشود که نامهی اعمال خود را مشاهده کنند و بخوانند: «اقْرَأْ کِتابَکَ کَفى بِنَفْسِکَ الْیَوْمَ عَلَیْکَ حَسِیباً»؛[8] نامهی اعمالت را بخوان، کافى است که خود حسابگر خویش باشى.[9]
بنابر این، منظور از کتاب در اینجا چنانکه اکثر مفسران گفتهاند، نامهی اعمال انسان است؛ یعنی اعمالی را که فرشتگان رقیب و عتید مکتوب کردهاند.[10]
- البته بعضى هم گفتهاند منظور از «کُلُّ أُمَّةٍ تُدْعى إِلى کِتابِهَا»، هر امّتى به سوى کتابى که بر پیامبرشان نازل شده است، فراخوانده میشوند، تا از آنان جویا شوند که با این کتاب چگونه رفتار نمودهاند؟.[11]
- با فرض پذیرش چنین معنایی، امتهایی که برای آنها پیامبر و کتابی فرستاده نشد، مورد بازخواست قرار نخواهند گرفت؛ به دلیل آنکه فرمود: «... وَ ما کُنَّا مُعَذِّبینَ حَتَّى نَبْعَثَ رَسُولاً... ».[12]
لذا آنان همینکه به آموزههای دست نخورده فطرت انسانی خود عمل کنند، برایشان کافی است.
البته بسیاری از پیامبران؛ از جمله پیامبر اسلام(ص) رسالت جهانی داشتند، و از طریق اعزام مبلغان به سرزمینهای دیگر و یا نوشتن نامه و فرستادن پیام رسالت خویش به سران آن کشورها حجت را بر آنها تمام نمودند؛[13] و اگرچه میتوان تصور کرد که در سدههای گذشته، برخی جوامع از تعالیم دینی بیاطلاع بودند، اما اکنون چنین تصوری با این همه پیشرفت رسانهای و ارتباطی بسیار دور از ذهن به نظر میرسد.
[1]. طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 18، ص 177، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1417ق.
[2]. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مقدمه، بلاغی، محمد جواد، ج 9، ص 120، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، 1372ش.
[3]. ر. ک: مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 21، ص 279، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، 1374ش.
[4]. ر. ک: همان، ص 279- 280.
[5]. کهف، 49.
[6]. اسراء، 13.
[7]. المیزان فی تفسیر القرآن، ج 18، ص 177.
[8]. اسراء، 14.
[9]. ر. ک: تفسیر نمونه، ج 21، ص 279- 280
[10]. قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لاحکام القرآن، ج 16، ص 175، قاهره، دار الکتب المصریة، چاپ دوم، 1384ق.
[11]. ر. ک: مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج 9، ص 120؛ الجامع لأحکام القرآن، ج 16، ص 175.
[12]. اسراء، 15.
[13]. ر. ک: «رسانندگان نامههای پیامبر(ص) به پادشاهان»، 102952؛ «پیامبر اسلام(ص) و دعوت از سران کشورها برای اسلام آوردن )، 41701.