اگرچه سؤال از ابهام برخوردار است و معلوم نیست مراد پرسشگر از این سؤال چیست؟ آیا مقصود این است که:
یک. با وجود قرآن چه نیازی به اصل دعا داریم؟
دو. با وجود دعاهایی که در قرآن وجود دارد چه نیازی به دعاهای غیر قرآنی داریم؟ با این وجود ما به طرح هر دو احتمال پرداخته و آن را مورد نقد و بررسی قرار می دهیم.
اگر مقصود از سؤال، احتمال اول باشد در جواب باید گفت: قرآن سخن خدا با بنده است و راه رسیدن بنده به کمال را نشان می دهد و در بردارنده همه معارفی است که انسان در راه رسیدن به کمال به آن نیازمند است، اما دعا سخن بنده است با خدا و ابزاری است برای رسیدن انسان به خدا. دعا هم ارزش مقدمی دارد، هم ارزش ذی المقدمی.
قرآن و دعا هر یک در جای خود ضرورت دارند؛ یکی راه را نشان می دهد و ابزارها را معرفی می کند و دیگری همان ابزار رفتن به سوی مقصد است که قرآن همان را معرفی کرده است. آیا این دو در تنافی با همدیگر هستند. اساسا جامعیت قرآن اقتضا می کند که همه ابزارهای هدایتی را برای انسان معرفی کند. همان گونه که نماز، روزه ابزاری برای این منظورند و قرآن به آن تصریح دارد، دعا نیز این گونه است؛ یعنی اگر بدون معرفی نماز قرآن ناقص بود و انسان به مقصد نمی رسید تحقیقاً بدون معرفی ابزار دعا نیز نه قرآن کامل بود و نه انسان به کمال می رسید.
اما اگر مراد پرسشگر احتمال دوم باشد باید گفت: دعا در قالب دعاهای قرآنی فواید بسیاری دارد و اساساً به بنده آداب دعا را می آموزد، اما با توجه به آیاتی در قران که ما را به دعا کردن ترغیب می نمایند و مطلق هستند؛ مانند «قُلْ ما یَعْبَؤُا بِکُمْ رَبِّی لَوْ لا دُعاؤُکُمْ» و «ادْعُونی أَسْتَجِبْ لَکُمْ»؛ یعنی شامل دعاهای قرآنی و غیر قرآنی می شود، ولی با این حال در جایی از ما خواسته نشده است که تنها به این دعاها اکتفا کنیم و با زبان و ادبیات و جملات خود از خدا چیزی نخواهیم، و به اصطلاح قیدی برای آن اطلاق بیان نشده، از این رو دعا نمی تواند منحصر در دعای قرآنی باشد.
ثانیا: آن چه در سنت و روایات معصومان (ع) آمده به عنوان شرح معارف قرآنی است. در قرآن اصول و امهات مسائل بیان شده است؛ قرآن می فرماید نماز را بپای دارید، اما شرح کیفیت و جزئیات نماز به سنت معصومان (ع) واگذار شده است. آیا تهی بودن قرآن از این گونه مباحث دلیل بر نقص قرآن است؟! همچنین دعاهای معصومان(ع) شرحی هستند بر آن چه در قرآن آمده است و شامل معارفی اند که حقایق قرآنی را تفسیر می کنند و این دعاها چگونه خواستن، آداب راز و نیاز را به انسان ها آموزش می دهند و به آنها می آموزند که در عرضه حاجت چه چیزی را از خدا بخواهند. روشن است که معنای این سخنان این نیست که قرآن ناقص است همان گونه که مفسر بودن سنت نسبت به نماز و روزه دلیل بر نقص قرآن تلقی نمی شود.
علاوه بر این که در سنت پیامبر اسلام (ص) نیز می بینیم آن حضرت در دعاهایشان به دعاهای قرآن بسنده نکردند.
اگرچه سؤال از ابهام برخوردار است و معلوم نیست مراد پرسشگر از این سؤال چیست؟ آیا می خواهد بگوید:
یک. با وجود قرآن چه نیازی به اصل دعا داریم؟
دو. با وجود دعاهایی که در قرآن وجود دارد چه نیازی به دعاهای غیر قرآنی داریم؟
با این وجود ما به طرح هر دو احتمال می پردازیم و آن را مورد نقد و بررسی قرار می دهیم.
اگر احتمال اول مقصود از سؤال باشد در باره آن باید گفت: قرآن سخن خدا با بنده و دعا سخن بنده با خدا است و این دو هر یک در جای خود ضرورت دارند؛ یعنی همانگونه که ضروری است خدا با بنده اش سخن گوید و برای هدایتش قرآن را فرو فرستد (در این باره نک به پاسخ 10303 کافی نبودن عقل)، هم چنین لازم است که بنده اش نیز به دلایلی با او سخن گوید. به عبارت دیگر؛ ناقص نبودن قرآن به این معنا است که قرآن در بر دارنده همه آن چیزی است که بشر در امر هدایت به آن نیاز دارد؛ یعنی قرآن بیان کرده است که چگونه می توان هدایت شد و به خدا رسید. قرآن نماز و روزه را ابزاری برای این منظور می داند[1]، همانگونه که دعا را نیز وسیله ای برای بر آورده شدن حاجات و آن گونه عبادتی می داند که به تارک آن وعده عذاب می دهد و آن را ضروری در امر هدایت تلقی می کند:
«ادْعُونی أَسْتَجِبْ لَکُمْ إِنَّ الَّذینَ یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبادَتی سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرینَ»؛ پروردگار شما گفته است: «مرا بخوانید تا (دعاى) شما را بپذیرم! کسانى که از عبادت من تکبّر مىورزند به زودى با ذلّت وارد دوزخ مىشوند![2]
در این آیه به دو ارزش دعا اشاره شده است:
الف. ارزش مقدمی: انسان نیازها و حاجتهایی دارد. یکی از راههای رسیدن به حاجات، دعا است. دعا گرهگشا است و درهای بسته را باز میکند، امواج گرفتاریها را رد میکند هم برای بلایای طبیعی کار ساز است هم برای بلایای غیر طبیعی اعم از درونی و اخلاقی.
ب. ارزش ذاتی: دعا یک ارزش ذاتی هم دارد؛ زیرا یک نوع عبادت به حساب میآید و موجب تقرب به حضرت حق میشود، چه انسان در دعا به مقصود مورد نظر، برسد یا نرسد. خداوند دوست میدارد که انسان حالت دعا را درک کند و به ارزش ذاتی آن پی ببرد. از این رو، از متون روایی استفاده میشود که یکی از دلایل تأخیر استجابت دعا در همین نکته نهفته است.[3]
در این آیه «ادْعُونی أَسْتَجِبْ لَکُمْ» به ارزش اول و «إِنَّ الَّذینَ یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبادَتی» به ارزش دوم نظر دارد.
در روایات نیز گاهی از دعا به عنوان بهترین عمل[4]، زمانی به عنوان عبادت[5]، و زمانی دیگر به عنوان مخ و اساس عبادت[6] یاد شده است. در روایتی آمده است: مقام و منزلتی در پیشگاه خداوند وجود دارد که تنها با دعا میتوان به آن رسید.[7] روشن است که در اینگونه روایات به ارزش ذاتی دعا توجه شده است. البته، ارزش مقدمی دعا نیز بارها مورد تأکید قرار گرفته است؛ مانند اینکه: با دعا بلاها را از خود دفع کنید.[8]
پس قرآن راه رسیدن به خدا را نشان می دهد؛ مثلا می فرماید نماز بخوانید یا روزه بگیرید یا دعا کنید و... . همانگونه که نماز خواندن منافاتی با قرآن ندارد و نه تنها دلیل بر نقصان قرآن نیست، بلکه بر جامعیت قرآن نسبت به ابرازهای هدایتی دلالت دارد، تأکید بر دعا نیز به معنای ناقص بودن قرآن نیست و در راستای جامعیت قرآن ارزیابی می شود. به این معنا که قرآن از هیچ یک از ابزارهای هدایتی فروگذار نکرده است و هر آنچه برای نیل انسان به کمال ضروری بوده را تذکر داده است.
اما اگر مراد پرسشگر احتمال دوم باشد که با وجود دعاهای قرآنی چه نیازی به دعاهای موجود در روایات داریم؟ مگر قرآن ناقص است که محتاج دعاهای روایی باشیم؟ در جواب این سؤال باید گفت: اولا وجود دعاهایی در قرآن به آن معنا نیست که ما ملزم باشیم حتما همان دعاها را بخوانیم و دیگر حق نداشته باشیم که در دعا جمله ای غیر آن بر زبان برانیم. دعا سخنِ بنده با خدا و عرضه حاجت او نسبت به خدا است. حال اگر این دعا در قالب دعاهای قرآنی باشد، چه بهتر! زیرا در این گونه دعاها ادب عبد به معبود آموزش داده می شود و اساسا بنده یاد می گیرد که چه چیزی را از خدا بخواهد، اما با این که دعاهای قرآنی همه این مزیت ها را بر دارد، اما با توجه به آیاتی در قران که ما را به دعا کردن ترغیب می نمایند و مطلق هستند؛ مانند قُلْ ما یَعْبَؤُا بِکُمْ رَبِّی لَوْ لا دُعاؤُکُمْ[9] و ادْعُونی أَسْتَجِبْ لَکُمْ[10]، یعنی شامل دعاهای قرآنی و غیر قرآنی می شود، و در جایی از ما خواسته نشده است که ما تنها به این دعاها اکتفا کنیم و با زبان و ادبیات و جملات خود از خدا چیزی نخواهیم. در این صورت اگر ما با زبان خود از خدا چیزی خواستیم به معنای آن است که قرآن را ناقص پنداشتیم!
ثانیا: آنچه در سنت و روایات معصومان (ع) آمده به عنوان شرح معارف قرآنی است و این به معنای ناقص بودن قرآن نیست. توضیح اینکه در قرآن اصول و امهات مسائل بیان شده است؛ مثلا آمده است که نماز را بپای دارید: وَ أَقیمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّکاةَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ[11]، اما کیفیت و جزئیات نماز به سنت معصومان (ع) ارجاع داده شده است[12]؛ یعنی روایات اجزاء و شرایط نماز را بیان کرده و توضیح داده اند که چگونه باید نماز را خواند. این بخشی از معارفی است که در روایات آمده است، آیا تهی بودن قرآن از این گونه مباحث دلیل بر نقص قرآن است. همچنین در قرآن آمده است که دعا کنید و بخشی از دعاهای پیامبران نیز در قرآن آمده است، اما روایاتی که دعاهای معصومان را در بردارند در واقع شرحی هستند به آنچه در قرآن آمده است و شامل معارفی هستند که حقایق قرآنی را تفسیر می کنند و چگونه خواستن و آداب راز و نیاز را به انسان ها آموزش می دهند و به آنها یاد می دهند که در عرضه حاجت چه چیزی را از خدا بخواهند. روشن است که معنای این سخنان این نیست که قرآن ناقص است همان گونه که مفسر بودن سنت نسبت به نماز و روزه دلیل بر نقص قرآن تلقی نمی شود.
علاوه بر این که در سنت پیامبر اسلام (ص) نیز می بینیم آن حضرت در دعاهایشان به دعاهای قرآن بسنده نکردند.[13]
نتیجه این که با وجود دعاهای قرآنی از دعاهایی که در روایات ما آمده بی نیاز نیستیم و این معنایش عدم کفایت یا نقص قرآن نیست، بلکه وارد شدن در تمام این موارد در محدوده رسالت قرآن نمی باشد.
[1]. «وَ اسْتَعینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ وَ إِنَّها لَکَبیرَةٌ إِلاَّ عَلَى الْخاشِعینَ»؛ و از صبر و نماز یارى جویید و این کار جز براى خاشعان، گران و سنگین است. بقرة، 45
[2]. غافر، 60.
[3]. حر عاملى، وسائلالشیعة، ج 7، ص61، مؤسسه آل البیت (ع) قم، 1409 هـ ق.
[4]. قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ: أَحَبُّ الْأَعْمَالِ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِی الْأَرْضِ الدُّعَاءُ»؛ کلینی، کافی، ج 2، ص 468، دار الکتب الإسلامیة تهران، 1365 هـ ش.
[5]. امام صادق فرمود: «فَإِنَّ الدُّعَاءَ هُوَ الْعِبَادَةُ»؛ حر عاملی، وسائلالشیعة، ج 7، ص 34.
[6]. پیامبر میفرماید: «الدُّعَاءُ مُخُّ الْعِبَادَةِ»؛ حر عاملی، وسائل الشیعة، ج 7، ص 27.
[7]. امام صادق فرمود: «إِنَّ عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَنْزِلَةً لَا تُنَالُ إِلَّا بِمَسْأَلَةٍ»؛ کلینى، کافی، ج 2، ص 467.
[8]. «وَ ادْفَعُوا الْبَلَاءَ بِالدُّعَاء» حر عاملی، وسائلالشیعة، ج7، ص40.
[9] فرقان، 77.
[10] غافر، 60.
[11]. نور، 56.
[12]. ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا؛ آنچه را رسول خدا براى شما آورده بگیرید (و اجرا کنید)، و از آنچه نهى کرده خوددارى نمایید. حشر، 7
[13] کلینی، کافی، ج 2، ص 561، کَانَ دُعَاءُ النَّبِیِّ ص لَیْلَةَ الْأَحْزَابِ یَا صَرِیخَ الْمَکْرُوبِینَ وَ یَا مُجِیبَ دَعْوَةِ الْمُضْطَرِّینَ وَ یَا کَاشِفَ غَمِّیَ اکْشِفْ عَنِّی غَمِّی وَ هَمِّی وَ کَرْبِی فَإِنَّکَ تَعْلَمُ حَالِی وَ حَالَ أَصْحَابِی وَ اکْفِنِی هَوْلَ عَدُوِّی.