سرّ تشهد، هماهنگ کردن زبان با قلب و گفتار با کردار است و به یک معنا عبور از نظام کثرت به وحدت و وصول به مقام ولایت است.
سلام که یکى از اسماء اللَّه است، خداى تعالى آن را در میان موجودات به ودیعت نهاده تا بندگان آن را اظهار کنند، و در جمیع معاملات و معاشرات و امانات و ارتباطات بکار برند، و در باطن و ظاهر خود نیز سرایت دهند. حقیقت سلام را به جمیع قوای باطنی و ظاهری و در تمام عادات و عقاید و اخلاق و اعمال خود سرایت داده تا از همه تصرّفات شیطانی سالم بمانند. راه تحصیل این سلامت تقوا است. کسى که متّصف به همه مراتب تقوا شد، دین، عقل، روح و قلب او و جمیع قواى ظاهره و باطنهاش سالم می ماند.
در حدیثی از امام صادق (ع) این اسرار بیان شده که در پاسخ تفصیلی بدان خواهیم پرداخت.
فلسفه و اسرار تشهد
تشهد، ثنای خداوند متعال است. تجدید و تکرار شهادت به خدا و رسول است که در واقع تأکید بر ایمان و اسلام بوده، و بنده، همان طور که در مقام گفتار، اظهار بندگی میکند، باید معنای آن کلام را با صفای ضمیر پیوند دهد و با همه وجودش خدا را بندگی نماید؛ چون باید بداند که همه امور در دست او است و هیچ ارادهای جز خواست و اراده او در نظام هستی قادر به انجام هیچ کاری نیست.
نماز گزار در تشهد، پس از شهادت به وحدانیت و الوهیت حق تعالی، متوجّه به مقام مقدّس عبد مطلق و رسول ختمى مرتبت (ص) شده، و از تقدیم مقام عبودیت بر رسالت (عبده و رسوله) متنبّه می شود که عبودیت و بندگی خدای متعال مقدّمه همه مقامات بزرگ الاهی است، و رسالت، شعبه ای از عبودیت است. و چون حضرت رسول اکرم (ص) عبد حقیقی خداوند است، اطاعت او، اطاعت خدا است و بنده باید از خود مراقبت کند که قصور در طاعت رسول، که طاعت اللَّه است، نکند تا از برکات عبادت که قرب و وصول به بارگاه قدس الاهی است، محروم نشود. و بداند کسى را بدون توسّل به رسول اکرم (ص) و ائمه اطهار (ع) به بارگاه قدس الاهی و جایگاه انس با او راه ندهند.[1]
از امام صادق (ع) درباره اسرار تشهد سؤال شد، آن حضرت فرمودند: «تشهّد نماز، ثناى الاهى است. پس، در دل بنده خدا باش، و تشهد را با حالت خضوع انجام بده و چنان که به زبان به یگانگى خدا و رسالت رسول شهادت مىدهى و دعوا مىکنى، در دل نیز به آن اعتقاد و اذعان داشته باش. آنچه به زبان مىگوئى باید از دل تراوش کند و از صمیم قلب باشد. چرا که تو، بنده خدائى و او تو را آفریده است که بندگى کنى او را به دل و زبان و به ظاهر و باطن. و به جمیع اعضا و جوارح، مطیع و منقاد او باشى، و بندگى خود و پروردگارى او را ثابت و محقّق دارى. و همچنان که از او شیوه پروردگارى نسبت به تو فوت نمىشود، از تو نیز شیوه بندگى، نسبت به او از بین نرود... پس در عمل بنده سپاسگزار خدا باش همان طور که به زبان ذکر او می گویی. تسلیم فرمان او باش و بندگی او را به جای آر و تو را به صلوات و درود بر پیامبرش محمّد (ص) امر کرده، پس نماز خدا را با صلوات بر پیامبر (ص) و طاعت او را با طاعت آن حضرت و شهادت به وحدانیت او را به شهادت بر رسالت آن جناب وصل کن و بکوش تا برکات معرفت آن جناب از دستت نرود و از بهره درود فرستادن بر او غافل نشوی».[2]
خلاصه این که، سرّ تشهد هماهنگ کردن زبان با قلب و گفتار با کردار است و به یک معنا عبور از نظام کثرت به وحدت و وصول به مقام ولایت است.
فلسفه و اسرار سلام
واژه «سلام» از «سِلم» به معنای سلامت و دور بودن از آفات ظاهرى و باطنى است.[3]
کسی که به امر الاهی گردن نهد و دستور دین پیامبرش را با خضوع و فروتنی امتثال نماید، از بلایای دنیوی و عقاب اخروی در سلامت و امان است؛ چون ممکن نیست کسی نمازش را کامل انجام دهد و در عین حال وعدههای الاهی شامل او نشود و نیز ممکن نیست کسی واقعیت سلام که وصفی از اوصاف الاهی و اسمی از اسمای ربوبی است را درک نماید، ولی در زندگی خود در برخورد با دیگران آن را عینیت نبخشد. چگونه ممکن است کسی با عمق جان، مناجات با معبود خویش را با سِلم و امان به اتمام رسانده و حقیقت آن را با دل گره و پیوند زند و در عین حال از یاد الاهی غافل بماند، در حالی که هنر بندگی، به یاد خدا بودن در تمام احوال زندگی است.
در حدیث طولانی از امام صادق (ع) اسرار سلام در تشهد بیان شده است که خلاصه آن چنین است: "معناى سلام در هر نماز، امن و ایمنى است؛ یعنی هر که امر خدا و سنّت پیامبرش را از روى خشوع و خضوع بجا آورد، از بلاهای دنیا و عذاب آخرت در امان است. سلام نامى از نام هاى الاهى است، و خداوند آن را در میان خلایق به امانت گذاشته است تا معنای آن را در معاملات، امانت ها و انصاف های میان یکدیگر بکار برند و در مصاحبت و معاشرت با یکدیگر صادق بوده و با یکدیگر به درستی رفتار نمایند و دین و عمل و دل خود را، از کدورت و تیرگى معاصى سالم بدارند و هر که به محتوای سلام عمل نکند و دین و قلب و عقل او، از کدورات و پلیدی های گناهان سالم نباشد، چنین کسى در دعوى سلام دروغ گو است، چه در سلام نماز و چه در سلام غیر نماز؛ چرا که هر کسی لفظى بگوید و از معناى آن غافل باشد و به مفهومش عمل نکند، حقیقتاً دروغ گو است".[4]
بنابراین، سلام که یکى از اسماء اللَّه است، خداى تعالى آن را در میان موجودات به ودیعت نهاده است تا بندگان آن را اظهار کنند، و در جمیع معاملات و معاشرات و امانات و ارتباطات بکار برند، و در باطن و ظاهر خود نیز سرایت دهند؛ حقیقت سلام را به جمیع قوای باطنی و ظاهری و در تمام عادات و عقاید و اخلاق و اعمال خویش سرایت داده تا از همه تصرّفات شیطانی سالم بمانند. راه تحصیل این سلامت تقوا است. کسى که متّصف به همه مراتب تقوا شد، دین، عقل، روح و قلب او و جمیع قواى ظاهره و باطنهاش سالم می ماند.[5]
در نماز، اسراری وجود دارد که به شمّهای از آن با استناد به روایات اشاره گردید که با درک هر چه بیشتر از اهمیت و جایگاه نماز در مکتب انسان ساز اسلام، توشهای بر گیریم و با ادای این فریضه مهم و درک گوشهای از اسرار و مفاهیم آن به حیات طیبه فردی و اجتماعی دست یافته و تحت ولایت الاهی با سِلم و صلح، زندگی سعادت مندانهای را تحصیل نماییم.
[1] ر.ک: امام خمینی، روح الله، آداب الصلاة، باب هفتم در اشاره اجمالیه به آداب تشهّد، مؤسسه نشر و تنظیم آثار امام خمینی (ره).
[2] مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج 82، ص 284و 285، مؤسسة الوفاء، بیروت، 1404ق؛ امام صادق (ع)، جعفر بن محمد (ع)، مصباح الشریعة، ص 93 و 94، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، چاپ اول، 1400 ق.
[3] فراهیدی، خلیل بن احمد، کتاب العین، ج 7، ص 265، انتشارات هجرت، قم، چاپ دوم، 1410ق؛ ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج 12، ص 289، دار صادر، بیروت، چاپ سوم، 1414ق؛ قرشى، سید على اکبر، قاموس قرآن، ج 3، ص 296، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ ششم، 1371ش.
[4] مصباح الشریعة، ص 95 و 96؛ بحارالانوار، ج 82، ص 307 و 308.
[5] ر.ک: آداب الصلاة، باب هشتم در آداب سلام.