قرآن کریم در بیان نعمتهای الهی و اسرار آفرینش، در تعدادی از آیات سوره نحل، از ویژگیهای «زنبور عسل» و توصیههای خداوند به او سخن میگوید. بر اساس این آیات، خداوند نخست به زنبور عسل دستور میدهد، از کوهها، درختان و سقفهاى بلند برای خود منزل ساخته،[1] آنگاه میفرماید از تمام ثمرات تغذیه کند: «ثُمَّ کُلِی مِنْ کُلِّ الثَّمَراتِ ...».[2]
در این زمینه ابتدا باید گفت؛ ثمره لزوما به معنای میوه نیست تا ابهام موجود در پرسش پدید آید؛ زیرا به عنوان نمونه در آیه 22 سوره بقره، آیه 57 سوره اعراف، آیه 32 سوره ابراهیم و آیه 27 سوره فاطر، خداوند هرآنچه که با بارش باران رشد میکند و منفعتش مستقیم و یا غیر مستقیم به انسانها میرسد را «ثمره» نامیده است.
بنابر این، منظور از ثمره در اینجا، معناى عام آن است، اعم از شهد انواع میوهها، گلها، گیاهان و حتی از ثمره تلاش خود زنبور که عسل باشد؛ زیرا هنگامی که در زمستان هیچ گل و گیاهی یافت نمیشود، زنبورها برای ادامهی حیات، از عسلی که در لانهشان ذخیره شده میخورند.
در عرف و زبان عرب نیز «ثمره» در غیر میوهجات -و حتی غیر از اشیای مادی - نیز بسیار مورد استفاده قرار میگیرد؛ مانند اینکه میگویند: ثمره علم، عمل صالح و ثمره عمل صالح بهشت است.[3]
این معنا فراوان در سخنان ائمه(ع)، به ویژه در کلمات قصار امام علی(ع) آمده است:
«و ثمرة الحزم السلامة».[4]
«الْحِلْمُ ثَمَرَةُ الْعِلْم».[5]
با تمام آنچه گفته شد، باز هم حتی اگر «ثمره» را به معنای «میوه» هم بگیریم؛ مشکلی به وجود نخواهد آمد؛ زیرا با آنکه تغذیهی زنبور عسل از گرده و شهد گلها است، و غالبا روى گلها مینشیند و از شهد آنها تغذیه میکند؛ تعبیر به میوه را میتوان بدان جهت دانست که بخش زیادی از غذاى زنبور عسل از همان مواد اولیه میوهها است که در شکوفهها جاى دارد، و هنوز تبدیل به میوه و پخته نشده است.[6]
بر این اساس، تعبیر ثمره برای شهد و شکوفهها بدون مناسبت و اشتباه نیست.
[1]. نحل، 68.
[2]. نحل، 69.
[3]. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، تحقیق، داودی، صفوان عدنان، ص 176، دمشق، بیروت، دارالقلم، الدار الشامیة، چاپ اول، 1412ق؛ قرشی، سید علی اکبر، قاموس قرآن، ج 1، ص 31، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ ششم، 1371ش.
[4]. سید رضی، محمد بن حسین، نهج البلاغة، محقق، صبحی صالح، ص 502، قم، هجرت، چاپ اول، 1414ق.
[5]. لیثی واسطی، علی، عیون الحکم و المواعظ، محقق، مصحح، حسنی بیرجندی، حسین، ص 23، قم، دار الحدیث، چاپ اول، 1376ش.
[6]. ر.ک: طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 12، ص 293، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1417ق.