خدای متعال در قرآن مجید، چهار بار نسیان و فراموشی بندگان را به خود نسبت داده است، چنانکه در آیهای میفرماید: "امروز آنها را فراموش میکنیم همانگونه که آنها لقای چنین روزی را فراموش کردند". این آیه و آیات مشابه آن مؤید این مطلب است که در آخرت - و حتی در دنیا- عدهای مورد فراموشی خدا قرار میگیرند. در اینکه منظور از این فراموشی چیست؟ استدلالهای عقلی و کلامی موجود در منابع اسلام، نسیان به مفهوم عدم احاطه بر احوال مخلوقات را از ساحت مقدس خداوند دور میداند. همچنین در خود کلام حق نیز آمده است: "پروردگارت فراموش کار نیست".
از سخنان معصومین(ع) روشن میشود که مقصود از نسیان خداوند، غفلت و عدم علم و آگاهی نیست، که حق تعالی از تمام علوم پنهانی با خبر است، بلکه مقصود از فراموشی قطع نظر رحمت الهی است که اهلش شایستهی آن هستند. امام علی(ع) فرمود: فراموش کردن خدا آن است که آنان را از خیر محروم کند. پس آنجا که در کلام حق از فراموشی پروردگار سخن به میان میآید، واگذاردن بنده به حال خود و برچیده شدن دست عنایت خدای تعالی از سر او است که البته نتیجهی فراموشی بنده و مشغولیت او به دنیا است. به بیان دیگر، نسیان پروردگار بازتاب و نتیجهی تکوینی فراموشی بنده و بیتوجهی او به امر دین است.
در این مجال، ابتدا به بیان آیاتی که بر اساس آنها سؤال مذکور طرح شده میپردازیم، سپس با ادلهی عقلى، قرآنی و روایی به پاسخ سؤال میپردازیم. رویکرد ما بر اساس بسط و تشریح سؤال و سپس رفع ابهام و تناقض خواهد بود.
در قرآن کریم با آیاتی چند روبرو میشویم که در بدو امر زمینهی این سؤال را (که آیا خداوند عدهای را فراموش میکند؟) فراهم میکند. این آیات عبارتاند از:
- "امروز آنها را فراموش میکنیم همانگونه که آنها لقای چنین روزی را فراموش کردند".[1]
- "و گفته میشود امروز شما را فراموش میکنیم همانگونه که شما دیدار امروزتان را فراموش کردید".[2]
- "همانگونه که نشانههای ما را نادیده میانگاشتی امروز تو نیز فراموش خواهی شد".[3]
- "خداوند را فراموش کردند و خدا هم آنها را فراموش کرد".[4]
در این آیات خدای سبحان به وضوح بیان فرموده است که عدهای در پیشگاه او فراموش خواهند شد. سه آیهی اوّل این فراموشی را مربوط به روز محشر و آیهی چهارم، آنرا مربوط به دنیا میداند.
حال این سؤال مطرح میشود که اولا: آیا خداوند دچار فراموشی میشود؟ و آیا میتوان صفت فراموشی(به معنای عدم حضور امری در نزد خداوند) را به او نسبت داد؟ ثانیا: اگر اینگونه است، در مورد چگونگی و کیفیت آن، چه میتوان گفت؟ و آیا میتوان صفت نسیان(به معنای عدم حضور امری در نزد خداوند) را به او نسبت داد؟
عقاید اسلامی و باورهای دینی که البته مبتنی بر استدلال است، تمام صفات نقص(سلبیه)، از جمله فراموشی به این معنا را از خداوند سلب میکند و او را که درجات کمال و علم را دارد، مبرای از هرگونه نقص و فقدان میداند که مشروحا در منابع اعتقادی و کلامی معتبر و با براهین مستدل عقلی و فلسفی اثبات شده و بیان تفصیلی آنها خارج از حوصلهی بحث است.[5]
قرآن مجبد نیز به صراحت خدای تعالی را از این نقیصه منزه دانسته، و میفرماید: "پروردگار تو فراموش کار نیست".[6]
در جایی دیگر میفرماید: "پروردگار من نه گمراه میشود و نه فراموش میکند".[7]
بنابر این، به گواهی این دسته از آیات قرآن نیز، فراموشکاری در ذات مقدس پروردگار راه ندارد. حال سؤال این است پس آیاتی که فراموش کردن بندگان را به خداوند نسبت داده است، به چه معنا است؟!
روایات معصومین(ع) که همواره گرهگشای مسائل و مبین و مفسر آیات الهیاند، در اینجا نیز به روشنی این ابهام را بر طرف میکنند. در حدیثی از امام رضا(ع) در تفسیر آیهی "فَالْیَوْمَ نَنْساهُمْ..."، آمده است: "نَنْساهُمْ یعنی آنان را ترک میکنیم؛ چون آنان قیامت و آمادگی برای آنروزها را رها کرده بودند، ما نیز در آنروز آنان را به حال خود رها میکنیم".[8] بنابر این، متوجه میشویم که مقصود از فراموشی، برداشتن نظر لطف و مرحمت نسبت به آن بنده است.
چنانکه حضرت على(ع) نیز در این باب فرمود: "فراموش کردن خداوند آن است که آنان را از خیر محروم کند".[9] و این شیوهی حکیمانه بر اساس عدالت و طبق مرام فراموش کاران است. مَثَل این بندگان نسبت به خدا، مَثل شاگردی است که در طول سال نسبت به درس خود بیاهمیتی و بیمبالاتی روا داشته، آیندهی تحصیلی و درس و مدرس خود را به بازیچه و تمسخر گرفته باشد و استاد نیز وقتی احوال او را بدین ترتیب میبینید او را به حال خود را میگذارد و در روز امتحان نیز از حمایت و مساعدت او خودداری میکند.
در عین حال توجه به این نکته ضروری است که این قطع رحمت خداوند متعال از بندگانش مشروط به این است که خود بندگان خدا را فراموش کنند و دین و آیین خویش را به بازیچه گرفته، مشغول و مغرور به دنیا شوند.[10] یعنی خداوند جزای فراموشی را با فراموشی میدهد. چنانکه دربارهی یاد خدا که در مقابل فراموشی است فرمود: "مرا یاد کنید تا شما را یاد کنم".[11]
با توجه به آنچه بیان شد، خداوند در قرآن فراموشی را به خود نسبت داده و از طرفی به گواهی عقل و قرآن ثابت میشود که آن فراموشی که حاصل غفلت و ناآگاهی است در وجود خدایی که کمال مطلق است و "عالم الغیبی" است که ذرهای از حیطهی علمش بیرون نیست،[12] راه پیدا نمیکند. بنابر این، باید مقصود از فراموشی خداوند، همان بیتوجهی و برچیده شدن نظر و عنایت خدای عالی و محروم ماندن از خیر و رحمت حضرت حق باشد.
[1]. اعراف،51. "فَالْیَوْمَ نَنْساهُمْ کَما نَسُوا لِقاءَ یَوْمِهِمْ هذا".
[2]. جاثیه، 34. "وَ قیلَ الْیَوْمَ نَنْساکُمْ کَما نَسیتُمْ لِقاءَ یَوْمِکُمْ هذا".
[3]. طه، 126. "قالَ کَذلِکَ أَتَتْکَ آیاتُنا فَنَسیتَها وَ کَذلِکَ الْیَوْمَ تُنْسى".
[4]. "نَسُوا اللَّهَ فَنَسِیَهُم". توبه، 67.
[5]. ر. ک: القول السدید فی شرح التجرید، ص 274 به بعد؛ عقائد اسلامی، فصول، 22- 15.
[6]. مریم، 64. "و ما کان ربک نسّیا".
[7]. طه، 52. "لا یَضِلُّ رَبِّی وَ لا یَنْسى".
[8]. شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا(ع)، محقق، مصحح، لاجوردی، مهدی، ج 1، 125، تهران، نشر جهان، چاپ اول، 1378ق.
[9]. بحرانی، سید هاشم، البرهان فی تفسیر القرآن، ج 2، ص 813، تهران، بنیاد بعثت، چاپ اول، 1416ق.
[10]. برگرفته از سورههای، اعراف، 51؛ جاثیه، 34و جاثیه، 35.
[11]. بقره، 52. "فاذکرونی اذکرکم".
[12]. سبا، 3. "عالِمِ الْغَیْبِ لا یَعْزُبُ عَنْهُ مِثْقالُ ذَرَّةٍ فِی السَّماواتِ وَ لا فِی الْأَرْضِ وَ لا أَصْغَرُ مِنْ ذلِکَ وَ...".